نویسندهی آمریکایی (متولد ۱۹۳۳ نیوآرک – ۲۰۱۸) در ۸۵ سالگی درگذشت. به عقیدهی بسیاری منتقدان او برجستهترین رماننویس نیمقرن اخیر آمریکا بود. اولین کتابش، مجموعه داستان کوتاه «خداحافظ کلمبوس»، را در بیستوهفتسالگی نوشت. این کتاب جایزهی ملی منتقدان و شهرتی زودهنگام نصیبش کرد. خودش در این مصاحبه میگوید قصد نداشته نویسنده شود، فقط چند داستان کوتاه نوشته بود. اما این کتاب سرنوشتش را عوض کرد. راث در خانوادهای یهودی متولد و بزرگ شده بود و در کتابهایش زندگی یهودیان را به خوبی به تصویر کشید.
تا پایان عمر غرق در جوایز ادبی بود:
دو جایزهی کتاب ملی، دو جایزهی حلقهی منتقدان کتاب ملی، سه بار جایزهی پن / فاکنر، یکبار جایزهی پولیتزر و یک بار هم جایزهی منبوکر را برد. جایزهی نوبل او را فراموش کرد، اما بسیاری او را مستحق این جایزه میدانستند و هر سال در گمانهزنیها، نامش در میان محتملترین برندگان این جایزه بود.
دربارهی نوشتن خودش در برابر نویسندگانی چون جان آپدایک و سال بلو گفته است: «آپدایک و بلو چراغقوهشان را بر جهان تاباندند و جهان را چنان که هست، نشان دادند. من سوراخی کندهام و چراغقوهام را توی سوراخ تاباندهام.»
در شصت سالگی که سن بازنشستگی بسیاری نویسندگان است، سهگانهاش را نوشت که تاریخ آمریکا را بیان کردهاند: American Pastoral، The Human Stain و I Married a Communist
بسیاری او را میهنپرستی دوآتشه میدانند.
مثل بسیاری از نویسندگان امروز، فیلیپ راث نویسندهی ناداستان هم هست. مجموعه جستارهای روانشناسانهاش در کتاب «حضور مدام» چاپ شده و در کتاب «چرا بنویسیم؟» هم از واقعیتهای نوشتن گفته است. آدام گاپنیک در نیویورکر از ناداستاننویسی و میهنپرستی او نوشته است.
فیلیپ راث در سال ۱۹۸۳ در مصاحبه با پاریس ریویو گفت:
«تقریبا هر روز کار میکنم، صبح و بعدازظهر. اگر دو یا سه سال اینطوری سر کار بنشینم، آخرش یک کتاب دارم... وقتی کار میکنم، یکسره میخوانم، عمدتاً شبها. این کار برایم در حکم باز نگهداشتن جریانهاست. به مسیر کارم فکر میکنم و در عین حال از کاری که در دستم است، فاصله میگیرم. یک جور سوخترسانی ذهن.»
فیلیپ راث در مصاحبه با نیویورکتایمز گفته بود که ۳۴۰ روز در سال و روزی ۸ ساعت کار کرده است و پس از هفتاد سالگی حتی سالی یک کتاب هم چاپ کرده است.
ارسال دیدگاه