ایوب بودن گلشیری

مصاحبه

چرا از میان آثار داستان‌نویسان معاصر، سراغ هوشنگ گلشیری رفتید؟ اینجا سلیقه و ذوق بی‌تأثیر نیست. برای شخص من، همان‌طور که در شعر، فروغ تافته جدا بافته‌ای است، در رمان معاصر هم گلشیری این‌گونه است. از سوی دیگر، نثر معاصر اساساً مدیون چند نویسنده است که یکی از برجسته‌ترین آن‌ها حتماً هوشنگ گلشیری است. دلیل شما برای
جزئیات

«وصیت‌ها» منتشر شد

اخبار

«وصیت‌ها» جدیدترین اثر مارگارت اتوود و دنباله کتاب «سرگذشت ندیمه» به فارسی منتشر شد.
جزئیات

قرار تصویری اول لک‌لک‌بوک با کتاب‌خوان‌ها

پرونده

تیم لک‌لک بوک در تاریخ دهم آذرماه، مصاحبه‌ای با دوستداران کتاب در کتاب‌فروشی «اسم» انجام داد. در این ویدئو می‌توانید گزیده‌ای از این گفت‌وگوها را ببینید. با تشکر از کتاب‌فروشی اسم و تمامی دوستانی که در این قرار ما را همراهی کردند. به امید دیدار شما در قرارهای آینده.
جزئیات

نامه بهرام بیضایی به اکبر رادی پس از مرگش

پرونده

پنج دی سالروز تولد بهرام بیضایی کارگردان و نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی ایرانی است. همچنین این روز یادآور سالمرگ اکبر رادی، نمایشنامه‌نویس بزرگی است که به عنوان «چخوف» ایرانی شناخته می‌شود.
جزئیات

سال بلوا

کتاب

کتاب سال بلوا دومین رمان عباس معروفی، نویسنده‌ی محبوب ایرانی، بعد از رمان سمفونی مردگان است. نویسنده در این کتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نابسامان را در هر جامعه‌ی بدون ثبات و رشد نیافته و شخصیت‌های متفاوت که مدام به دنبال قدرت‌اند را به تصویر می‌کشد.
جزئیات

سفارش کتاب

لیست کتاب مورد نیاز خود را به لک‌لک بوک بسپارید و در محل موردنظر تحویل بگیرید. برای سفارش کتاب، کتاب‌های مورد نظر را با جستجو در سایت به فهرست درخواستی بیفزایید، یا کتاب‌های درخواستی را به صورت تایپی به لیست اضافه کنید. دقت کنید که برای کتاب‌های ترجمه شده، ناشر یا مترجم مورد نظرتان را حتما قید کنید.
جزئیات

سال نو مبارک

لک‌لک بوک سال نو را تبریک میگوید

تیم لک‌لک بوک، فیلم حاضر را به دو منظور تهیه کرده، اول تبریک سال نو و آرزوی سلامتی و شادی برای شما، دوم پاسخ دادن به سه سوالی که ممکن است برای شما جالب باشند:
سوال اول: ایده‌ی لک‌لک بوک از کجا آمد؟
سوال دوم: چرا این اسم برایش انتخاب شد؟
سوال سوم: با همراهی لک‌لک بوک به کجا می‌رسید؟

لک‌لک بوک

ویکی‌پدیا دانشنامه‌ای همگانی شد، چون به جای تکیه به «افراد خاص» از «عموم مردم» خواست اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند، یکدیگر را ویرایش کنند و به کامل شدن هم کمک کنند تا سود همگانی حاصل شود. بر این اساس ما نیز در تلاشیم تا در زمینه‌ی کتاب رسانه‌ای متخصص باشیم و برای رسیدن به این مهم، نیاز به خِرد جمعی شما کتاب‌دوست‌ها داریم. باور ما بر این است که «همه چیز را همگان دانند»، پس بستری فراهم کرده‌ایم تا همه بتوانند در مورد کتاب‌هایی که می‌خوانند بنویسند. بعد از مدتی لک‌لک بوک رسانه‌ی مرجعی خواهد بود که فارسی‌زبان‌های دنیا و ایرانیان با هر زبان و قومیت، به اطلاعات کتاب‌های مورد نیازشان دسترسی دارند و می‌توانند بهترین‌ها را انتخاب کنند. با این کار حلقه‌ی گمشده‌ی فرهنگ ما که «ضعف در کار تیمی» است، در جایگاه خودش قرار می‌گیرد و روزهای بهتر دور از ذهن نخواهند بود. همراه ما باشید تا در کنار هم برای این مهم تلاش کنیم.

