ایوب بودن گلشیری

مصاحبه

چرا از میان آثار داستان‌نویسان معاصر، سراغ هوشنگ گلشیری رفتید؟ اینجا سلیقه و ذوق بی‌تأثیر نیست. برای شخص من، همان‌طور که در شعر، فروغ تافته جدا بافته‌ای است، در رمان معاصر هم گلشیری این‌گونه است. از سوی دیگر، نثر معاصر اساساً مدیون چند نویسنده است که یکی از برجسته‌ترین آن‌ها حتماً هوشنگ گلشیری است. دلیل شما برای
جزئیات

«وصیت‌ها» منتشر شد

اخبار

«وصیت‌ها» جدیدترین اثر مارگارت اتوود و دنباله کتاب «سرگذشت ندیمه» به فارسی منتشر شد.
جزئیات

قرار تصویری اول لک‌لک‌بوک با کتاب‌خوان‌ها

پرونده

تیم لک‌لک بوک در تاریخ دهم آذرماه، مصاحبه‌ای با دوستداران کتاب در کتاب‌فروشی «اسم» انجام داد. در این ویدئو می‌توانید گزیده‌ای از این گفت‌وگوها را ببینید. با تشکر از کتاب‌فروشی اسم و تمامی دوستانی که در این قرار ما را همراهی کردند. به امید دیدار شما در قرارهای آینده.
جزئیات

نامه بهرام بیضایی به اکبر رادی پس از مرگش

پرونده

پنج دی سالروز تولد بهرام بیضایی کارگردان و نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی ایرانی است. همچنین این روز یادآور سالمرگ اکبر رادی، نمایشنامه‌نویس بزرگی است که به عنوان «چخوف» ایرانی شناخته می‌شود.
جزئیات

سال بلوا

کتاب

کتاب سال بلوا دومین رمان عباس معروفی، نویسنده‌ی محبوب ایرانی، بعد از رمان سمفونی مردگان است. نویسنده در این کتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نابسامان را در هر جامعه‌ی بدون ثبات و رشد نیافته و شخصیت‌های متفاوت که مدام به دنبال قدرت‌اند را به تصویر می‌کشد.
جزئیات

سفارش کتاب

لیست کتاب مورد نیاز خود را به لک‌لک بوک بسپارید و در محل موردنظر تحویل بگیرید. برای سفارش کتاب، کتاب‌های مورد نظر را با جستجو در سایت به فهرست درخواستی بیفزایید، یا کتاب‌های درخواستی را به صورت تایپی به لیست اضافه کنید. دقت کنید که برای کتاب‌های ترجمه شده، ناشر یا مترجم مورد نظرتان را حتما قید کنید.
جزئیات

سال نو مبارک

لک‌لک بوک سال نو را تبریک میگوید

تیم لک‌لک بوک، فیلم حاضر را به دو منظور تهیه کرده، اول تبریک سال نو و آرزوی سلامتی و شادی برای شما، دوم پاسخ دادن به سه سوالی که ممکن است برای شما جالب باشند:
سوال اول: ایده‌ی لک‌لک بوک از کجا آمد؟
سوال دوم: چرا این اسم برایش انتخاب شد؟
سوال سوم: با همراهی لک‌لک بوک به کجا می‌رسید؟

لک‌لک بوک

ویکی‌پدیا دانشنامه‌ای همگانی شد، چون به جای تکیه به «افراد خاص» از «عموم مردم» خواست اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند، یکدیگر را ویرایش کنند و به کامل شدن هم کمک کنند تا سود همگانی حاصل شود. بر این اساس ما نیز در تلاشیم تا در زمینه‌ی کتاب رسانه‌ای متخصص باشیم و برای رسیدن به این مهم، نیاز به خِرد جمعی شما کتاب‌دوست‌ها داریم. باور ما بر این است که «همه چیز را همگان دانند»، پس بستری فراهم کرده‌ایم تا همه بتوانند در مورد کتاب‌هایی که می‌خوانند بنویسند. بعد از مدتی لک‌لک بوک رسانه‌ی مرجعی خواهد بود که فارسی‌زبان‌های دنیا و ایرانیان با هر زبان و قومیت، به اطلاعات کتاب‌های مورد نیازشان دسترسی دارند و می‌توانند بهترین‌ها را انتخاب کنند. با این کار حلقه‌ی گمشده‌ی فرهنگ ما که «ضعف در کار تیمی» است، در جایگاه خودش قرار می‌گیرد و روزهای بهتر دور از ذهن نخواهند بود. همراه ما باشید تا در کنار هم برای این مهم تلاش کنیم.

