ایوب بودن گلشیری

مصاحبه

چرا از میان آثار داستان‌نویسان معاصر، سراغ هوشنگ گلشیری رفتید؟ اینجا سلیقه و ذوق بی‌تأثیر نیست. برای شخص من، همان‌طور که در شعر، فروغ تافته جدا بافته‌ای است، در رمان معاصر هم گلشیری این‌گونه است. از سوی دیگر، نثر معاصر اساساً مدیون چند نویسنده است که یکی از برجسته‌ترین آن‌ها حتماً هوشنگ گلشیری است. دلیل شما برای
جزئیات

«وصیت‌ها» منتشر شد

اخبار

«وصیت‌ها» جدیدترین اثر مارگارت اتوود و دنباله کتاب «سرگذشت ندیمه» به فارسی منتشر شد.
جزئیات

قرار تصویری اول لک‌لک‌بوک با کتاب‌خوان‌ها

پرونده

تیم لک‌لک بوک در تاریخ دهم آذرماه، مصاحبه‌ای با دوستداران کتاب در کتاب‌فروشی «اسم» انجام داد. در این ویدئو می‌توانید گزیده‌ای از این گفت‌وگوها را ببینید. با تشکر از کتاب‌فروشی اسم و تمامی دوستانی که در این قرار ما را همراهی کردند. به امید دیدار شما در قرارهای آینده.
جزئیات

نامه بهرام بیضایی به اکبر رادی پس از مرگش

پرونده

پنج دی سالروز تولد بهرام بیضایی کارگردان و نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی ایرانی است. همچنین این روز یادآور سالمرگ اکبر رادی، نمایشنامه‌نویس بزرگی است که به عنوان «چخوف» ایرانی شناخته می‌شود.
جزئیات

سال بلوا

کتاب

کتاب سال بلوا دومین رمان عباس معروفی، نویسنده‌ی محبوب ایرانی، بعد از رمان سمفونی مردگان است. نویسنده در این کتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نابسامان را در هر جامعه‌ی بدون ثبات و رشد نیافته و شخصیت‌های متفاوت که مدام به دنبال قدرت‌اند را به تصویر می‌کشد.
جزئیات

سفارش کتاب

لیست کتاب مورد نیاز خود را به لک‌لک بوک بسپارید و در محل موردنظر تحویل بگیرید. برای سفارش کتاب، کتاب‌های مورد نظر را با جستجو در سایت به فهرست درخواستی بیفزایید، یا کتاب‌های درخواستی را به صورت تایپی به لیست اضافه کنید. دقت کنید که برای کتاب‌های ترجمه شده، ناشر یا مترجم مورد نظرتان را حتما قید کنید.
جزئیات

سال نو مبارک

لک‌لک بوک سال نو را تبریک میگوید

تیم لک‌لک بوک، فیلم حاضر را به دو منظور تهیه کرده، اول تبریک سال نو و آرزوی سلامتی و شادی برای شما، دوم پاسخ دادن به سه سوالی که ممکن است برای شما جالب باشند:
سوال اول: ایده‌ی لک‌لک بوک از کجا آمد؟
سوال دوم: چرا این اسم برایش انتخاب شد؟
سوال سوم: با همراهی لک‌لک بوک به کجا می‌رسید؟

لک‌لک بوک

ویکی‌پدیا دانشنامه‌ای همگانی شد، چون به جای تکیه به «افراد خاص» از «عموم مردم» خواست اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند، یکدیگر را ویرایش کنند و به کامل شدن هم کمک کنند تا سود همگانی حاصل شود. بر این اساس ما نیز در تلاشیم تا در زمینه‌ی کتاب رسانه‌ای متخصص باشیم و برای رسیدن به این مهم، نیاز به خِرد جمعی شما کتاب‌دوست‌ها داریم. باور ما بر این است که «همه چیز را همگان دانند»، پس بستری فراهم کرده‌ایم تا همه بتوانند در مورد کتاب‌هایی که می‌خوانند بنویسند. بعد از مدتی لک‌لک بوک رسانه‌ی مرجعی خواهد بود که فارسی‌زبان‌های دنیا و ایرانیان با هر زبان و قومیت، به اطلاعات کتاب‌های مورد نیازشان دسترسی دارند و می‌توانند بهترین‌ها را انتخاب کنند. با این کار حلقه‌ی گمشده‌ی فرهنگ ما که «ضعف در کار تیمی» است، در جایگاه خودش قرار می‌گیرد و روزهای بهتر دور از ذهن نخواهند بود. همراه ما باشید تا در کنار هم برای این مهم تلاش کنیم.