ویژه‌نامه‌ی نوروزی لک‌لک بوک

مجموعه‌ی لک‌لک بوک اولین ویژه‌نامه‌ی نوروزی آنلاین خود را با مطالبی خواندنی تقدیم می‌کند:
ابتدا «سخن سردبیر» با حال و هوای این روزها را می‌خوانیم،
در بخش «گپ و گفت لک‌لک بوک با اهل قلم»، نسل جوان نویسندگان و مترجمان پرکارِ این روزها به ۶ سوال ما پاسخ داده‌اند؛
«آرزوی عجیب سال نو»ی نیل گیمن نویسنده آمریکایی بخش دیگر مجله است؛
«آموزش داستان با نمودار» مقاله‌ی جالبی است که مراحل نوشتن داستان را به خوبی به شما یاد می‌دهد؛
در بخش «جرقه‌های کوچک، کتاب‌های بزرگ» به دنیای نویسنده‌ها رفته‌ایم تا ببینیم چطور شروع به نوشتن شاهکارهای خود کرده‌اند؛
در آموزش دیگری می‌آموزیم که «چطور با استفاده از یک عکس داستان بنویسیم» و بعد از آن نمونه «عکس‌نوشته» جالبی از مصطفی مستور برایتان گذاشته‌ایم که با این سبک کار بیشتر آشنا شوید.
در «۸ ژانر، ۸ کتاب»، معروف‌ترین کتاب نه ژانر اصلی ادبیات و دلایل معروفیتش را برایتان در قالب یک اینفوگرافیک جذاب آورده‌ایم؛
در مصاحبه‌ی ترجمه‌شده‌ی فردریک بکمن، نویسنده‌ی مردی به نام اوه از «تجربه دونفره‌ی نویسنده و خواننده» برایتان می‌گوید؛
و در بخش سرگرمی هم یک «جدول ادبی» برایتان آماده کرده‌ایم.

امیدواریم از مطالب این مجله لذت ببرید و اگر آن را دوست داشتید، به دوستانتان معرفی کنید.

شرکت در چالش
#کتاب_ناتمام لک‌لک بوک
با جوایز ارزنده

کتاب ها

لک لک بوک

کتاب های صوتی

لیست


کتاب های الکترونیکی

لیست

اخبار لک‌لک

لک لک بوک

مجله لک‌لک

لک لک بوک

مصاحبه

لیست

گفت‌وگو با محمدعلی بهمنی مشیری مشوق من بود

خلق و خوی بندری دارد. خونگرمی جنوبی‌ها در رفتارش دیده می‌شود. وقتی با متانت و لبخند از 9 سالگی‌اش تا امروز با ما در خاطرات قدم می زند. محمد علی بهمنی شاعر و ترانه سرایی که سال‌هاست دانسته و ندانسته بسیاری از ترانه‌هایی که زمزمه می‌کنیم از سروده‌های اوست؛ از خرچنگ‌های مردابی حبیب تا ترانه‌های ناصر عبداللهی و بسیاری از خوانندگان دیگر حاصل نبوغ ذاتی او در استفاده از اعجاز کلمات است. بهمنی که از استعدادهای کشف شده مرحوم فریدون مشیری است در شبی پاییزی میهمان صفحه ما بود.


متن مصاحبه


9 ساله بودید که اولین شعرتان را چاپ کردید. چطور در 9 سالگی شاعر شدید؟

خودم نمی‌دانستم چنین قدرتی در من هست. در واقع به نوعی فریدون مشیری این استعداد را در من دید. مرحوم مشیری برخی نوشته‌های من را خوانده بود و به من گفت که می‌توانی شعر بگویی. بعد هم چند بار از من پرسید که شعری گفته‌ای؟ و من گفتم هر چقدر سعی می‌کنم نمی‌توانم. مرحوم مشیری گفت به کسی که دوستش داری فکر کن تا بتوانی. در آن سن همه عشق من مادرم بود؛ در واقع اولین شعرم را برای مادرم گفتم.