ویژه‌نامه‌ی نوروزی لک‌لک بوک

مجموعه‌ی لک‌لک بوک اولین ویژه‌نامه‌ی نوروزی آنلاین خود را با مطالبی خواندنی تقدیم می‌کند:
ابتدا «سخن سردبیر» با حال و هوای این روزها را می‌خوانیم،
در بخش «گپ و گفت لک‌لک بوک با اهل قلم»، نسل جوان نویسندگان و مترجمان پرکارِ این روزها به ۶ سوال ما پاسخ داده‌اند؛
«آرزوی عجیب سال نو»ی نیل گیمن نویسنده آمریکایی بخش دیگر مجله است؛
«آموزش داستان با نمودار» مقاله‌ی جالبی است که مراحل نوشتن داستان را به خوبی به شما یاد می‌دهد؛
در بخش «جرقه‌های کوچک، کتاب‌های بزرگ» به دنیای نویسنده‌ها رفته‌ایم تا ببینیم چطور شروع به نوشتن شاهکارهای خود کرده‌اند؛
در آموزش دیگری می‌آموزیم که «چطور با استفاده از یک عکس داستان بنویسیم» و بعد از آن نمونه «عکس‌نوشته» جالبی از مصطفی مستور برایتان گذاشته‌ایم که با این سبک کار بیشتر آشنا شوید.
در «۸ ژانر، ۸ کتاب»، معروف‌ترین کتاب نه ژانر اصلی ادبیات و دلایل معروفیتش را برایتان در قالب یک اینفوگرافیک جذاب آورده‌ایم؛
در مصاحبه‌ی ترجمه‌شده‌ی فردریک بکمن، نویسنده‌ی مردی به نام اوه از «تجربه دونفره‌ی نویسنده و خواننده» برایتان می‌گوید؛
و در بخش سرگرمی هم یک «جدول ادبی» برایتان آماده کرده‌ایم.

امیدواریم از مطالب این مجله لذت ببرید و اگر آن را دوست داشتید، به دوستانتان معرفی کنید.

شرکت در چالش
#کتاب_ناتمام لک‌لک بوک
با جوایز ارزنده

کتاب ها

لک لک بوک

کتاب های صوتی

لیست


کتاب های الکترونیکی

لیست

اخبار لک‌لک

لک لک بوک

مجله لک‌لک

لک لک بوک

مصاحبه

لیست

گفت‌وگو با حسن انوشه حتما کشاورز می‌شدم

استاد انوشه می‌گوید: روزگار بحرالعلوم‌ها و مانند ابوعلی سینا شدن‌ها گذشت. ابن‌سینا هم شعر می‌گفت، هم پزشکی می‌دانست، هم فلسفه بلد بود و هم نجوم. ولی این روزها کسی نمی‌تواند چنین باشد. چون شاخه‌های علم گسترش پیدا کرده است. این روزها ممکن است کسی در کارخانه هواپیماسازی کار کند، اما خودش اصلاً تجربه پرواز با هواپیما را نداشته باشد. دفتر کار یا پاتوق پژوهش‌های ماندگارش در حوزه ادبیات و تاریخ ایران و جهان، ساختمانی دو طبقه و آرام و خلوت در بلوار مرزداران است. ساختمان که نه! کتاب‌خانه‌ای شخصی در دو طبقه که سالن‌های بزرگ آن با قفسه‌های پر از کتاب پر شده است. کتاب‌خانه‌ای که به گفته مالک آن، استاد حسن انوشه، حدود 50 هزار جلد کتاب را در خود جای داده است. از کتابی به قیمت یک ریال گرفته تا کتاب‌های نفیس یا ‌ کتاب‌های کمیابی که امروز راحت نمی‌توان نمونه‌اش را پیدا کرد و جزو منابع ارزشمند ادبیات و تاریخ ایران به شمار می‌روند. استاد می‌گوید: «یکی از برنامه‌های من این است که در زمانی که خودم هستم و نه بعد از مرگ، این کتاب‌ها را به شهرمان ببرم و برای بابل یک کتاب‌خانه خوب بسازم.» بعضی وقت‌ها چند دانشجو و پژوهش‌گر می‌آیند به کتاب‌خانه خلوت استاد و از این امکان برای مطالعه، تحقیق و پژوهش استفاده می‌کنند. استاد انوشه می‌گوید: «روزگاری دفتر ما رونق داشت و این‌جا نشست‌هایی داشتیم، اما حالا خودم هستم و خودم.» صندلی‌های برعکس چیده‌شده روی میز حرف‌های استاد را تأیید می‌کند. این‌جا اما هنوز یک چیز رونق دارد؛ حرمت کتاب و مطالعه. روی حاشیه طبقه هیچ‌کدام از قفسه‌های کتاب‌خانه استاد، خاک نگرفته است. این‌جا مردی به فکر کتاب‌هایش هست، به فکر فرهنگ کشورش، حتی به فکر کتاب‌هایی که احتمالاً باید برای چاپ آن‌ها از جیب خرج کند.