ویژه‌نامه‌ی نوروزی لک‌لک بوک

مجموعه‌ی لک‌لک بوک اولین ویژه‌نامه‌ی نوروزی آنلاین خود را با مطالبی خواندنی تقدیم می‌کند:
ابتدا «سخن سردبیر» با حال و هوای این روزها را می‌خوانیم،
در بخش «گپ و گفت لک‌لک بوک با اهل قلم»، نسل جوان نویسندگان و مترجمان پرکارِ این روزها به ۶ سوال ما پاسخ داده‌اند؛
«آرزوی عجیب سال نو»ی نیل گیمن نویسنده آمریکایی بخش دیگر مجله است؛
«آموزش داستان با نمودار» مقاله‌ی جالبی است که مراحل نوشتن داستان را به خوبی به شما یاد می‌دهد؛
در بخش «جرقه‌های کوچک، کتاب‌های بزرگ» به دنیای نویسنده‌ها رفته‌ایم تا ببینیم چطور شروع به نوشتن شاهکارهای خود کرده‌اند؛
در آموزش دیگری می‌آموزیم که «چطور با استفاده از یک عکس داستان بنویسیم» و بعد از آن نمونه «عکس‌نوشته» جالبی از مصطفی مستور برایتان گذاشته‌ایم که با این سبک کار بیشتر آشنا شوید.
در «۸ ژانر، ۸ کتاب»، معروف‌ترین کتاب نه ژانر اصلی ادبیات و دلایل معروفیتش را برایتان در قالب یک اینفوگرافیک جذاب آورده‌ایم؛
در مصاحبه‌ی ترجمه‌شده‌ی فردریک بکمن، نویسنده‌ی مردی به نام اوه از «تجربه دونفره‌ی نویسنده و خواننده» برایتان می‌گوید؛
و در بخش سرگرمی هم یک «جدول ادبی» برایتان آماده کرده‌ایم.

امیدواریم از مطالب این مجله لذت ببرید و اگر آن را دوست داشتید، به دوستانتان معرفی کنید.