پس به نوعی فریدون مشیری شما را کشف کرد. چطور با مشیری آشنا شدید؟

برادران من در چاپخانه‌ای کار می‌کردند و فریدون مشیری مسئول صفحه ادبی نشریه‌ای بود که آنجا چاپ می‌شد. سه ماه تعطیلی تابستان را من هم در آن چاپخانه کار می‌کردم. همانجا با مشیری آشنا شدم و در آن سن تمام هیجانم این بود که زودتر از هر کس دیگری نشریه و شعرها و نوشته‌های مشیری را می‌خواهم.

چطور در آن سن وزن را درک می‌کردید؟ برای پسربچه‌ای در آن سن باید کار سختی بوده باشد.

شعر در خانواده ما مثل سفره غذا همیشه پهن بود. مادرم حافظ و سعدی و مولانا می‌خواند و برادرانم شاهنامه خوانی داشتند. به نحوی در این بهره بردن از شعر، اجبار هم بود. زمانی که برادرانم شعرخوانی می‌کردند من را مجبور می‌کردند با همان سن کم گوش کنم. حتی گاهی نمی‌توانستم شعر را درک کنم اما از من می‌خواستند برش‌هایی از شعر را برایشان بگویم. کافی بود حواسم پرت شود تا بازخواست شوم و گوش مالی. اینطور بود که من خواسته و ناخواسته شعر و وزن را آموختم. هر چند برداشتی از وزن در اشعار نداشتم اما به راحتی آن را در نوشته‌هایم رعایت می‌کردم.

بعد از شعر «مادر» باز هم شعر گفتید؟

بله، بعد از شعر مادر، فریدون مشیری چند خطی در مجله نوشت که این شعر را پسربچه‌ای در این سن و سال گفته است. این ماجرا برای من شوق کمی نبود. بیشتر اوقات به شعر می‌اندیشیدم و تا مدتی بیشتر رباعی و دو بیتی می‌گفتم. البته شروع کارم با شعر نیمایی بود. هر چند در آن سن نمی‌دانستم شعر نیمایی چیست و شعر «مادر» را در قالب غزل گفته بودم، اما در قالب شعر نیمایی راحت‌تر شعر می‌گفتم.

پس فریدون مشیری مشوق اصلی شما بود؟

بله. در همان سال‌ها و با ادامه رفت و آمدهایم با فریدون مشیری، در نشست‌های شعری شرکت می‌کردم. او از من می‌خواست به عنوان یک شنونده حاضر باشم. غرق در شادی وصف ناپذیری در جلسات شعری که با حضور نادرپور و نصرت رحمانی بود شرکت می‌کردم. البته به عنوان یک شنونده می‌رفتم و همین کم سن بودنم باعث می‌شد هر کدام از شعرایی که می‌آمدند برای تشویقم کتاب‌های شعر کودکان محمود کیانوش را می‌آوردند.

از این جلسات شعر و از شاعرانی که می‌آمدند برای شعرخوانی، خاطره‌ای دارید؟

حدود سیزده سال داشتم که شاملو و فروغ و اخوان را در برخی جلسات می‌دیدم. هر کدام شان به نوعی سعی در تشویق من به شعر داشتند و برایم کتاب‌هایشان را می‌آوردند. این شب شعرها تا زمان رفتنم به بندرعباس ادامه داشت.

حضور در این جلسات تاثیری هم در شعر گفتنتان داشت؟

من بیشتر مشتاق مشیری بودم. همیشه شعر او را بهترین، قشنگ‌ترین و روان‌ترین سبک می‌دانستم. تا 12 سالگی تنها به سبک آقای مشیری شعر می‌گفتم. بعدها به پیشنهاد خودشان کتاب‌های دیگر شاعران حاضر در شب شعرها را برایم خریدند. البته تا 14 سالگی همچنان فریدون مشیری را الگوی خودم می‌دانستم.

