فیلتر مصاحبه

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مصاحبه

رهبر ارکستر کلمه‌ها

گفتگو با استفانو بنی، نویسنده‌ی ایتالیایی 2012

مدت زمان مطالعه : 3 دقیقه

ادبیات

استفانو بنی، داستان‌نویس و طنزپرداز ایتالیایی، نزدیکی‌های پروجیا زندگی می‌کند، بیرون از شهر بزرگ، حوالی دریاچه ترازیمنو در مرکز ایتالیا. شنیده بودم طنزپردازان معمولاً آدم‌های غمگینی هستند، اما به عکس‌های استفانو بنی که نگاه می‌کنم، اغلب بازیگوشی و شیطنت در آن‌ها می‌بینم، پیرمردی با موهای فرفری و نامرتب که لبخند پت‌وپهنش را از عکاسان دریغ نمی‌کند.

مصاحبه

رهبر ارکستر کلمه‌ها شاید طنز و شوخی اصلاً در خون ایتالیایی‌ها باشد؛ یک‌جور روحیه ملی که آنها را دوست‌داشتنی می‌کند. نمی‌دانم، اما آثاری که از این مردمان به دست ما رسیده‌است، اغلب این ویژگی را بازتاب می‌دهد؛ فیلم‌هایی که سال‌ها پیش به اسم «فیلم ایتالیایی» در ایران معروف بود و کوچک‌ترهای خانواده از دیدن آن منع می‌شدند یا آثاری که می‌باید جدی و حتی تلخ باشند، مثل خیلی از فیلم‌های فلینی یا داستان‌های موراویا، همه آنها در نهایت سطحی از طنز و شوخی را به نمایش می‌گذارند. به این فهرست اضافه کنید آثار داستان‌نویسان یا سینماگرانی مانند کالوینو، گوارسکی، پیرو کیارا، تورناتوره، بنینی و ... این طنز از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ هر چه هست، #استفانو_بنی مسئله خلق و خوی ملی را به این شکل قبول ندارد. او زیر اولین پرسش از مجموعه پرسش‌های ده یازده‌گانه‌ای که برای او فرستاده‌ام، می‌نویسد: «با برخی از این نام‌ها موافقم، مثل کالوینو؛ اما موراویا؛ من نویسنده‌ای مثل کارلو امیلیو گاددا را به او ترجیح می‌دهم. معتقدم گاددا در عرصه طنز، نویسنده‌ای درخشان است. با این حال فکر نمی‌کنم که این مسئله را در کل بتوان به خلق و خوی ملی ربط داد. حتی در مورد آنگلوساکسون‌ها هم نمی‌توان چنین چیزی گفت. آن‌ها را با هیچ کس در دنیا نمی‌توان مقایسه کرد؛ همیشه غیرقابل پیش‌بینی و عجیب و غریب بوده‌اند، چه در زمان حال و چه در زمان گذشته؛ اما در کشور من همه دانته را می‌شناسند و به جز او می‌توان لوییجی پولچی، چزاره کورتزه، پیترو آرتینو و جیاکینو بللی را نام برد که البته به نسبت دانته شهرت خیلی کمتری دارند.»

شاید بهتر بود «کافه زیر دریا» دومین یا حتی سومین کتاب استفانو بنی می‌شد که ما می‌خواندیم، نه اولین آنها. این‌طوری یک تصور دیگر از او داشتیم، چیزی که احتمالاً با تصور بقیه مخاطبانش از او هم‌خوانی بیشتری دارد. حالا ما استفانو بنی را صرفاً به عنوان نویسنده آثار فانتزی می‌شناسیم، حتی اگر دیگر آثارش، همگی آثاری واقع‌گرایانه باشند که نیستند. داستان‌های «کافه زیر دریا» ذهنیت ما را نسبت به استفانو بنی شکل داده‌است، به طوری که هر کتاب دیگری که از او به فارسی ترجمه می‌شود با این اثر مقایسه‌اش می‌کنیم؛ مثل یک‌جور متر و معیار. گرچه بنی بدش نمی‌آید او را «نویسنده آثار فانتزی» بنامیم. می‌نویسد: «اگر خواننده این‌طوری بیشتر دوست دارد، مسئله‌ای نیست. من هم دوست دارم که نویسنده آثار فانتزی صدایم کنند.»

با این حال بنی سیاسی‌نویس هم هست. طنز سیاسی او در کتاب‌هایش به هیچ کس رحم نمی‌کند و همین ویژگی‌ست که به او شهرتی دوگانه می‌بخشد؛ نویسنده‌ای که گاه جهانی از خیال و رؤیا می‌آفریند و گاه از واقعیت سیاست و اجتماع می‌نویسد. این دوگانگی باعث می‌شود که به یک مقایسه عجیب دست بزنم و او را مقابل آلبرتو موراویا قرار دهم، موارویایی که همیشه در عالم واقعیت سیر می‌کند و آدم‌های داستان‌هایش پای بر زمین دارند؛ اما بنی گاه و بی‌گاه گریزی به عالم خیال می‌زند و به واقعیت پشت می‌کند. او در پاسخ می‌نویسد: «همان‌طور که گفتم، موراویا نویسنده محبوب من نیست؛ اما گذشته از این مسئله، نویسنده‌های آثار خیالی نیز در همان سطح و اندازه نویسنده‌هایی که رئالیست نامیده می‌شوند، می‌توانند واقعیت را توصیف کنند؛ و درباره گریزم از واقعیت باید بگویم که برخی منتقدان هم از این شاکی‌اند که چرا کتاب‌هایم این‌قدر سیاسی هستند و این همه درباره جامعه ایتالیا می‌نویسم.»