متن مصاحبه


انس با کتاب در خانواده شما وجود داشت، یا این راهی است که خودتان آن را انتخاب کردید؟

در خانه‌مان دیوان حافظ، قرآن، نهج‌البلاغه، حسین کرد شبستری، کتاب جوهری اثری از جودی خراسانی و درباره شهدای کربلا پیدا می‌شد. حتی چند کتاب چاپ سنگی هم داشتیم. مثلاً قرآنی که پدربزرگم نام تمام مولودهای خاندان را حاشیه آن می‌نوشت یا دیوان حافظ. یکی از آرزوهای من این بود که آن دیوان حافظ را به من می‌دادند. علاقه‌مند به ادبیات بودم. سال 1341 تا 1342 مکرر در مازندران زلزله می‌آمد. خانه ما نزدیک اداره پست و تلگراف و تلفن وقت بود. مدت‌ها کارمندان پست‌خانه از ترس زلزله در باغ محوطه اداره چادر زده بودند. در آن دو، سه ماه استقرار آن‌ها در چادر، هرچه کتاب و مجله داشتند، خواندم. مثلاً مجله‌های روشنگر، سپید و سیاه و بیش از همه داستان‌های دنباله‌دار ذبیح‌الله منصوری را به خاطر دارم. در بابل یک کتاب‌فروشی بود که کتاب کرایه می‌داد. آن موقع 10 شاهی برای خودش پولی بود، هرماه کتاب کرایه می‌کردم و می‌خواندم.

10 شاهی پول زیادی نبود برای پس‌انداز ماهانه یک کودک؟ خانواده متمولی داشتید؟

پول‌هایم را پس‌انداز می‌کردم. پدرم کشاورز بود. من هم کشاورزی می‌کردم. خانواده هم به کار من نیاز داشت. ما 10 خواهر و برادر بودیم و من بچه دوم خانواده. من، برادر بزرگ‌ترم و برادر کوچک‌تر از ما، هر سه، در مزرعه کار می‌کردیم. دخترها در خانه می‌ماندند و به مادرم کمک می‌کردند. عاشق کشاورزی بودم؛ روزی اگر حسن انوشه فعلی نبودم، حتماً کشاورز می‌شدم. کشاورز می‌شدم، اما کتاب هم می‌خواندم. همان موقع من هم درس می‌خواندم هم کشاورزی می‌کردم. نزدیک خانه ما یک خانه شاهنشاهی مثل قصر بود که هنوز هم هست. باغی 70 هکتاری داشت که پر بود از درختان پرتقال. یک ماه آخر تابستان می‌رفتم برای سم‌پاشی باغ و 300 تک‌تومان عایدم می‌شد که هزینه یک سال تحصیلم را با همان پول می‌دادم. اهل درس بودم. موقع دیپلم گرفتن، شاگرد اول استان مازندران شدم. ما اگر کار نمی‌کردیم، زندگی خانواده نمی‌چرخید. گاه تا نیمه‌شب باغ‌داری می‌کردیم.

