فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

زندگی و آثار حسینقلی مستعان

زندگی و آثار حسینقلی مستعان

نویسنده : تحریریه

حسینقلی مستعان نویسنده‌ای جریان‌ساز که سهم بسیاری در کتابخوان شدن چند نسل از مردم این دیار داشته و شاخص پاورقی‌نویسی داستانی در ایران است به سال، به سال ۱۲۸۶ در تهران دیده به جهان گشود. در دارالفنون که مهم‌ترین مدرسه‌ی آن روزگار بود به تحصیل پرداخت، همانند همه‌ی شاگردان دارالفنون با زبان فرانسه نیز آشنا شد. پس از آن به مدرسه‌ی حقوق و علوم سیاسی رفت و تحصیلات خود را کامل کرد.
مستعان هنوز نوجوان بود که کار مطبوعاتی خود را آغاز کرد. به سال ۱۲۹۸ (در پانزده سالگی) زمانی که هنوز روزنامه‌نگاری حرفه شناخته شده‌ای به حساب نمی‌آمد، حسینقلی مستعان همکاری خود را با روزنامه‌ی ایران آغاز کرد. اما مستعان با رویکردی حرفه‌ای به روزنامه‌نگاری نگاه می‌کرد و از جمله اولین حرفه‌ای‌ها در مطبوعات ایران به حساب می‌آمد که علاوه برکار خبر و گزارش‌نویسی، عکاسی هم می‌کرد. حسینقلی مستعان پس از چند سال تجربه‌اندوزی در زمینه‌ی خبرنگاری و گزارش‌نویسی دست به‌کار داستان نویسی شد، کاری که در صورت تداوم و پرکاری می‌توانست تضمین کننده معاش او هم باشد.
نخستین داستان‌هایش که هم‌زمان بود با نخستین سال‌های حکومت رضا شاه، توفیقی برایش نداشت؛ چرا که حسینقلی مستعان برای مدتی کار تازه‌ای منتشر نکرد. در این سال‌ها مستعان در کنار داستان‌نویسی و روزنامه‌نگاری به‌طور جدی دست به کار ترجمه زد که معروف‌ترین ترجمه‌اش «بینوایان» ویکتورهوگو بود که هم در قالب پاورقی و هم در قالب جزوه‌های داستانی با استقبال بسیار روبرو شده و نام مستعان را سر زبان‌ها انداخت و بعدها نیز بارها تجدید چاپ شد. شهرت یافتن مستعان و تجربیات او در زمینه‌ی روزنامه‌نگاری باعث شد، مراحل پیشرفت و به سرعت طی کرده و سردبیر «روزنامه‌ی ایران» شود. این شهرت از زمان انتشار پاورقی «ماجرای دل» (۱۳۱۴)، رو به فزونی گذاشت.
حسینقلی مستعان دست به ابتکار جالبی زد و ماجرای دل را با بسط و گسترش یک «سینه‌ی رمان» اثر «مارسل نولان» در نزدیک سیصد قسمت به صورت داستانی پرماجرا و عاشقانه در آورد.
در سال ۱۳۲۴ حسینقلی مستعان به دعوت احمد دهقان به عنوان پاورقی‌نویس همکاری‌اش را با مجله «تهران مصور» شروع کرد که بیش از یک دهه به طول انجامید و دورانی طلایی و همواره در اوج برایش رقم زد. بی‌تردید افزایش قابل ملاحظه تیراژ تهران مصور که در ابتدای حضور مستعان مجله مهجور بود، تا اندازه بسیار زیادی مدیون همین پاورقی‌های مستعان بود که گاه به دلیل استقبال مخاطبان مدیر تهران مصور اصرار به ادامه یافتن آن داشت، به همین دلیل برخی پاورقی‌های مستعان چندین سال ادامه می‌یافتند که از این حیث «آفت» بهترین اثر مستعان که بیش از سیصد شماره و نزدیک به شش سال خوانندگان تهران مصور را سرگرم کرده و به دنبال خود کشید، رکورددار بود:
در دوران طلایی همکاری با تهران مصور مستعان بسیاری از معروف‌ترین و پرطرفدارترین پاورقی‌های خود را منتشر کرد:
آفت (۳۶-۱۳۳۰)، از شمع پرس قصه (۱۳۳۵)، شهر آشوب (۳۶-۱۳۳۴) شیوا، پشیمان، هوس، عشق مقدس (۱۳۳۶)، دلخسته (۱۳۳۷) و … پاورقی‌های مستعان رفته رفته تیراژ تهران مصور به بالاترین حد خود رساند، تیراژی که هیچ نشریه‌ی دیگری نداشت، به روایتی تهران مصور در دوران اوج گرفتن با پاورقی‌های مستعان بیش از پنجاه هزار نسخه بود اما اختلاف حسینقلی مستعان با مهندس والا، از مدیر «تهران مصور» باعث شد که مستعان پس از چهارده سال به همکاری خود با تهران مصور خاتمه دهد.