شرکت در چالش
#کتاب_ناتمام لک‌لک بوک
با جوایز ارزنده

کتاب ها

لک لک بوک

کتاب های صوتی

لیست


کتاب های الکترونیکی

لیست

اخبار لک‌لک

لک لک بوک

مجله لک‌لک

لک لک بوک

مصاحبه

لیست

گفت‌وگو با سجاد افشاریان از تئاتر تا سینما

گفت‌وگو با سجاد افشاریان درباره‌ی تئاتر و نویسندگی


متن مصاحبه


تئاتر درآمد و شهرت کمتری دارد. شما چرا تئاتر را انتخاب کردید؟

راستش دغدغه من بازیگری صرف نبود. از روزی که شروع کردم به عنوان نویسنده و کارگردان هم فعالیت داشتم؛ حتی زمانی که فیلم کوتاه می‌ساختم در ۱۸ سالگی مجموعه‌ای ۱۸ قسمتی را برای تلویزیون شیراز ساختم. من متولد ۶۴ هستم، در ۲۲ سالگی جزو نویسندگان مجموعه «شمس العماره» سامان مقدم بودم. آنجا برای نویسندگی پولی به من دادند که دوبرابر کل تئاترهایی بود که در زندگی‌ام کار کرده بودم. برای همین مدت طولانی چیزی ننوشتم چون نمی‌خواستم طعم این شکل پول درآوردن روی کارم تأثیر بگذارد. دغدغه‌ام تئاتر بود چون هنر بی واسطه‌ای است. کشف و شهود این مدیوم را دوست دارم.
اگر در این زمینه کار موفقی دارم به این خاطر است که قبل از نوشتن متن به سؤالات بسیاری برای خودم پاسخ می‌دهم؛ اینکه مثلاً چرا می‌خواهم آن را اجرا کنم یا در چه سالی می‌خواهم آن را روی صحنه ببرم و اصلاً نیاز اجرای آن چیست. این باعث می‌شود اول از هر چیزی نگاهی جامعه شناختی به زمان حال خودم داشته باشم؛ ضمن آنکه در تصویر معادلاتی وجود دارد که اگر به آنها تن دهید همه چیزتان در تئاتر از دست می‌رود. من فیلم‌های زیادی را بازی نکردم چون مناسبات انتخاب نقش آنها را دوست نداشتم؛ اینکه همه کارها را انجام می‌دادند و بعد برای یکسری نقش ارزان قیمت دنبال بازیگران تئاتر می‌گشتند؛ حتی ۵، ۴ پروژه سینمایی را رد کردم.

خب، در این فرصت منتظر چه بودید؟

من صبر می‌کنم تا هامون خودم را بازی کنم.

ولی شما که با کار طنز وارد شدید؟

اتفاقاً من با کار جدی شروع کردم. فیلمی بازی کردم به نام «حبیب آقا» ساخته محمد حمزه‌ای که به خاطر آن در جشنواره شهر کاندیدای نقش اول شدم که با تقدیر از من شهاب حسینی جایزه را گرفت؛ نقشی کاملاً جدی در فیلمی تلخ.

یعنی حتی حاضر هستید حذف شوید اما خودتان را اینگونه نشان دهید؟

حذف نمی‌شوم. مردم را با یک استندآپ متفاوت مواجه می‌کنم. ریسک این را می‌پذیرم.

شما بعد از کلی زحمت، حالا فرصتی پیدا کرده‌اید که به آنچه می‌خواستید برسید؛ در خندوانه در حالی که کسی از شما انتظار نداشت به این خوبی بالا آمدید و حالا درست در همین لحظه می‌خواهید قالب‌شکنی کنید.

من این را دوست دارم و حالم را خوب می‌کند که از هر فرصتی که به دست می‌آید به نفع فرهنگ استفاده کنم. با اجرای اول دوست داشتم ثابت کنم که قدرت این را دارم که خوب بخندانم و با اعتماد رامبد جان دل جزو این ۱۶ نفر قرار گرفته‌ام و با اجرای دوم دوست داشتم تماشاگر همزمان که می‌خندد به آنچه می‌بیند یا می‌شنود، فکر کند.
قرار نیست قالب خودم را بشکنم. اجرای مرا دیده‌اید. من برای آنکه مخاطب به اجرای من بخندد به هیچ‌وجه کارهای غیر معقول نمی‌کنم. من در این شوخی‌هایم جدی بودن خودم را هم دارم؛ مثلاً از دریاچه پریشان، نمک، هامون و ارومیه نام می‌برم یا وقتی می‌خواهم دعا کنم به مسوولان مملکتی اشاره می‌کنم که به فرهنگ توجه کنند. همه ما در این سال‌ها صاحب جهان‌بینی‌های شخصی‌مان می‌شویم.

خندوانه را کجای زندگی خود می‌بینید؟

قبل از آنکه استندآپ کمدی این برنامه به زندگی من وارد شود، برنامه خندوانه از همان نطفه شکل‌گیری‌اش وارد زندگی من شد. درست از فصل اول و زمانی‌که طرح کامل آن توسط رامبد جوان عزیز ریخته شد. مدل من این‌طوری است یا کاری را قبول نمی‌کنم یا وقتی قبول کردم آن را با تمام ایمان و اعتقادم انجام می‌دهم. قطعاً هم کار سختی است؛ مثلاً اگر ۲۰۰ قسمت برنامه داریم در طی این چند ماه استندبای پروژه هستیم. گاهی اوقات بوده که ساعت پنج ضبط شروع می‌شود اما تازه همان لحظه می‌فهمیم چه کسی مهمان برنامه است. من باید به سرعت معرفی مهمان را بنویسم و طراحی سؤال که تا حدودی مسیر گفت‌وگو را جهت‌دهی می‌کند.