تا نیمه‌شب باغ‌داری کردن برای یک کودک سخت نبود؟ کی به درس و مشق می‌رسیدید؟

چرا، اما چاره دیگری نبود. بزرگ‌ترین آفت کاهوکاری، حلزون است. حلزون‌ها با تاریکی هوا بیرون می‌آیند و بوته‌های کاهو را ناقص می‌کنند. کاهو را پاییز به این امید می‌کاشتیم که زمستان برداشت کنیم. تمام شب‌های سرد، چراغ‌دستی دستمان می‌گرفتیم و با سیخ حلزون‌ها را می‌کشتیم. وقتی از شکار حلزون برمی‌گشتیم، انگار حاجی‌فیروز بودیم (باخنده). از حلزون‌کشی که برمی‌گشتیم، می‌نشستم به درس خواندن. گاهی تا نیمه‌شب بیدار بودم. همیشه هول مدرسه را داشتم. گاه دو ساعت زودتر راه می‌افتادم به سمت مدرسه. سرایدار مدرسه وقتی من را پشت در مدرسه می‌دید، می‌گفت پسرجان برو خانه. چه کسی تو را این‌قدر زود فرستاده مدرسه! فقط کلاس نهم کمی شیطنت کردم. با دوستانی افتادم که درس‌خوان نبودند. من 15 ساله بودم. سال‌های بحرانی عمرم؛ بلوغ. خوشبختانه رفوزه شدم. ناگهان خودم را پیدا کردم. دیدم درس خواندن و شیطنت با هم جمع نمی‌شود.

هم‌نسلی‌هایتان، چقدر اهل مطالعه بودند؟

دانشگاه که رفتیم، حدود سال 1344، 1345 بود. آن وقت ذهنیت ما کم‌کم داشت جهت می‌گرفت. کتاب‌های جلال آل‌احمد را می‌خواندیم، مثلاً «نون و القلم» را بارها خواندم. بعدها دیگر خیلی جلال نمی‌خواندم و آثار دیگر نویسندگان را هم می‌خواندم. من در دانشگاه تهران، زبان و ادبیات عرب خواندم. خواندن این رشته هم در پختگی نگاهم به زندگی بی‌تأثیر نبود.

روی میز کارتان پر است از مقاله‌هایی به زبان انگلیسی. بخشی از کتاب‌های ترجمه‌شده توسط شما هم لاتین هستند. اشراف شما به زبان انگلیسی از کجاست؟

دیپلم که می‌گرفتم، در زبان انگلیسی، نمره‌ام شد یک و 83 صدم. مانده‌ام آن 83 صدم را چطور محاسبه کردند! یکی از دوستانم، کامران فانی، گفت: حسن، اگر می‌خواهی با استعمار مبارزه کنی، اول باید فرهنگ و زبانش را بشناسی. به کمک او یاد گرفتم. اکنون نزدیک به 20 هزار صفحه ترجمه دارم. دلیل تسلطم به زبان علاقه‌ای است که به تاریخ ایران دارم.

شما به اصطلاح دود چراغ می‌خوردید و درس هم می‌خواندید. کتاب‌خانه پشت سرتان پر است از کتاب‌هایی به کوشش، تألیف یا نگارش خودتان. هنوز متن کتاب‌هایتان را با مداد می‌نویسید، پاک می‌کنید و بعد تحویل چاپ می‌دهید. خیلی‌ها معتقدند سخت‌کوشی نسل قدیم در نسل ما نیست. نظر شما چیست؟

