فیلتر مصاحبه

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مصاحبه

رفتم، پنهان شدم و سنگر گرفتم

گفت‌وگو با ایرج جنتی عطایی 1397

مدت زمان مطالعه : 4 دقیقه

ادبیات

در برنامه‌ای دیگر از این مجموعه گفت‌وگو، به سراغ #ایرج_جنتی_عطایی رفته‌ایم؛ شاعر، ترانه‌سرا، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر.
او که در روزهای انقلاب ایران ۳۲ سال داشت، یک ماه پیش از ۲۲ بهمن ۵۷ ایران را ترک کرد. ایرج جنتی عطایی اکنون ساکن بریتانیاست و در لندن زندگی می‌کند و در این گفت‌وگو از او درباره فضای شعر و ترانه در ایران پیش از انقلاب و همچنین ترانه‌های سیاسی آن روزگار پرسیده‌ایم. آنچه که می‌خوانید بخشی از مصاحبه‌ی اوست.

مصاحبه

رفتم، پنهان شدم و سنگر گرفتم در آن روزهای پیش از انقلاب، در محیط شعر و ترانه و فضای هنری، در ایران چه می‌گذشت؟ آیا همه یا برخی از هنرمندان با اعتراضات و اعتصاب‌ها همراه و همصدا بودند؟

حتماً بوده‌اند و می‌دانید که بوده‌اند و به هر صورت ترانه‌هایی هست که یک روز بالاخره مورد بررسی و پژوهش قرار خواهند گرفت. برای اینکه ما هنوز متأسفانه در تاریخ‌مان این شانس را نداشته‌ایم که توسط پژوهشگران حرفه‌ای و با ارجاع به سند و مدرک، تاریخ ترانه ایران، افت و خیزهایش و فراز و نشیب‌هایش، بررسی و ثبت شود. هر چیزی هم که الان هست، به ویژه با اینترنت و رسانه‌های اینترنتی، هر کسی اظهارنظر خودش را کرده و برداشت خودش را ارائه کرده، یا خودستایی خودش را اِعمال کرده. و این بین جوان‌ها و نسل‌های بعد، به سند و مدرک و تاریخ تبدیل شده. در صورتی که چنین چیزی نیست.
اما آن چیزی که من الان یادم هست، آنجا خب شما می‌دانید که ترانه‌هایی به وجود آمد که در ستایش مذهب بود. در ستایش کسان دیگری بود اسماً و در کل هم اصلاً بینش مذهبی در ایران رایج بود. حتی حاکمان آن نظام، مذهبی بودند یا به مذهب عشق و علاقه داشتند یا وانمود می‌کردند. حتی به مکه می‌رفتند یا به حرم امام رضا می‌رفتند یا از این گونه چیزها. بنابراین در شعرها هم، رد پایی از عبادت و اعتقاد و ستایش مذهب یا نمودارها و نمونه‌های مذهبی فراوان بود.

اشاره کردید به سروده‌های گوناگون. برخی از ترانه‌های شما قبل از انقلاب اما محتوای دیگری داشت و از منظر برخی، ضد دستگاه حاکمه تلقی می‌شد. می‌خواهم بپرسم شما از سرودن این گونه ترانه‌ها چه احساسی دارید؟ آیا فکر می‌کنید ضرورت روزگار بود یا شما جلوتر از زمان حرکت می‌کردید؟

من فکر نمی‌کنم که بشود این را جلوتر از زمان حرکت کردن هنرمند گفت. برای اینکه من باور دارم هنرمند در جامعه زندگی می‌کند و آنچه می‌گیرد چیزی است که در جامعه حضور دارد. اگر کسانی معتقد هستند که در جامعه پیش از انقلاب ظلم وجود نداشت، فقر وجود نداشت، سرکوب و اعدام و شکنجه و سانسور و اینها وجود نداشت، بحث دیگری است.
اگر کسی مثل من، دارد می‌گوید که من در آن جامعه زندگی می‌کردم و به عنوان یک هنرمند، حس اجتماع را که می‌دیدم، طبیعی است که از این حس و عاطفه و تجربه باردار می‌شدم و آن تبدیل به یک گزارش هنری رو به آینده می‌شد، همین. حالا اگر گزارش راستین دیگری وجود دارد که ثابت می‌کند تمام هنرمندان جهان که در پیوند با ستم، ظلم، فقر یا هر چیز منفی دیگری در جامعه سخن گفته‌اند، این‌ها یا اشتباه می‌کردند یا چنین چیزی وجود نداشته یا چون تاریخ جلو[تر از] تاریخ خودشان را می‌دیدند، این بحث دیگری است.

