فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

درس‌ها و نکته‌هایی از ویرجینیا وولف

درس‌ها و نکته‌هایی از ویرجینیا وولف

نویسنده : ایران کتاب

چه درس‌هایی را می‌توان از ویرجینیا وولف آموخت؟
1. شنیدن موسیقی زندگی روزمره
وولف، زنی ژرف‌نگر بود اما هرگز از کنار چیزهایی که به نظر دیگران پیش پا افتاده و بی‌اهمیت تلقی می‌شدند، به سادگی نمی‌گذشت. او به خود باور داشت و با وجود این که به آرمان‌هایش برای تحقق بخشیدن به ایده‌های بزرگ، وفادار بود، هرگز از توجه به امور کوچک و روزمره غافل نمی‌شد: خرید کردن، گل‌ها، کیک و کلاه، موضوعاتی بودند که همواره درباره‌شان می‌نوشت. مهمانی‌های شبانه، صدای به هم خوردن لیوان‌ها و نوای آب که به اطراف قایق برخورد می‌کند، در نوشته‌های او، موسیقی زندگی را می‌سازند.

2. گاهی سکوت قدرتمندتر است
در آثار وولف، بخش عمده‌ی وقایع، در ذهن شخصیت اصلی یا راوی می‌گذرد. گاهی هیچ کلمه‌ای ادا نمی‌شود و ما تنها از انعکاس حوادث در ذهن شخصیت باخبر می‌شویم. ویرجینیا همیشه کمیت را فدای کیفیت می‌کند. نوشتار او کنترل شده، دقیق، بیان‌گرا و فاقد تزئینات اضافی است. او هیچ گاه بیش از حد سخن نمی‌گوید.

3.شب، سیاه است اما روشنی را نوید می‌دهد
تصور این که وولف به ما بگوید «از دل تاریکی، روشنی را بیرون بکشید» بعید به نظر می‌رسد؛ چرا که او خودخواسته به زندگی‌اش پایان داده است. اما، این بانوی آزاداندیش، ناممکن‌ها را ممکن می‌کند. او به ما نشان می‌دهد زندگی، صرف نظر از نقص‌ها، ناملایمات و بی‌رحمی‌هایش، همیشه به نوعی زیباست. در رمان «خانم دلوی»، به هنگام مواجهه با مرگ و میرایی، می‌توان آرامش گذشته را دریافت. در کتاب «به سوی فانوس دریایی»، وولف به ما می‌گوید که پس از وقوع جنگ، امید به مصالحه هست. ویرجینیا وولف به ما یادآوری می‌کند نوید روزهای خوب همیشه وجود دارد.

4. زنان، اهمیت دارند
وولف از اهمیت حقوق زنان در جامعه می‌گفت و معتقد بود آزادی زن تا حد زیادی به وضعیت مالی او بستگی دارد، چرا که معمولاً کنترل امور در دست کسانی است که درآمد خانه با آن‌هاست. او فریاد استقلال زنان را سر داد تا بتوانند اتاق و اندیشه‌ای از آن خود داشته باشند. وولف یادآوری می‌کرد که در طول تاریخ، آزادی اندیشه از زنان سلب شده و حقوق زنان همچنان در برخی نقاط جهان از برده‌های آتنی کم‌تر است. او می‌خواست زنان، حق نوشتن داشته باشند تا بتوانند شعر بگویند و داستان بنویسند.