این روزها سخت‌کوشی مشابه نسل ما برای نسل جدید نیاز نیست. ما باید شب و روز تلاش می‌کردیم. اما قبول ندارم که جوان‌های امروز ما تنبل هستند. آن‌ها درس می‌خوانند و زحمت می‌کشند. ما این همه دانشجو داریم. روزگار ما مشکلات یک جور بود و این روزها جور دیگر. در دوره‌ای که ما دانشجو بودیم، اگر پول نداشتیم، می‌توانستیم شب توی خیابان بخوابیم. اما حالا اگر دانشجویی بخواهد این کار را انجام بدهد، به او می‌گویند کارتن‌خواب! مادر من وقتی از او می‌پرسیدند حسن سال چندم است؟ می‌گفت نمی‌دانم، فقط می‌دانم امسال درسش تمام می‌شود. امروز اما والدین لحظه به لحظه همراه بچه‌شان هستند. گاه به پسرم می‌گویم فاصله زندگی ما با هم 15، 20 سال نیست، 500 سال است! ما الک دولک و گل‌بازی می‌کردیم، شما بدون کامپیوتر زندگی‌تان نمی‌گذرد. گاهی وسوسه می‌شوم یک لپ‌تاپ داشته باشم و کارهایم را ساده‌تر پیش ببرم. هر نسل اما مناسبات و مقتضیات خود را دارد.

گاهی می‌گویند از نسل جدید نمی‌توان انتظار ابن‌سینا شدن را داشت.

روزگار بحرالعلوم‌ها و مانند ابوعلی سینا شدن‌ها گذشت. ابن‌سینا هم شعر می‌گفت، هم پزشکی می‌دانست، هم فلسفه بلد بود و هم نجوم. ولی این روزها کسی نمی‌تواند چنین باشد. چون شاخه‌های علم گسترش پیدا کرده است. این روزها ممکن است کسی در کارخانه هواپیماسازی کار کند، اما خودش اصلاً تجربه پرواز با هواپیما را نداشته باشد. برای مثال می‌بینید برای چشم‌پزشکی چند تخصص هست؛ مثلاً قرنیه، شبکیه و... مقتضیات زمانه که گفتم، ایجاب می‌کند نسل جدید، تخصص‌گرا باشد.

9 جلد از دانشنامه ادبیات فارسی شما به چاپ رسیده است و در نوع خود دائره‌المعارف فارسی هم به شمار می‌رود. ظاهراً هنوز چند جلد دیگر آن آماده چاپ است؟

دانشنامه زبان و ادبیات فارسی 9 جلدش چاپ شده است و پنج جلد آن منتظر چاپ مانده است. در این دانشنامه هر مسئله‌ای مربوط به ادبیات فارسی را گردآوری کرده‌ام. متاسفانه اما حمایت چندانی نشده است. سبک کارهایم متفاوت است. هم تألیف داشته‌ام، هم ترجمه و هم ویرایش. مثلاً ویرایش «تاریخ ویل‌دورانت» یکی از کارهایم است. «اصل ولتر» را هم من ترجمه کردم. ویرایش «جشن‌نامه» استاد سیدجعفر شهیدی را هم انجام دادم. همین که می‌بینم کتاب‌هایم برای بار یازدهم چاپ می‌شوند، یعنی حاصل تلاشم کاربردی بوده است.

تألیف کتاب پژوهش می‌خواهد و مطالعه مدام. کاری که حوصله نیاز دارد. هر روز چقدر از زمانتان به این کار اختصاص دارد؟

روزانه زندگی من در 12 ساعت کار می‌گذرد. کار که می‌گویم، یعنی این‌که 12 ساعت تمام روی این صندلی و پشت این میز می‌نشینم. منابع را می‌خوانم و بعد می‌نویسم. از جایم بلند نمی‌شوم مگر به ضرورت.

پس سلامتی‌تان چه می‌شود؟

عینک را هم که روی صورتم می‌بینید، قاعده سن است. 70 سال دارم و حالا باید برای مطالعه از این شیشه‌ها سوی چشم قرض بگیرم. شکر خدا کمردرد و پا درد هم نمی‌گیریم. این‌ها مال همان تغذیه سلامتی است که از کودکی خورده‌ام. من به عمرم هیچ شکری را به شکر مازندران ترجیح نداده‌ام؛ شکری که آب ساقه نیشکر و طبیعی است. مادرم 500 مرغ، غاز و اردک داشت. همیشه سبد می‌داد دستم و می‌گفت برو ببین غازها تخم گذاشته‌اند یا نه؟ بهترین روزهای زندگی من همان روزها بود. شاید با این خاطرات می‌خواهم مردن را به تأخیر بیندازم.