برای جناب‌خان هم چیزی می‌نویسید؟

نه. محمد بحرانی و تیمش ایده پردازهای بسیار درجه یک و مستقلی هستند.

مهمان‌ها از قبل می‌دانند قرار است چه سوالاتی از آنها پرسیده شود؟

نه، اصلاً. بخشی از سؤالات ما که عمومی است؛ مثل اینکه وقتی شما حال‌تان بد است چه کار می‌کنید؟ ا ما بخشی از سوال‌ها مربوط به خود آن شخص است و بستگی به او دارد. ببینید مردم ما در عرصه‌های مختلف یکسری قهرمان دارند.
وقتی از قهرمان آن‌ها مثلاً سؤال می‌کنم وقتی حالت بد است چه کار می‌کنی و او مثلاً جواب می‌دهد فلان موسیقی را گوش می‌کنم، مخاطب با خودش می‌گوید چه جالب! من هم این کار را امتحان کنم. این‌ها بخش عمومی سؤالات است.
در بخش دیگر همه‌چیز بستگی به خود مهمان دارد؛ مثلاً مهمانی داشتیم که ۱۴ دقیقه بیشتر از او پخش نداشتیم. رامبد حتی به شوخی به او گفت اگر چیز بامزه‌ای تعریف نکنی با کمربند سیاهت می‌کنم اما باز هم آن‌طور که باید نشد. یک وقتی مهمان برنامه شخصی مثل یونس شکرخواه است؛ انگار تدوین کرده‌ای و او را به برنامه آورده‌ای چون خودش درست و کاربردی صحبت می‌کند.

وقتی روی صحنه استندآپ می‌کردید به نظر می‌رسید یک کمدین عالی هستید.

این بازیگری است. این روزها موسسه‌ای فرهنگی به اسم «آپ ارت مان» را همراه پگاه آهنگرانی دارم که در آنجا پنل‌های مختلفی را در زمینه تجسمی، سینما، ادبیات، گرافیک، تئاتر و موسیقی برگزار می‌کنیم.

این‌ها دغدغه‌های شماست یا دوست دارید هر کاری را تجربه کنید؟

تجربه نیست، کاملاً دغدغه‌ام است؛ ضمن آنکه به نظرم همه این کارها به هم ربط دارند. وقتی من بازیگری‌ام را کامل کنم و وقتی در مقام کارگردان می‌ایستم دیگر نیازی نیست که برای کارم بازیگردان بیاورم چون می‌توانم آن بازیگر را هدایت کنم. در نوجوانی سر نمایشی بودم که کارگردانش چند بار تکرار کرد چرا این صحنه درنمی‌آید؟ من با خودم عهد کردم که اگر روزی کارگردانی کردم این جمله را به کار نبرم. به بازیگرم راهکار بدهم تا آن لحظه دربیاید. وقتی می‌روم سمت تجسمی و نقاشی را دنبال می‌کنم قطعاً آن شاعرانگی نقاشی‌ها در خلق صحنه‌ها به من کمک می‌کند. وقتی چهار سال است مدیر یک گروه موسیقی هستم به دریافت‌های دیگری در استفاده از موسیقی می‌رسم.سجاد افشاریان

به نظر می‌آید سر خودتان را خیلی شلوغ کرده‌اید؟

شاید این‌طور باشد. من متولد ۶۴ هستم اما احساس می‌کنم خیلی کارهای نکرده دارم و برای انجام‌شان همیشه عجله دارم.

رویای شما دقیقاً در کدام شاخه‌ای که الان فعالیت می‌کنید، تعریف می‌شود؟

رویاهای بزرگی در سر دارم که پایانی برای‌شان نمی‌بینم حتی نوبل و اسکار هم انتهای کار من نیست.