از روحیات مرحوم مشیری بیشتر بگویید. رابطه‌تان چطور بود؟

مرحوم مشیری جواهر بود. رابطه ما فراتر از شاگرد و استادی بود. ایشان به دلیل دوستی با برادرانم به خانه ما رفت و آمد داشت. حضور مشیری برای من سرشار از درس بود. انرژی زیادی برای شعر گفتن داشت. بسیاری را با شعر آشنا کرد. زبانش برای شعر به گونه‌ای بود که مردم به راحتی با آن ارتباط می‌گرفتند و جوان‌ترها به راحتی از آن الگوبرداری می‌کردند. من همیشه فکر می‌کردم هر بار ایشان را می‌بینم باید چندتا شعر داشته باشم. معتقد بودم ایشان باید شعرهای من را بشنوند. مرحوم مشیری نیز با اشتیاق شعرها را می‌شنیدند و وزن‌ها را به من می‌گفتند.

اولین شعری که با آن معروف و شناخته شدید کدام بود؟

اولین مجموعه شعرم به نام باغ لال سال 50 همزمان با کتاب مرحوم حسین منزوی توسط یک انتشارات چاپ شد. این همزمانی باعث شد تا کتاب در مقام مقایسه قرار بگیرد. آن موقع ها مثل الان نبود. کتاب‌ها واقعاً خوانده می‌شدند و بزرگان بر روی آنها نظر می‌دادند. نقد می‌کردند و جایگاه طرف را به او نشان می‌دادند. آن موقع فضا به گونه‌ای بود که طرف باید در یک کتاب خودش را معرفی می‌کرد. من هم با مجموعه باغ لال شناخته شدم.

از آن زمان تا امروز ترانه‌های زیادی از شما معروف شده‌اند؛ علت این ماندگاری را در چه می‌بینید؟

ترانه گفتن و ماندگار شدن ام بستگی به شرایط دارد. من پیش از انقلاب حدود هزار و 100 ترانه برای بیشتر خواننده‌های نامدار سروده‌ام و خوانندگانی مثل مرضیه، ستار، ایرج، عارف و حبیب ترانه‌هایم را می‌خواندند.

سفارش ترانه هم می‌گرفتید؟

نه به آن شکل. آن موقع ها اینطور نبود که شاعر در جایی شعر را بگوید و در نقطه‌ای دیگر آهنگساز ملودی را بسازد و بعد خواننده بخواند. فاصله‌ای هم بین خواننده‌ها نبود و اهمیت ماجرا تنها در این بود که ترانه توسط یک حنجره خوش خوانده شود. اشعار هم سفارشی نبود. رابطه دوستانه‌ای بین شاعر و خواننده و آهنگساز بود و گاهی این سه نفر، دور هم می‌نشستند و چند روزی با هم زندگی می‌کردند تا به درک مشترکی از کار برسند. ما هم اول روی یک ریتم آهنگ فکر می‌کردیم و بعد آهنگساز آهنگی را می‌زد که گویی زخمه‌ها بر رگ و ریشه ما می‌خورد و بعد بر اساس آن شعری می‌گفتم. حتی گاهی پیش می‌آمد که خواننده بیت‌ها را با آهنگ می‌خواند تا از نشست شعر بر ملودی مطمئن شود. درک این سه حس از هم باعث ماندگاری کارهای قدیمی بود. در واقع پیش اندیشی برای کارها نبود.

خاطره‌ای از این جلسات ترانه سازی دارید؟

تمام آن روزها خاطره است، به خصوص جلساتی که با ایرج خواجه امیری داشتیم.

پس با این خواننده صمیمی‌تر بودید.

با ایرج کارهای زیادی داشتیم. هنوز هم با هم دوستیم. گاهی یادی از گذشته‌ها می‌کنیم. الان برای فرزندش نیز شعر می گویم. احسان را اول به خاطر پدرش و بعد به خاطر صدای زیبایش بسیار دوست دارم.

شما که اصالتاً تهرانی هستید و سال‌ها ساکن تهران بوده‌اید چطور سر از بندر در آوردید؟

من متولد بندرعباس هستم و بعد از تولدم به تهران آمدیم. اولین سفرم به بندرعباس با اجازه خانواده‌ام به همراه فریدون مشیری بود. آن زمان مرحوم مشیری از مدیران مخابرات بود و موقعی که می‌خواست برای سرکشی به بندر برود، من را هم که آن موقع 14 سالم بود همراه خود برد. البته برادرم آن زمان ساکن بندرعباس بود. این سفر نقش زیادی در آینده من داشت. در همین سفر با مدیر فرهنگ بندرعباس آشنا شدم. 15 روزی را میهمان بندر بودم و همان سفر باعث شد به بندرعباس علاقه مند شوم. سال 52 به بندر رفتم و آنجا ماندگار شدم. مردم بندر آنقدر خونگرم و اصیل هستند که اگر مدت کوتاهی با آنها زندگی کنی دیگر نمی‌توانی از ایشان جدا شوی. الان هم در بندر، چاپخانه و انتشاراتی دارم.