خانواده شما، به‌ویژه همسرتان، با این پرکاری موافق هستند؟ به‌هرحال طبیعی است که آن‌ها هم بخواهند شما را بیشتر ببینند.

همسرم، اختر رسولی، در زمینه ادبیات فعالیت می‌کند. بیشتر اوقات همین‌جا با هم کار می‌کنیم. خانواده‌ام می‌دانند که من نمی‌توانم یک روز هم از کتاب دور بمانم. خوش‌ترین بوی دنیا برای من بوی کتاب است. گاهی همسرم گلایه می‌کند. زن نجیبی است که همیشه به فکر خانواده و حفظ کیان آن است. ما 41 سال است کنار هم زندگی خوبی داریم؛ چیزی حدود زندگی دو نسل. من دو پسر هم دارم.

کدام‌یک از کتاب‌هایی را که خوانده‌اید، بیشتر دوست دارید؟

پاسخ به این سؤال ساده نیست. هر کتاب یک ویژگی دارد، اما حافظ از همان کودکی خیلی روی من اثر گذاشت. به خواندن شاهنامه و سعدی هم بسیار اهمیت می‌دهم. به نظر من آثار این شعرای ایران برای این روزها که نه، برای هنوزهای دیگر هم روزآمد است. این‌ها حکمت در کلام دارند. ببینید، حافظ چند قرن قبل پایه دموکراسی جهان را با یک بیت بنا نهاده است؛ مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن. یا سعدی علیه‌الرحمه که می‌گوید: زنبور درشت بی‌مروت را گوی/ باری چون عسل نمی‌دهی نیش نزن.

چهره شما به‌عنوان پژوهش‌گر حوزه ادبیات جهان شناخته شده و صاحب اعتبار است. هیچ‌وقت وسوسه شده‌اید خارج از کشور زندگی کنید؟

با دوستم خرمشاهی صحبت می‌کردم، حرف جالبی زد؛ همه بعد از کار تفریح می‌کنند، ما با کار تفریح می‌کنیم. دوست دارم کشورهای مختلف دنیا را ببینم، اما برای تحقیقات. بارها به هندوستان، پاکستان، افغانستان و... رفته‌ام، اما برای تحقیق و شناخت فرهنگ و ادبیات. برای بسیاری از کارهایم هم به قول مهدی اخوان ثالث از «نفقه جیب» خرج کرده‌ام. دوست دارم در کشورم زندگی کنم.

مهم‌ترین دغدغه زندگی شما چیست؟

مهم‌ترین دغدغه من این است که به فکر برد فرهنگمان باشیم. یک زمانی برد فرهنگی ما بسیار وسیع بود. روزی در موزه تاگور هندوستان روی دیوار جمله‌ای به نقل از پدر «رابنید رانات تاگور» شاعر پرآوازه هندوستان دیدم: «بزرگ‌ترین افتخارم این است که حافظ دیوان حافظ شیرازی‌ام.» ببینید چقدر برد فرهنگی داشته‌ایم و تا کجا نفوذ کرده بودیم. نفوذ فرهنگی ایران همیشه والاتر و جلوتر از نفوذ نظامی و سیاسی بوده است. در بوسنی شاعری داشتیم بوسنیایی‌الاصل که به زبان فارسی برای دیوان حافظ و آثار سعدی شرح‌نویسی می‌کرد. هم‌چنین در شبه‌جزیره کریمه شاعری بوده که به زبان فارسی شعر می‌سروده است.