مثلاً فکر نمی‌کنید که اصغر فرهادی شوید و دومین اسکار را بگیرید؟

اصلاً اینطور نیست. هرچند درصدد هستم در سال‌های آتی فیلم بسازم و برای خودم فیلمنامه بنویسم.

تک‌فرزند هستید؟

نه. یک خواهر بزرگ‌تر و یک برادر کوچک‌تر هم دارم. عکسی که از عروسی مادرم و پدرم داریم در زمان جنگ است. مادر و پدرم در دوران جنگ در مهاباد معلم بودند. برای دل خودشان و براساس اعتقاداتشان زندگی کردند و به ما هم همین آزادگی را یاد دادند؛ به همین خاطر برای من بسیاربسیار قابل احترام هستند و همیشه سعی می‌کنم قدردان‌شان باشم و بر دستان‌شان به مهر بوسه زنم.

پس یعنی خانواده زیاد با کار شما موافق نبودن؟

نه.

نخواستید برای آنکه دل‌شان را به دست بیاورید یک کار مورد علاقه‌شان را بازی کنید؟

وقتی می‌گویم آدم تلخی هستم باور کنید. ۱۴ سال است که کار تئاتر می‌کنم اما یک‌بار پدر و مادرم پای‌شان را در آن سالن‌ها نگذاشته‌اند؛ چه در شیراز و چه در تهران. هروقت والدین بچه‌های دیگر برای تماشای کار می‌آمدند کار را به آنها تقدیم می‌کردم چون حس خوبی می‌گرفتم؛ انگار والدین خودم هستند. آن‌ها علاقه‌ای نداشتند و من هم اصراری نداشتم.

وقتی روی صحنه استندآپ می‌کردید به نظر می‌رسید یک کمدین عالی هستید.

این بازیگری است. این روزها موسسه‌ای فرهنگی به اسم «آپ ارت مان» را همراه پگاه آهنگرانی دارم که در آنجا پنل‌های مختلفی را در زمینه تجسمی، سینما، ادبیات، گرافیک، تئاتر و موسیقی برگزار می‌کنیم.

این‌ها دغدغه‌های شماست یا دوست دارید هر کاری را تجربه کنید؟

تجربه نیست، کاملاً دغدغه‌ام است؛ ضمن آنکه به نظرم همه این کارها به هم ربط دارند. وقتی من بازیگری‌ام را کامل کنم و وقتی در مقام کارگردان می‌ایستم دیگر نیازی نیست که برای کارم بازیگردان بیاورم چون می‌توانم آن بازیگر را هدایت کنم. در نوجوانی سر نمایشی بودم که کارگردانش چند بار تکرار کرد چرا این صحنه درنمی‌آید؟

من با خودم عهد کردم که اگر روزی کارگردانی کردم این جمله را به کار نبرم. به بازیگرم راهکار بدهم تا آن لحظه دربیاید. وقتی می‌روم سمت تجسمی و نقاشی را دنبال می‌کنم قطعاً آن شاعرانگی نقاشی‌ها در خلق صحنه‌ها به من کمک می‌کند. وقتی چهار سال است مدیر یک گروه موسیقی هستم به دریافت‌های دیگری در استفاده از موسیقی می‌رسم.