جدایی مستعان از تهران مصور در سال ۱۳۳۸ انعکاس گسترده‌ای در محافل مطبوعاتی داشت و اتفاقی مهم محسوب می‌شد، مهندس والا بعدها خود اعتراف کرد که با وجود همه‌ی تلاشی که صورت داد تا فکری به حال تهران مصور کند، با رفتن مستعان کمر مجله شکست و تیراژش رو به کاهش گداشت. مستعان از تهران مصور به سپید و سیاه رفت، جالب اینکه نه تهران مصور و نه مستعان بعد از این جدایی نتوانستند، توفیق گذشته را تکرار کنند. خاصه اینکه باید توجه کرد، دهه‌ی چهل رسیده و زمانه با گذشته فرق کرده بود و دیگر رمانتیسم اخلاقی پر سوز گداز مستعان نمی‌توانست مثل سال‌های قبل نسل جوان را جذب خود کند، نسلی که برخلاف گذشته، شرح عشق‌های بی‌پرده‌تر را طلب می‌کرد. از طرف دیگر رقبای تازه نفسی (رسول ارونقی کرمانی، امیر عشیری و …) هم آمده بودند که بهتر نبض زمانه را در دست داشتند.
در همکاری با «سپید و سیاه» مستعان تعهد داشت برای هر شماره یک داستان کوتاه و یک قسمت از یک پاورقی دنباله‌دار را بنویسد، کاری که تا پایان هم با نظم ترتیب همیشگی‌اش ادامه داد. مستعان برای سپید و سیاه داستان‌های بسیاری نوشت که در میان آنها، نمونه‌های موفقی نیز وجود داشت: «خونخواه مرو» و «دلی در تند باد هوسی» و … اما با این حال این پاورقی‌ها نتوانست موفقیت‌های گذشته را برای او تکرار کنند.
سپید و سیاه اگرچه در کنار مجله اطلاعات هفتگی از پر مخاطب‌ترین نشریات آن سال‌ها بودند، اما حضور مستعان آن تاثیری را که دکتر بهزادی (مدیر سپید و سیاه) در افزایش تیراژ انتطار داشت، به همراه نیاورد. اما با این حال این همکاری ادامه یافت و مستعان با آگاهی از این که دوره او پایان یافته است، رفته رفته از حجم کار خود کاست تا این که خاموشی اختیار کرد، خاموشی او زمانی اتفاق افتاد که شوهای و سریال‌های تلوزیونی پاورقی نویسی را به دوران احتضار خود نزدیک کرده بود. مستعان هم با وجود فرا رسیدن دوران پیری اگرچه گاه این خیال را در سر می‌پروراند تا با داستانی دیگر قلب‌ها را فتح کند، اما این مسئله نه تنها محقق نشد، بلکه چند سال بعد با پیروزی انقلاب و آغاز دورانی تازه برای نشریات، مستعان شاهد مرگ کامل پاورقی‌‍نویسی در مطبوعات نیز بود. اتفاقی که دیر یا زود محقق می‌شد و تنها با وقوع انقلاب کمی جلوتر افتاد، اما با این حال دیدن آن برای کسی که خود یک عمر با پاورقی‌نویسی زندگی و بدان عشق ورزیده بود، تلخ و دردناک بود.
«آفت» ۶ سال خوانندگان تهران مصور را دنبال خود کشید
روایت است، داستان «نوری» به قلم حسینقلی مستعان که در سال ۱۳۱۴ به صورت پاورقی در مجله مهرگان به چاپ رسید، باعث شد تا تیتراژ این مجله تا بیست برابر افزایش یابد! شهرت مستعان رفته رفته به حدی رسید که تنها با بازیگران سینما قابل قیاس بود. نشریات بسیاری برای همکاری با او تمایل نشان می‌دادند و شخصیت نام آشنایی در محافل مختلف به شمار می‌آمد و در میهمانی‌ها مرکز توجه همگان، به خصوص علاقمندان خود قرار می‌گرفت. ظاهری آراسته و شخصیتی جذاب داشت و به عنوان نویسنده‌ای پر احساس که قلمش زنان و دختران را به شور و شوق وامی داشت، با ابراز احساسات آن‌ها روبرو می‌شد. در حدود سال ۱۳۱۹ مجله «راهنمای زندگی» را منتشر کرد، با کتاب‌های ضمیمه‌ی «داستان‌های ح.م. حمید» که بسیار میان مخاطبان گل کرد، خود مجله نیز با اقبال خوبی برخوردار بود، اما ظاهراً یکسال و نیم بیشتر دوام نیاورد.