مقالات

لیست

زندگی و آثار آناتول فرانس

«فرانسوا آناتول تیبو» معروف به «آناتول فرانس» نویسنده، شاعر و منتقد فرانسوی 16 آوریل سال 1844 میلادی در پاریس و در خانه‌ای در کنار رودخانه سن، جایی که پدرش کتابفروشی داشت، به دنیا آمد. تحصیلات خود را در کالج استانسیلاس انجام داد، چندی با ناشران، در معرفی کتاب همکاری کرد و کم‌کم به تحقیق در تاریخ روی آورد.
در سال 1868 میلادی اولین اثر تحقیقی خود را درباره‌ی «آلفرد دو وینیی» انتشار داد و سال بعد به عنوان ممیز در مجموعه‌های شعر جدید که به نام «پارناس معاصر» منتشر می‌شد، به کار پرداخت.
در سال 1871 میلادی در دومین جلد مجموعه، دو شعر انتشار داد و درسال 1873 میلادی «اشعار طلایی» را منتشر کرد که به لوکنت دولیل تقدیم شده بود. این اشعار توصیفی و موزون در سبک اشعار «پارناسی» بود که توجه شاعر را به فنون و صناعت شعر نشان می‌داد، چنان که گاه لحن توصیفی در آن تا حد پرده نقاشی اساطیری پیش می‌رفت و شوق «آناتول فرانس» را به افسانه‌های کهن آشکار می‌ساخت.
«آناتول فرانس» درسال 1876 میلادی، نمایشنامه‌ی منظوم «عروسی‌های مردم کورنت» را انتشار داد که نمایشنامه‌ای مربوط به عهد کهن بود و در سال 1902 میلادی در پاریس به روی صحنه آمد. موضوع نمایشنامه داستان ساده‌ای است که در شهر کورنت از شهرهای یونان باستان در نخستین قرن‌های مسیحیت جریان یافته و بر مبنای جدال میان طرفداران دین پیروز مسیح و مشرکان واقع شده است. عشق جوانی مسیحی را به دختری از خانواده کافران نشان می‌دهد که به ناکامی و مرگ دختر می‌انجامد. این نمایشنامه اگرچه فاقد تحرک نمایشی بود، به سبب شیوه‌ی نگارش زیبا و شاعرانه، اثری ممتاز به شمار آمد.
در سال 1876 میلادی «آناتول فرانس» در کتابخانه مجلس سنا به کار اشتغال یافت و سال بعد ازدواج کرد و صاحب دختری شد؛ اما ازدواج او درسال 1893 میلادی به جدایی انجامید.
در این دوره «آناتول فرانس» پیاپی آثاری منتشر می‌کرد که بیشتر آنها با اقبال عمومی همراه بود. از آن جمله است: داستان کوتاه «ژوکاست و گربه لاغر»، رمان «جنایت سیلوستر بونار» که او را به شهرت رساند.
قهرمان این اثر که سبک خاص «آناتول فرانس» را در بردارد، مردی با فرهنگ و عاشق کتاب است که میان کتاب به سر می‌برد و زندگی را از خلال کتاب می‌بیند.
داستان جنایت «سیلوستر بونار» موفقیت بسیار به دست آورد.
«امیال ژان سروین» که از عشق آناتول فرانس به هنرپیشه‌ای الهام گرفته بود، دارای قسمت‌های بسیار زیبایی است برمبنای تحلیل دقیق روانی و اخلاقی.
از جمله آثار «آناتول فرانس» که خاطرات زندگی او را در بردارد، کتاب «دوست من» است. نویسنده در ورای چهره‌ی قهرمان کتاب که «پیرنوزی‌یر» نام دارد، چهره خود را پنهان کرده و بدین طریق توانسته است در نقل خاطرات شخصی، تغییرات لطیف و دلپذیری بدهد و در میان تصویرهای دوران کودکی، نکته‌های خاصی نیز از دوره بلوغ و پختگی خود بگنجاند و با شیوه‌ای دقیق و نکته‌سنجی فراوان چهره‌ی بعضی از دوستان و خویشاوندان را از چشم کودکی پنج تا هفت ساله ترسیم و از نظر پیر کوچک درباره‌ی مشاهدات خود قضاوت کند.
از آثار دیگری که برمبنای خاطرات شخصی «آناتول فرانس» قرار گرفته است، می‌توان به این آثار اشاره نمود: «پیرنوزی‌یر»، «پیر کوچک» و «زندگی نوشکفته» که در همه‌ی آنها تخیلی دلنشین و مقامی بیش از واقعیت وجود دارد.