برای اجرای تئاترها به تهران می‌آمدید و چه می‌کردید؟

تئاتر که کار می‌کردیم باید جای خوبی می‌رفتم اما در شیراز جایی نبود. آنجا کار می‌ساختم و در فستیوال‌های مختلف دانشجویی در تهران اجرا می‌کردم. آن سال‌ها با اعتماد به نفس به آرتیست‌هایی که دوست داشتم زنگ می‌زدم که بیایند کارم را ببینند؛ حتی یک‌بار به رضا کیانیان زنگ زدم که کاری در جشنواره دانشجویی دارم و او هم آمد و بعد از تماشای کار با ما صحبت هم کرد یا زنگ می‌زدم به حسن معجونی. یادم هست در یکی از اختتامیه‌ها مجری امیر جعفری بود.
آن موقع در بخش‌های مختلفی چون خیابانی، نمایشنامه‌خوانی، صحنه و... کار داشتم که همه آنها کاندیدا شدند و برای همه‌شان جایزه گرفتم. در آن جشنواره اصغر فرهادی، حسن معجونی و پانته‌آ بهرام آمده بودند تا جوایز را بدهند. دستیار حسن معجونی دوست من بود. به من گفت بیا سر تمرین کارمان. من اتفاقی رفتم آنجا و از قضا یکی از بازیگران کار حسن معجونی انصراف داده بود. خواهش کردم که من به جایش متن را بخوانم. «رویای شب تابستان» اثر شکسپیر بود.
نقش را خواندم و حسن معجونی خیلی خوشش آمد. از من پرسید: «کجایی؟» گفتم: «خانواده‌ام شیراز هستند و دانشگاهم بوشهر است.» گفت: «پس هیچی…» اما من گفتم که می‌آیم. هفته‌ای دوبار به مدت یک سال برای تمرین‌ها به تهران می‌آمدم و از آنجا می‌رفتم بوشهر برای دانشگاه و از آنجا شیراز. این مثلث را یک سال رفتم و آمدم.

شب‌ها کجا می‌خوابیدید؟

جاهای مختلف. بیشتر خونه مامان گلی؛ مادر یکی از دوست‌هایم که برایم مثل مادر بود. خیلی شب‌ها اصلاً نمی‌دانستم کجا باید بخوابم اما دوستانم بسیاری اوقات لطف داشتند و به خانه آنها می‌رفتم. گاهی هم یواشکی با بعضی از دوستان دانشجو به خوابگاه‌شان می‌رفتم؛ حتی مدتی از بس در اتوبوس نشسته بودم از عصا استفاده می‌کردم. رسیدن به این مرحله برای من مسیر راحتی نبود.


مقالات

لیست

چرا جلال آل احمد مهم است؟

جلال آل احمد، نويسنده‌ی معاصر ايرانی و از چهره‌های برجسته‌ی داستان‌نويسی معاصر فارسی است که از خويش سبکی ويژه را به نمايش گذاشت. حضور او در ادبيات معاصر فارسی، حضوری تاثيرگذار و تعيين‌کننده بود و او با مختصاتی که در نثر خويش به نمايش گذاشت، الگوی نويسندگی بسياری از صاحبان قلم شد.