آقای جنتی عطایی، با وجود سانسوری که به گفته شما در زمان حکومت پهلوی بر شعر و ترانه و کتاب وجود داشته، چگونه این سروده‌های انتقادی از تیغ سانسور عبور می‌کرد و مثلاً ترانه جنگل با صدای داریوش یا خوانندگان دیگر پخش می‌شد؟

اولاً که فقط دوران پهلوی نبود. ما ملتی سانسوری هستیم. فرهنگمان، فرهنگ سانسوری است. ما حتی نامگذاری روی فرزاندانمان سانسوری است. شما می‌بینید هر دوره‌ای یک جور نامگذاری مد می‌شود و اِعمال می‌شود. بنابراین آنچه به سانسور بر می‌گردد این است که وقتی شیوه‌های مختلفی می‌آید، نوع بیان اندیشه مختلفی که می‌آید، دستگاه‌های مختلف سانسور شاید بر آن تسلط و آگاهی ندارند. ولی وقتی [آن شیوه و بیان اندیشه] در جامعه کار می‌کند، مجبور می‌شوند با ابزار و ادوات دیگری که غالباً عمده‌ترین و پیشتازترینش سرکوب است، یا بازداشت و قدغن کردن و ممنوعیت فعالیت است، پیش بروند.
همان طور که من در مصاحبه‌هایم گفته‌ام و بقیه هم تجربیاتی دارند، بعضی از دستگاه‌های سانسور به آن نوع ترانه‌هایی که پیش از ما اشاراتی می‌کرد، مسلط شده بودند و [آن ترانه‌ها] توقیف می‌شد. دستگاه‌های سانسور رادیو و تلویزیون و مطبوعات [منظور است]. اما سینمای ما که به فیلم‌فارسی مطرح بود و در آن هنوز رگه‌های هنری تحت تأثیر فیلمسازی جهان غرب [وارد]‌ نشده بود، موسیقی که در سینما مطرح و پخش می‌شد، مورد سانسور و بازرسی و بررسی قرار نمی‌گرفت. چون ترانه‌هایی که در فیلم‌فارسی آن دوره، که زنده‌یاد دکتر کاووسی این تیتر را بر آن گذاشت، معلوم بود چگونه‌اند، دیگر موسیقی و ترانه‌اش توسط آنهایی که مجوز صادر می‌کردند، شنیده نمی‌شد.
بنابراین یک دوره‌ای این ترانه‌ها به عنوان ترانه‌های متن یا مورد استفاده در سینما به کار می‌رفت و پخش می‌شد. بعد که بازتابش را در جامعه دیدند و متوجه شدند، اداره بررسی آنجا هم باید شد و شعری که در سینما مورد استفاده قرار می‌گرفت باید حتماً مجوز می‌گرفت.

آقای عطایی، شما بیش از ۳۰۰ ترانه سروده‌اید و در واقع سبکی تازه در ترانه‌سرایی ایران [بنیان] گذاشتید. بسیاری از ترانه‌های شما را خوانندگانی چون گوگوش، داریوش، ابی، فرهاد و فریدون فروغی خواندند. انتخاب ترانه و انتخاب خواننده سروده‌های شما به ویژه سروده‌های اعتراضی یا انتقادی غالباً چه کسی است، شما یا خواننده؟

من. ببینید، ما در کار هنری برنامه دو بخش داریم. یک بخش آفرینشگران اثرند، یک بخش هم اجراکنندگان اثر. بخش آفرینشگرش بر می‌گردد به ترانه‌سرا و آهنگساز یا ملودی‌ساز، و بخش اجرا نوازندگان و خوانندگان و تنظیم‌کننده است -که کار تنظیم‌کننده قدری هم به آفرینشگری مربوط می‌شود-. بنابراین آن دوره آن نوعی که ما کار می‌کردیم، طبیعی است آنچه در شعر بود، چیزی است که ترانه‌سرا می‌خواسته و می‌گفته، بعد با هماهنگی و همدلی و همراهی با آهنگساز یا ملودی‌ساز به پایان می‌رسیده و بعد، آنجا بوده که تصمیم گرفته می‌شده به چه وجهی و با چه هنرمندان اجراکننده‌ای به گوش مردم برسد.