«آناتول فرانس» ازسال 1885 میلادی منتقد ادبی روزنامه‌ی «تامپ» گشت و مقاله‌های انتقادی خود را که در این روزنامه انتشار می‌داد، در پنج جلد به نام «زندگی ادبی» فراهم آورد و اولین جلد آن در سال 1888 میلادی منتشر گشت.
رمان «زنبق سرخ» از زندگی مادام «آرمان دوکایاوه» که دوستی‌اش با «آناتول فرانس» ازسال 1888 میلادی آغاز شد، الهام گرفته است و وقایع یکی از محافل ادبی پاریس را در اواخر قرن نوزدهم وصف می‌کند.
«آناتول فرانس» اگرچه با شیوه نگارش رمان احساسی و تحلیلی مأنوس نبود، با انتشار «زنبق سرخ» در ردیف آلفونس دوده و گی دی موپاسان قرار گرفت، اما دنباله این نوع رمان‌نویسی را به زودی رها کرد.
از نظر «آناتول فرانس» وجود هیچ چیز به خودش بسته نیست مثلاً نادانی از شرایط لازم عالم هستی است، اگر همه چیز را می‌دانستیم، نمی‌توانستیم زندگی را حتی یک ساعت تحمل کنیم. احساس‌هایی که زندگی را برای ما شیرین یا لااقل قابل تحمل می‌کند، تنها زائیده دروغ و خیالات واهی است. این موضوع که زندگی خوب یا بد است، حرفی بی‌معنی است. باید گفت که زندگی خوب و بد، گوارا و ناگوار، پرجاذبه و نفرت‌انگیز، شیرین و تلخ و خلاصه همه چیز است و حال که آداب و رسوم وعادت های زندگی قرن به قرن تغییر می‌یابد، پس عقل ایجاب می‌کند که زندگی را آنچنانکه هست، بپذیریم.
«آناتول فرانس» در سال 1896 میلادی به عضویت آکادمی فرانسه درآمد. پس از آن «تاریخ معاصر» را میان سال‌های 1897 و 1901 میلادی در چهار جلد انتشار داد و در آن از جامعه عصر خود با لحنی تلخ انتقاد کرد.
اثر دیگر وی «جزیره پنگوئن‌ها» چشم‌انداز استعاری و زننده‌ای از تاریخ فرانسه است.
او به تقلید افسانه‌های قدیم بروتانی، داستان عجیب «کشیش سن مائل» را نقل می‌کند که برای ارشاد اقوام کافر با وسیله‌ای ابتدایی ازآب های اقیانوس می‌گذرد و هرچند یک‌بار به جزیره‌ای پا می‌نهد و پس از هدایت ساکنان آن به جزیره دیگر قدم می‌گذارد تا گزارش به جزیره پنگوئن‌ها می‌رسد
«خدایان تشنه‌اند» از معروفترین آثار فرانس به شمار می‌آید. تار و پود این اثر از انقلاب فرانسه ساخته شده است که آناتول فرانس به خوبی آن را شناخته، از دید خاص خود به آن نگریسته و بعضی از نظریه‌های خود را درباره‌ی تاریخ و وضع بشر در آن گنجانده است.
ز آثار مهم دیگر این دوره «عصیان فرشتگان» است، کتابی اساطیری، که آناتول در آن بار دیگر به طور عمیقی نظر خویش را درباره‌ی مذهب و زندگی و عقل و هوش ارائه داده است.
ازدیگر آثار سیاسی و اجتماعی آناتول فرانس این آثار است: بر سنگ سفید، نظریه‌های اجتماعی ،به سوی زمان‌های بهتر.
«آناتول فرانس» نویسنده‌ای است با هوشی تیز و ذهنی قاطع و ادراکی قوی و استعدادی عمیق در طنزگویی، با فرهنگی شگفت‌انگیز و قلبی حساس در برابر بی‌عدالتی‌ها.
«آناتول فرانس»، سلطان نثر خوانده شده است. درنثر او هرکلمه چون نگینی بر جای خود نشسته است. هجوپردازی او در میان گرمی شاعرانه و عشق به زیبایی کلام لطف خاص می‌یابد و طنزها و مخالف‌گویی‌ها به وسیله عطوفت و دلسوزی برای عالم بشریت دلپذیر می‌گردد. او در 1921 به دریافت جایزه‌س ادبی نوبل نائل آمد. پادشاه نثر فرانسه 12 اکتبر سال 1924 میلادی دیده از جهان فرو بست.

داستان کوتاه

لک لک بوک
لک لک بوک