زندگی:
جلال آل احمد در سال ۱۳۰۲ در محله‌ی سید نصرالدین از مجله‌های قدیمی شهر تهران در خانواده‌ای روحانی و اصالتاً اهل طالقان به دنیا آمد. کودکی وی در محیطی کاملاً مذهبی گذشت. پدر جلال تمام سعی خود را به کار بست تا از او جانشینی برای خود پرورش دهد؛ اما کوشش‌های پدر در تربیت مذهبی کودک به ناکامی انجامید و پس از پایان یافتن دوره‌ی تابستان، جلال روانه‌ی بازار کار شد تا حداقل حرفه‌ای برای گذران زندگی خود بیاموزد. جلال روزها به کارهایی چون ساعت‌سازی، سیم‌کشی برق، چرم‌فروشی و ... می‌پرداخت و شب‌ها دور از چشم پدر در کلاس‌های شبانه‌ی مدرسه‌ی «دارالفنون» به تحصیل خود ادامه می‌داد. دوران دبیرستان او نیز مصادف با جنگ دوم جهانی بود. در همین دوران پدر به دلیل حضور برادر بزرگ‌تر جلال در نجف، شرایط را برای اجرای خواست قلبی خود فراهم دید و بار دیگر فرزند جوان خود را روانه‌ی نجف کرد تا به تحصیل علوم حوزوی بپردازد؛ اما جلال بیش‌تر از دو ماه زندگی با برادر را تاب نیاورد و به ایران بازگشت.
پس از بازگشت از نجف در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی شد و در سال ۱۳۲۵ در رشته‌ی ادبیات فارغ‌التحصیل شد. جلال در سال ۱۳۲۴ با چاپ داستان «زیارت» در مجله‌ی سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال مجموعه‌داستانی به نام «دید و بازدید» را منتشر کرد. وی در سال ۱۳۲۶، به‌عنوان آموزگار در وزارت فرهنگ مشغول به کار شد و در همین زمان تحصیلات خود را در رشته‌ی ادبیات فارسی ادامه داد. او در رسال ۱۳۲۷ در اتوبوس اصفهان به تهران با سیمین دانشور، داستان‌نویس و مترجم معاصر، آشنا شد و در سال ۱۳۲۹ با وی ازدواج کرد.
آل احمد در سال ۱۳۳۰ پیش از آن که از رساله‌ی دکترای خود با عنوان «قصه هزار و یک‌شب» دفاع کند، تحصیلات دانشگاهی خود را نیمه‌کاره رها کرد. در کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» جلال بی‌علاقگی خود را نسبت به دریافت درجه‌ی «دکترا» به کم‌سوادی برخی از استادان دانشگاه مربوط دانست. جلال همچنین در دیدار با علی شریعتی از نیمه‌کاره رها کردن تحصیلات تکمیلی خود به‌عنوان «موهبت» یاد کرد. این نویسنده و مترجم در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ پس از سال‌ها قلم‌زدن در عرصه‌های مختلف نوشتاری درحالی‌که در کلبه‌ای در جنگل‌های اسالم گیلان زندگی می‌کرد، دار فانی را وداع گفت.
سفرنامه‌های جلال را می‌توان در این کتاب‌ها خلاصه کرد: اورازان (۱۳۳۳)، تات‌نشین‌های بلوک زهرا (۱۳۳۷)، جزیره‌ی خارک دُر یتیم خلیج‌فارس (۱۳۳۹)، خسی در میقات (۱۳۴۵)، سفر به ولایت عزرائیل (۱۳۶۳)، سفر روس (۱۳۶۹) سفر آمریکا و سفر اروپا که هنوز منتشرنشده‌اند.
مقالات و کتاب‌های تحقیقی این نویسنده‌ی ایرانی از این قرار هستند: گزارش‌ها (۱۳۲۵)، حزب توده سر دو راه (۱۳۲۶)، هفت مقاله (۱۳۳۳)، سه مقاله‌ی دیگر (۱۳۴۱)، غرب‌زدگی (۱۳۴۱)، کارنامه‌ی سه‌ساله (۱۳۴۱)، ارزیابی شتاب‌زده (۱۳۴۲)، گفتگوها (۱۳۴۶)، یک چاه و دو چاله (۱۳۵۶) و در خدمت و خیانت روشنفکران (۱۳۵۶).
آل احمد آثار مهمی را از آلبر کامو، آندره ژید، ژان پل سارتر و داستایوفسکی ترجمه کرده است. آثاری که آل احمد آن‌ها را به فارسی برگردانده است عبارتند از: «عزاداری‌های نامشروع» (۱۳۲۲)، «محمد آخرالزمان» نوشته بل کازانوا (۱۳۲۶)، «قمارباز» اثر داستایوفسکی (۱۳۲۷)، «بیگانه» اثر آلبرکامو به همراه علی‌اصغر خبره‌زاده (۱۳۲۸)، «سوءتفاهم» اثر کامو (۱۳۲۹)، «دست‌های آلوده» اثر سارتر (۱۳۳۱)، «بازگشت از شوروی» اثر ژید (۱۳۳۳)، «مائده‌های زمینی» اثر ژید به همراه پرویز داریوش (۱۳۴۳)، «کرگدن» اثر یونسکو، (۱۳۴۵)، «عبور از خط» اثر یونگر به همراه محمود هومن (۱۳۴۶)، «تشنگی و گشنگی» اثر یونسکو (۱۳۵۱) که در حدود ۵۰ صفحه از این آخرین کتاب را آل احمد ترجمه کرده بود که مرگ باعث نشد آن را به پایان ببرد و پس از وی منوچهر هزارخانی بقیه کتاب را ترجمه کرد.