پس شما هم وارد کار چاپ و نشر شدید؟

بله. من از 9 سالگی به چاپخانه رفته‌ام و معتقدم چاپخانه مانند دانشگاه است. به خصوص چاپخانه‌های آن موقع با گارسه ها و حروف چینی‌هایش کم از تحصیل نداشت.

شما الان در موقعیتی شبیه سال‌های پیش مرحوم مشیری هستید. اگر جوانی بیاید و مستعد باشد برایش همان کاری را می‌کنید که مشیری برای شما کرد؟

البته یک یاز دلخوشی هایم برای زنده بودن این است که برای جوانان انرژی بگذارم. این به شخصیت انسان برمی گردد که چقدر تاثیرگذار باشد اما اگر حتی کمی از یادی که از مرحوم مشیری می‌شود در حد خودم از من بشود، برایم کافی است.

گویا در بندرعباس استعدادهایی را نیز کشف کرده‌اید که مرحوم ناصر عبداللهی یکی از آنهاست. درباره او بیشتر بگویید.

اینکه بگویم ناصر عبداللهی کشف من بود ادعای بزرگی است. ظرفیت در خود انسان‌هاست و اینکه ما جذب ظرفیت و توانایی کسی می‌شویم و فضایی را برایش فراهم می‌کنیم به این معنی نیست که ما باعث معروف شدنش شده‌ایم. مرحوم عبداللهی نیز توانایی و استعداد داشت و از صداهای بندر بود.


مقالات

لیست

چرا ابراهیم گلستان مهم است؟

اگر نام ابراهیم گلستان را در صدر فهرست بزرگان سینما ننویسند، به گواه اهالی فن یکی از سرآمدان هنر هفتم بوده و هست. گلستان زمانی دوربین به دست می‌گرفت و فیلم می‌ساخت که هنوز مدرنیته، تهران را نبلعیده بود. نخستین کارگردان ایرانی بود که جایزه‌ای بین‌المللی گرفت. علاوه بر این نقشش در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی در کنار محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت غیر قابل انکار است. مهم‌ترین ویژگی گلستان صراحت نقدها و پیش‌بینی آینده‌ی جامعه‌‌ی خویش در خلال آثارش است.