شهرت حسینقلی مستعان و پاورقی‌هایش
درباره‌ی شهرت حسینقلی مستعان و پاورقی‌هایش در دهه بیست‌وسی، روایت دکتر علی بهزادی، مدیر مجله‌ی «سپید و سیاه» جالب توجه است:
«روزی مستعان برای تماشای فیلمی به سینما میهن در چهار راه حسن‌آباد رفته بود. در آنجا مشاهده کرد که دو خانم جوان او را به هم نشان می‌دهند و درباره‌اش صحبت می‌کنند. وقتی فیلم تمام شد آن دو به طرف مستعان رفتند و خودشان را معرفی کردند:
- ما… شهدخت شمس پهلوی و مهدخت اشرف پهلوی هستیم. شما آقای مستعان هستید اینطور نیست؟ خیلی خوشوقتیم که از نزدیک با شما آشنا شدیم. آیا ممکن است بگویید کتاب آینده شما چه نام دارد و موضوع آن چیست؟
مستعان که با مشاهده‌ی ماموران محافظ آنها را شناخته بود، جواب داد:
-اگر موضوعش را بگویم لطفش از بین می‌رود. درباره نامش هنوز تصمیم نگرفته‌ام. اگرچند روز دیگر صبر کنید آن را خواهید دانست.»


اسامی مستعار حسینقلی مستعان
حبیب، انوشه، ح. م. حمید.

آثار و تالیفات حسینقلی مستعان
مستعان داستان‌ها و پاورقی‌های بسیاری دارد که برخی از آن‌ها حتی به صورت کتاب هم درنیامده‌اند، که متاسفانه «آفت» نیز در این دسته است. آفت یک بار تا مرز انتشار رفت اما به دلیل اختلاف ناشر و نویسنده، کتاب‌ها همه خمیر شد.

برخی از آثار حسینقلی مستعان از این قرارند:
شوریده، رفزا، نوری، ناز، غزال، استحوان زیر پی، مثل خدا که مال همه است، نقطه‌های شراب، شهر آشوب، آفت، از شمع پرس قصه، آتش که به جان شمع فتد، قصه انسانیت، شورانگیز، نرگس، قصه رسوایی، آلامد، بهشت، عشق مقدس، دلارام، گناه مقدس، فتنه شادیاخ، رابعه و …


درگذشت حسینقلی مستعان
حسینقلی مستعان سرانجام در ۱۵ اسفند سال ۱۳۶۱ در گذشت. او را همچنان که خواسته بود زیر پای مادرش دفن کردند و روی سنگ قبرش نوشتند:
زیر پای مادرم خفته‌ام که بهشت اینجاست.

  • مرور آثار
  • نویسنده