ویژگی آثار:
- در داستان بلند «مدیر مدرسه» نمونه‌های برجسته‌ای از طنز موقعیت دیده می‌شود. او در این اثر فساد مالی و اخلاقی رایج در نظام آموزش و پرورش دهه‌ی سی را با زبان طنز به تصویر کشیده است.
- در «سه تار» پی می‌بریم که جلال آل احمد چگونه عناصر فنی داستان‌نویسی و شگردهای زیبایی‌شناختی ادبی را به کار گرفته است تا اندیشه‌های اجتماعی و موضوعاتی مانند افراطی‌گری، تضاد طبقاتی، باورها و سنت‌های غلط و علایق انسانی را بیان کند.
- جلال آل احمد به شهادت داستان‌ها، مقالات و رفتار سیاسی‌اش، همواره با مسائل ایران درگیر بوده و همراه با دلمشغولی مداوم نسبت به فرهنگ، سیاست، اقتصاد و جامعه‌ی ایران، «درد ایران» و دغدغه‌ی وضعیت حال و آینده‌ی ایرانیان داشته است.
- آل احمد تا هنگام مرگ از اسلام در برابر غرب‌گرایی رژیم شاه دفاع نمود، اگر چه بازگشت او به اسلام بیشتر از آن که جنبه‌ی مذهبی داشته باشد، جنبه‌ی سیاسی داشت، او ریشه‌های فرهنگ و پیوند مردم ایران را در اسلام یافته بود و بازتاب این‌ها را می‌شود در کتاب‌های «غرب زدگی»، «خسی در میقات» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» مشاهده کرد.
- درون‌مایه‌های مبتنی بر مفاهیم دربردارنده‌ی احساس «غم غربت» و «مرگ وطن» «تنهایی» و «اندوه» که بیانگر نگاه نوستالژیک نویسنده نسبت به انسان و جامعه است در آثار او بسیار دیده می‌شود.
- استفاده‌ی این نویسنده از فرهنگ عامیانه خصوصاً قصه‌ها، لغات و اصطلاحات عامیانه و بومی، نه تنها بیانگر مردمی بودن آل احمد است؛ بلکه آثارش را جذاب‌تر و خواندنی‌تر کرده و بر محبوبیت او نیز افزوده است..
- گزارش‌گری از ویژگی برجسته‌ی آثار جلال است که در بسیاری از آثارش می‌توان راوی گزارشگرش را شاهد بود؛ او با استفاده از این تکنیک به شرح جزئیات بسیار می‌پردازد که موقعیت را برای مخاطب ملموس‌تر می‌کند.
- شخصیت‌های آل احمد معمولاً از طبقه‌ی فرودست یا طبقه‌ی متوسط انتخاب شده‌اند.


جلال آل احمد از آن دست نویسندگانی است که خواندن آثارش به دلیل تنوع عقیدتی و تغییرات اندیشه می‌تواند برای خیلی از مخاطبان جذاب باشد. علاوه بر این روایت‌های گیرا و ساده‌ی او، بدون لفظ‌‌ پردازی‌ و حاشیه‌روی، باعث شده است که مخاطبان گسترده‌ای داشته باشد.

منابع:
زندگی و آثار جلال آل احمد، برترین‌ها، 1394
بررسی شگردهای طنز موقعیت در «مدیر مدرسه»، فیروز فاضلی، کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی، 1398
نقد جامعه‌شناختی «سه تار»، اشرف خسروی، فنون ادبی، 1397
از ناکجاآباد تا بازگشت به ریشه‌ها، علی جان مرادی جو، پژوهش‌های راهبردی انقلاب اسلامی، 1397
مؤلفه‌های هویت ملی در «مدیر مدرسه»، ابوالفضل ذوالفقاری، مطالعات سیاسی، 1397
و... .

داستان کوتاه

لک لک بوک
لک لک بوک