زندگی:
ابراهیم گلستان کارگردان، داستان‌نویس، مترجم، روزنامه‌نگار و عکاس، سال 1301 در خانواده‌ای فرهیخته متولد شد. پدرش از روزنامه‌نگاران شیراز بود. او در کودکی دو زبان عربی و فرانسوی را آموخت و با آثار «صادق هدایت» آشنا شد. در جوانی برای تحصیل در رشته‌ی حقوق دانشگاه تهران به تهران آمد و در سن کم با دخترعمویش «فخری گلستان» ازدواج کرد. او تحصیلاتش را ناتمام گذاشت و فعالیت‌های سیاسی‌اش را با پیوستن به حزب توده دنبال کرد، سپس با «محمد مصدق» آشنا شد. گلستان آن زمان به عکاسی مشغول بود و کمی بعد اولین مجموعه داستانش به نام «به دزدی رفته‌ها» را منتشر کرد.
ابراهیم گلستان در دهه‌ی سی استودیوی سینمایی گلستان را بنا نهاد. مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، ایرج پزشک‌نیا، کریم امامی و نجف دریابندری از جمله افرادی بودند که در این استودیو همراه او مشغول به کار بودند. آن‌ها تا پایان دهه‌ی سی بیش از سیصد فیلم مستند خارجی در زمینه‌های علمی و صنعتی را ترجمه، دوبله و صداگذاری کردند. ازجمله آثار این استودیو ساخت فیلم رنگی مربوط به آتش‌سوزی چاه نفت شماره‌ی شش اهواز در 19 فروردین سال 1337 است که مدال برنز جشنواره‌ی ونیز را دریافت کرد. از دیگر آثار ماندگار این استودیو دو فیلم سینمایی «خشت و آینه» سال 1343 و «اسرار گنج دره جنی» 1353 بود که کارگردانی آن‌ها را «ابراهیم گلستان» بر عهده داشت. این آثار قدم‌های نخست سینمای روشن‌فکری ایران بود و نگرش جدیدی را به وجود آورد. او همچنین در ساخت فیلم مستند «خانه سیاه است» در کنار فروغ فرخزاد حضور داشت، این فیلم موفق به دریافت جایزه‌ی بهترین فیلم مستند سال 1342 از سوی فستیوال فیلم آلمان غربی شد.
گلستان دو اثر «دیالکتیک» از استالین و «اصول مارکسیسم» از لنین که درزمینه‌ی اصول مارکسیستی بودند را به همراه داستان‌هایی از ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر، آنتون چخوف، استیون کرین و استیون وینسنت بنت را به فارسی ترجمه کرد. همچنین مجموعه داستان «شکار سایه» را به چاپ رساند و ترجمه‌ی «هاکلبری فین» اثر مارک تواین، «مکبث» اثر شکسپیر و «دون ژوان در جهنم» اثر برنارد شاو را نیز به مجموعه آثارش افزود.
ابراهیم گلستان با نثر خاصش بر داستان‌نویسی آن زمان تأثیر گذاشت؛ گروهی براین باورند که او در نوشتن داستان از ارنست همینگوی الهام گرفته است. مجموعه داستان «جوی و دیوار و تشنه» را در سال ۱۳۴۶ با زبانی طنز نوشت. «مد و مه»، «خروس»، «نامه به سیمین، به همت، به عباس میلانی»، «مختار در روزگار» و «برخوردها در زمانه برخورد» از آثار مکتوب دیگر این سینماگر و نویسنده‌ی بزرگ است.
چند سال قبل نامه‌هایی منتشر نشده از فروغ فرخزاد نقل محافل شد که بار دیگر داغ یک عشق قدیمی را تازه کرد. عاشقانه‌های فروغ انگار از زبان دخترکی شیدا بود به عاشقی مغرور، مردی نامدار که البته همسری داشت و فرزندانی.
در این مورد {اینجا} بیشتر بخوانید.
دخترش «لیلی» نقاش و مترجم نامی است و پسرش «کاوه» عکاس شهیری بود که در حین عکاسی جنگ عراق بر اثر انفجار مین از دنیا رفت.

خروس:
«خروس» با ورود دو کارمند شرکت نفت (دو بورژوا، دو روشنفکر) به یک شهر مرزی در سواحل جنوبی ایران آغاز می‌شود. این دو سوار بر قایق از مأموریتی در یک جزیره نفتی بازمی‌گردند و به ناچار شب را در خانه شخص سرشناسی به نام حاجی ذوالفقار سر می‌کنند. بانگ‌های بی‌محل یک خروس حاجی را کفری کرده است و قصد دارد صدای خروس را به هر ترتیبی خفه کند...
«خروس»، داستانی چند لایه است و به لحاظ گستردگی معنایی‌اش انتظار نمی‌رود که به برداشت واحدی منجر شود. «خروس» تداعی هرچه که باشد (روشنفکر، جدال سنت و مدرنیته یا حتی پیشگویی انقلاب) بی‌شک یک نماد تمام‌عیار است: در عین این که با ظرافت نشانه‌گذاری شده و به مفاهیم متفاوتی ارجاع می‌دهد، با مابه‌ازای مادی‌اش هم پیوندی تنگاتنگ دارد. «خروس» آنقدر با جزئیات ساخته و پرداخته شده که کاملاً باورپذیر، عینی و واقعی به نظر می‌رسد. فقط شخصیت نشده، قهرمان است و داستان را جلو می‌برد. تاثیرگذاری این حیوان به حدی است که آدم‌های داستان را به حاشیه برده و به شخصیت‌های فرعی بدل کرده.
«خروس» از ابتدا راهنماست: پیش از داستان، اسمش روی جلد کتاب به ذهن مخاطب تلنگر می‌زند. نمود همان جنباندنی است که در مدخل داستان به آن اشاره می‌شود. همین ویژگی «خروس» است که بهانه‌ی روایت داستان می‌شود و چندی بعد کل بندر را دستخوش تغییر می‌کند. شهری که بدو ورود راوی، خواب و خالی به نظر می‌رسد: نخل‌هایش کج، گزها پیر، دکل‌ها لخت، دام‌های ماهی خشک، آب از صفا افتاده، ساحل نمدار و سست است و کوچه بوی کهنگی می‌دهد.
ویژگی‌های «خروس» به بینش، آگاهی‌بخشی و توانایی به حرکت درآوردن مردم محدود نیست، زیر لایه‌هایش در صحنه به دام افتادن جلوه می‌کند: پنداری او رهاست و جماعت اسیرند. نگاه می‌کند که از جمع جنبشی ببیند تا خود را برانگیزد. انگار اوست که همه را به دنبال خود می‌کشد. پاهایش بسته اما تا دم آخر از صدا نمی‌افتد. تداعی منجی‌هاست، آنها که به دست خلق بزدل شهید شده‌اند.