آقای جنتی، شما علاوه بر سرودن ترانه‌ها و اشعار بسیاری که در چندین کتاب منتشر شده، چندین نمایشنامه را هم در ایران و لندن نوشته و کارگردانی کرده‌اید و چندین فیلمنامه هم نوشته‌اید. کدام یک از این کارها را بیشتر می‌پسندید و این روزها بیشتر علاقه دارید در کدام زمینه کار کنید؟

من کار اصلی‌ام، تحصیلم و شروع تجربه‌ام در تئاتر بوده. من از بچگی در کار تئاتر بوده‌ام، نقش بچه‌ها را هفت هشت ساله که بودم، بازی می‌کردم. در نمایش رادیویی بودم، در کار دوبله بودم... طبیعی است که کار اصلی من و علاقه اصلی من تئاتر بوده و هست. تئاترهایم به زبان‌های مختلف در بزرگترین تئاترهای هنری معتبر کشورهای مختلف توسط کارگردان‌های مختلف یا خودم، به فرانسه، به آلمانی و هلندی و غیره اجرا شده و می‌شود.
الان هم در این کلان‌سالگی آرزویم این است که بتوانم در تبعید، که فراهم کردن صحنه و نمایش در یک حد حرفه‌ای وحشتناک است، دو نمایش را که دارم، حتی یکی‌اش را اگر توانستم [روی صحنه ببرم و] بازنشسته بشوم و کناره‌گیری کنم. آن هم [روایت] روزهای آخر فریدون فرخزاد است، که می‌دانید فریدون فرخزاد مجری بخشی از ترانه‌های من بود، مثل خداحافظ آنیا، پسرم، شرقی غمگین و اسم این نمایش هم که دلم می‌خواهد روی صحنه بیاورم همان ای شرقی غمگین است، که می‌خواهم روزهای آخر زندگی او را روی صحنه ببرم، و به صورت موزیکال، اگر بتوانم اسپانسر یا تهیه‌کننده‌هایی پیدا کنم که از پس پرداخت ارکسترهای سمفونی یا ارکسترهای نمایشی بر بیایند که بتوانند موزیکال را انجام بدهند. اگر نه، روزهای آخر زندگی #صادق_هدایت را کار کنم.

در ضمن، آیا خوانندگانی که از ترانه‌های شما استفاده کرده‌اند، معمولاً برای خواندن سروده‌های ایرج جنتی عطایی به اندازه کافی به حق و حقوق او احترام می‌گذارند؟

این یک امر حرفه‌ای است که ربطی به ایرج یا دیگری ندارد. ما متأسفانه در فرهنگ و کشورمان هیچ وقت برای مؤلف حقی قائل نبوده‌ایم. کپی رایت نداشته‌ایم. هنوز هم هر جا می‌بینید می‌گویند ترانه فلانی و اسم خواننده را می‌آورند. مثلاً اگر یک ترانه‌ای را خانم مرضیه مجری‌اش بوده و الان یکی دیگر بخواند، می‌گویند ترانه خانم مرضیه را خوانده. نمی‌گویند شاعر آن ترانه که بوده یا آهنگساز آن ترانه که بوده. این هنوز هم ادامه دارد. بنابراین هنوز هم که هنوز است کپی‌رایت انجام نشده و شناخته نشده و مورد احترام قرار نگرفته.
اما امیدوارم برای نسل‌های آینده این مشکل از بین برود و شما می‌دانید و می‌بینید که باید بزرگترین آهنگسازان نوع ترانه‌های ما مثل واروژان، مثل پرویز مقصدی و کسان دیگر حتی برای پول بیمارستان یا خاکسپاری و از این دست، حالا اسم‌های دیگر را نمی‌خواهم بیاورم، [پولی] نداشته‌اند که پرداخت بشود. ای کاش در آینده این جور نباشد.

در هفتاد و دومین سال زندگی، ایرج جنتی عطایی برای خودش و مردم ایران چه آرزوهایی دارد؟

من آرزویم این است که بتوانند آن چیزی را که ما تجربه نکردیم، تجربه کنند و در جامعه‌ای زندگی کنند که فقر نباشد، ظلم نباشد، اختلاف و تناقض از هر نوعش نباشد، چه جنسیتی، چه از نظر نژادی، چه از نظر طبقاتی. شکنجه نباشد، زندان نباشد، سانسور و سرکوب نباشد، آزادی و برابری باشد، و عدالت اجتماعی.

  • دوران زندگی
  • نوستالژی
  • تفکرات و نظرات
  • شاعر
  • مرور آثار یک نویسنده

فایل های مصاحبه