اين كتاب جلد سوم از «قصههاي تصويري از منطقالطير عطار» است كه در آن داستان «قصر بينظير پادشاه» بازنويسي شده است. روزي روزگاري در سرزميني دور پادشاهي زندگي ميكرد كه دلش ميخواست با شكوهترين قصر دنيا را داشته باشد. معماران دست به كار شدند و قصر را ساختند. شاه همه بزرگان را از نقاط مختلف دعوت كرد تا از قصر او بازديد كنند اما يكي از بازديدكنندگان اِشكالي از قصر پادشاه گرفت كه باعث شد همه حاضران به فكر فرو بروند و ...
ارسال دیدگاه