ویژگی آثار:
- گلستان از نخستین نویسندگان معاصر ایرانی است که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالب‌های داستانی نوین، اهمیت قائل شد.
- نوع نثر موزون، آهنگین، شاعرانه و متشخص او از سویی تحت تأثیر گلستان سعدی است و از سوی دیگر متأثر از نویسندگان آمریکایی.
- به نظر میرعابدینی نوع پرداخت نثر داستانی گلستان سبب شده است پارهای از آثارش جنبهی فرمالیستی پیدا کند.
- نثر او و حتی واژه‌گزینی او منحصر به خود اوست و اندیشه‌های سیاسی-اجتماعی که در میان سطر سطر نوشتههایش موج میزند، بیش از پیش به این یگانگی دامن میزند.
- گلستان جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که همه‌ی افراد آن علی رغم تفاوت‌هایشان، الگوی یکسانی را در زندگی خود تکرار می‌کنند و آن انتخاب راه غلطی است که منجر به بیهودگی و پوچی می‌شود.
- آثارش بر بستر رئالیستی دوره‌ی خویش گسترده شده‌اند.
- «رمان در داستان» ژانری است که در آن داستان‌های کوتاه یک مجموعه به شیوه‌های متفاوت با یکدیگر در ارتباط قرار می‌گیرند؛ در ایران از سال 1348 با مجموعه داستان «آذر، ماه آخر پائیز» آغاز به حیات می‌کند و سپس نوعی جدید این ژانر به نام «داستان کلان» با مجموعه داستان «شکار سایه» شکل می‌گیرد.
- توجه گلستان به ویژگی‌های ناحیهای و محلی منجر شده است که برخی، کارهایش را در حوزهی «ادبیات اقلیمی» قرار دهند. او علاوه بر پرداختن به ویژگیهای جغرافیایی و ناحیهای، به ویژگیهای فرهنگی از جمله زبان، پوشش، خوراک، آداب و رسوم و آیینها نیز توجه کرده است.


بسیاری ابراهیم گلستان را به معنای واقعی کلمه روشنفکری می‌دانند که توانست دوره‌ی تاریخی‌ای که در آن زیست را کاملاً درک کند و به عمقش پی ببرد. آثارش نه به خاطر نثر بی‌همتا و ساختار مستحکمشان و نه به خاطر شناخته بودن نویسنده‌شان، بلکه به خاطر ویژگی‌های مردم‌شناسانه و نگاه‌های دقیق جامعه‌شناسانه‌ی گلستان است که خواندنی به حساب می‌آیند.

منابع:
طرحواره‌های متنی در آثار ابراهیم گلستان، لیلا صادقی، جستارهای ادبی، 1392
ابراهیم گلستان و مکتب جنوب، ناهید زندی صادق، تارنمای لیلا صادقی
داستان کلان به مثابه ژانری فرعی در «شکار سایه» ابراهیم گلستان، نقد ادبی، 1392
ابراهيم گلستان، پايه‌گذار نثری نوين، شیرزاد طایفی، سبک‌شناسی، 1389
خروس از ابتدا راهنماست: نقدی بر کتاب « خروس»، سعید کاویان‌پور، اعتماد، 1396
روایت واقع‌گرا در آثار داستانی ابراهیم گلستان، حسن اکبری، تاریخ ادبیات، 1388
و...

داستان کوتاه

لک لک بوک
لک لک بوک