و البته وقتی بنی از ایتالیا حرف می‌زند، ایتالیای معاصر را در نظر دارد و نه آن‌چه به تاریخ ربط پیدا می‌کند. می‌نویسم: «در داستان‌هایتان معمولاً رخداد تاریخی غایب است.»
تاکید می‌کند: «کتاب‌های من درباره رخدادهای سال‌های اخیر ایتالیاست.»

منتقدان از سبک خاص استفانو بنی در داستان‌نویسی صحبت می‌کنند، واژه‌سازی‌های او، جناس‌های متعددی که در آثارش سر به فلک می‌گذارند و در ترجمه اغلب از بین می‌روند و پارودی که ساخت داستان‌های بسیاری از او را تعیین می‌کند. از این رو جای تعجب نیست اگر شخصیت‌های «کمدی الهی» دانته در داستانی از استفانو بنی سروکله‌شان پیدا شود و خود را در ایتالیای معاصر پیدا کنند. می‌پرسم: به سبک‌گرایی نویسنده اعتقاد دارید؟

پاسخ می‌دهد: «به اعتقاد من، نوشتن چیزی شبیه سر و کار داشتن با یک ارکستر است و هر نویسنده‌ای تلاش می‌کند که تمام سازها را بنوازد یا شاید حتی آنها را رهبری کند.»

اما اگر استفانو بنی در سطرهای بالا توصیفی از عمل نوشتن به دست می‌دهد، در پاسخ به پرسشی دیگر، سیاست را معنا می‌کند وقتی که قرار است در ادبیات بازتاب پیدا کند. از او درباره رابطه این دو و به کارگیری مفاهیم و عناصر سیاسی در اثر ادبی می‌پرسم و بنی در پاسخ می‌نویسد: «یک نویسنده عقاید خود را در کتاب‌هایش مطرح می‌کند و با صداقت تمام آنها را با خوانندگان در میان می‌گذارد. سیاست برای من چنین معنایی می‌دهد و من تک و توک نویسندگانی را سراغ دارم که واقعاً نویسنده باشند و در عین حال عقاید خود را در آثارشان پنهان کنند.»

اما نمی‌توان از استفانو بنی سخن گفت و پیوند او را با هنر سینما و جهان فیلم نادیده گرفت. بنی سینماگر هم برای خود شخصیتی است، گیریم نه چندان موفق و خیره‌کننده، اما به نظر می‌رسد که سودای سینما هیچ وقت او را رها نکرده باشد، از جوانی تا پیری. سال‌ها پیش، وقتی ۴۲ ساله بود فیلمی ساخت به نام «موسیقی برای حیوانات قدیمی» (۱۹۸۹) و چند سال قبل، وقتی ۶۲ ساله بود در فیلمی ایفای نقش کرد به نام «خواب‌زده» (۲۰۰۹). از تجربه‌های سینمایی او می‌پرسم: بازیگری چگونه تجربه‌ای بود آقای بنی؟

«من قبل از آن که شروع به نوشتن بکنم، تجربه بازیگری داشتم، اما در نهایت نویسندگی را انتخاب کردم و حالا خوشحالم از انتخاب خودم.»

فیلم‌سازی چطور؟ آیا منتقدان و مخاطبان، فیلم شما را هم مثل کتاب‌هایتان دوست داشتند یا نه؟

«نه فیلم من اصلاً به سالن‌های سینما راه پیدا نکرد. توزیع‌کننده نخواست که روی فیلم تبلیغ کند، چون که می‌گفت این فیلم به اندازه کافی خنده‌دار نیست. آن‌قدر خوش‌شانس نبودم که بتوانم فیلمم را به مخاطبان نشان بدهم.» اما این همه ماجرای استفانو بنی و فیلم شکست‌خورده «موسیقی برای حیوانات قدیمی» نبود. این فیلم یک ویژگی غریب داشت، یک بازیگر خاص که پاسخ بنی هر چقدر هم کوتاه باشد، حتماً حاوی اشاره‌ای به آن خواهد بود: «من شانس همکاری با داریو فو را داشتم. داریو فو بازیگر اصلی فیلمم بود.»
و شاید همین همکاری با برنده نوبل ادبیات، تسلایی باشد برای داستان‌نویسی که در عرصه فیلم‌سازی یک شکست‌خورده مطلق است.

  • مرور آثار یک نویسنده
  • دوران زندگی
  • نویسنده

فایل های مصاحبه