فیلتر مصاحبه

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مصاحبه

روند اقتباس سینمایی من پیش از تو

گفتگو با جوجو مویز 1395

مدت زمان مطالعه : 8 دقیقه

ادبیات

جوجو مویز روزنامه‌نگار انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ تمام‌وقت پای نوشتن رمان نشست. تا سال ۲۰۱۲ هشت رمان نوشت که با استقبال روبه‌رو نشد؛ اما با انتشار رمان «من پیش از تو» در ژانویه ۲۰۱۲ بلافاصله نام او در صدر جدول پرفروش‌ترین‌های انگلستان جای گرفت. مویز سپتامبر ۲۰۱۵ دنباله آن را تحت عنوان «پس از تو» روانه کتاب‌فروشی‌ها کرد. این دو کتاب در ایران نیز با ترجمه مریم مفتاحی از سوی انتشارات آموت منتشر شده‌اند که رتبه‌های اول و دوم جدول پرفروش‌های رمان خارجی این نشر را به خود اختصاص داده‌اند.
به‌تازگی اقتباس سینمایی رمان «من پیش از تو» به کارگردانی تیا شروک روی پرده رفت. این فیلم نخستین تجربه فیلم‌نامه‌نویسی را برای مویز رقم زد. در ادامه ترجمه مصاحبه‌هایی را که مویز با نشریه‌های گاردین و Signature-Reads داشته، می‌خوانید. او در این مصاحبه‌ها درباره روند اقتباس سینمایی یک رمان، نوشتن دنباله داستانی، شخصیت‌های داستان‌هایش و حذف برخی صحنه‌های کتاب در فیلم صحبت کرده است.

مصاحبه

روند اقتباس سینمایی من پیش از تو چه انگیزه‌ای از نوشتن دنباله کتاب «من پیش از تو» داشتید؟

صدای «لو» مانند صدای باقی شخصیت‌ها من را ترک نمی‌کرد؛ بخشی از آن هم به این دلیل بود که خواننده‌ها می‌خواستند درباره لو و اینکه چطور او به تجربه‌های آن‌ها مربوط می‌شود، صحبت کنند. بعد اینکه نوشتن فیلم‌نامه «من پیش از تو» به این معنی بود که او هر روز در ذهن من در رفت‌وآمد است. درنهایت، وقتی به خودم آمدم دیدم من هم همان سؤالی را می‌پرسم که دیگران می‌پرسند: «بعدش چه می‌شود؟»

رمان شما شامل شخصیت‌هایی می‌شود که حاشیه‌نشین هستند؛ یکی از شخصیت‌های داستان آن‌ها را «پسماند» توصیف می‌کند. چرا به آدم‌هایی علاقه‌مند شدید که چه از لحاظ احساسی، فیزیکی یا اقتصادی در حاشیه زندگی می‌کنند؟

چون فکر می‌کنم بسیاری از ما آدم‌ها چنین احساسی را داریم. به آدم‌هایی که سرخوشانه در گروهی جای می‌گیرند و زندگی‌شان چیزی کم ندارد، علاقه‌ای ندارم. من جذب تنش آن آدم‌هایی می‌شوم که با محیط پیرامونشان سازگاری ندارند و فکر می‌کنم برخی از ما بخشی از زندگی‌مان را صرف این احساس می‌کنیم که ما با محیط پیرامون سازگار نیستیم.

به همین خاطر است که بسیاری از شخصیت‌های زن داستان‌های شما اغلب ساده، کاملاً گرفتار و درگیر هستند و شغل‌هایی خسته‌کننده دارند؟

من این‌طوری احساس می‌کنم که انگار چند زندگی مختلف دارم. بعضی از این زندگی‌ها شامل شغل‌های کم‌درآمدی می‌شود که اواخر شب با تاکسی خیابان‌ها را می‌چرخی یا در کافه نوشیدنی سر میزها می‌بری، خیلی چیزها درباره طبیعت انسان یاد می‌گیری. زندگی‌های پرزرق‌وبرق علاقه‌ام را برنمی‌انگیزانند. کنجکاوم بدانم برای آن آدم‌هایی که در تلاش‌اند در جامعه‌ای که مدام به آن‌ها می‌گوید موفق نمی‌شوند به‌جایی برسند، چه اتفاقی می‌افتد. جامعه‌ای که فرصت‌ها را جهتی خلاف حرکت این آدم‌ها به جریان درمی‌آورد.

در رمان «پس از تو» گروه اندوه‌درمانی هست که تکان‌دهنده است و درعین‌حال بامزه و ظاهراً واقعی است. حضور در چنین گروهی را تجربه کرده‌اید؟

در دهه چهارم زندگی‌ام چند سالی تحت درمان بودم و باید بگویم این درمان طرز فکرم را در مورد خودم اساسی تغییر داد. من جذب ناتوانی مردم در شناخت اشتباهات زندگی‌شان یا تحلیل رفتارشان می‌شوم. لذت نوشتن ادبیات داستانی این است که بیشتر مردم تا حدی خودفریبی می‌کنند و همین منبع عظیمی از الهام برای من شد.

۱۹ آذر ۱۳۹۵

  • داستان
  • مرور آثار یک نویسنده
  • پرفروش
  • نویسنده
  • رویداد

فایل های مصاحبه