فراز و فرودهای زندگی ویرجینیا وولف
زندگی برای همه‌ی ما فراز و نشیب‌های زیادی دارد. این اصل در مورد زندگی نویسنده‌ی مشهوری چون ویرجینیا وولف نیز صادق است.
زندگی وولف با تراژدی گره خورده بود: مورد اذیت و آزار قرار گرفتن در کودکی توسط برادر ناتنی، مرگ غیرمنتظره‌ی مادر در 13 سالگی و به دنبال آن مرگ خواهرخوانده و برادرش، فروپاشی‌های روانی، تلاش‌های ناکام برای خودکشی و مبارزه با اختلال دوقطبی و آنورکسیا. («دوقطبی»، نوعی اختلال خلقی است که در آن، بیمار دچار تغییرات شدید خلق می‌شود. از این بیماری به عنوان «افسردگی-شیدایی» نیز نام می‌برند؛ چرا که فرد، در دوره‌های متناوب با تجربه‌ی افسردگی درگیر شده و بلافاصله، این افسردگی به شادی و سرخوشی بیش از اندازه تبدیل می‌شود. «آنورکسیا» یا بی اشتهایی عصبی، اختلالی روحی است که به اختلال غذایی منجر شده و افراد مبتلا به آن، خود را مجبور به تحمل گرسنگی می‌کنند.)
با وجود همه‌ی این دشواری‌ها، وولف به قهرمان زندگی خودش تبدیل شد؛ قهرمانی که از خود میراث ادبی ماندگاری بر جای گذاشت. او این موفقیت‌ها را مدیون پایداری، انعطاف‌پذیری و روح خلاقش بود. ویرجینیا وولف یکی از پیشگامان مدرنیسم در قرن بیستم است. نویسنده‌ای پرکار که در دوران حرفه‌ای نویسندگی‌اش، 9 رمان، 3 زندگی‌نامه، تعداد زیادی داستان کوتاه، مقاله، نامه و آثار غیرداستانی را به یادگار گذاشته است؛ آثاری که هر یک از آن‌ها، نماینده‌ی رنگی از رنگین کمان زندگی انسان هستند: از تاریخ و سیاست گرفته تا هنر و فمینیسم.
در این بخش، می‌خواهیم به لحظاتی از زندگی وولف بپردازیم که هر یک، دربردارنده‌ی وجهی از شخصیت این بانوی بی‌همتا هستند:
1.ویرجینیا از همان کودکی قصه گو بود و داستان سرایی، روح معصومانه‌ی کودکی‌اش را نوازش می‌کرد. او معمولاً شب‌ها قبل از خواب برای بچه‌های دیگر قصه‌هایی تعریف می‌کرد؛ داستان‌هایی درباره‌ی همسایه‌هایشان.
2.وولف کودکی خوشحال و بسیار شوخ طبع بود. ویرجینیای خردسال با خنده‌هایی از ته دل، معلم موسیقی کودکی‌اش را عصبانی می‌کرد، چون باور داشت معنی کریسمس آن است که به صلیب کشیده شدن مسیح را جشن بگیرند و سوگواری برای او بی معناست. البته ناگفته نماند که معلم هم این حرف‌های او را به پای بی احترامی به عقاید و مقدسات می‌گذاشت و او را از اتاق بیرون می‌کرد!
3.او برای قلم، احترام ویژه‌ای قائل بود و حتی پیش از نوجوانی، همیشه قلم‌های متفاوتی را به صف می‌کرد تا از میانشان یکی را انتخاب کند. معیار انتخاب قلم این بود: کدام یک از آن‌ها بیشتر می‌تواند برای نوشتن الهام بخش باشد؟
4.وولف پس از ازدواج با شوهرش لئونارد، تصمیم گرفت مهارت‌هایش در کارهای خانه را با ثبت نام در کلاس آشپزی تقویت کند؛ اما اوضاع چندان خوب پیش نرفت چون حلقه‌ی ازدواجش در ظرف دسر افتاد و به همراه پودینگ سِرو شد!
5. او به پیاده‌روی علاقه‌ی خاصی داشت. گاهی این برنامه به سفری کوتاه تبدیل می‌شد و وولف حدود 8 مایل (12 کیلومتر) راه می‌رفت. بالا رفتن از تپه‌ها و پریدن از روی نرده‌ها از تفریحات وولف بود.
6.ویرجینیا وولف یک صلح‌طلب تمام‌عیار بود.
7.حیوان خانگی وولف و همسرش، میمونی به نام «میتز» بود.
8.او به هنگام نوشتن رمانی تجربی (Experimental) به نام «موج‌ها»، به بتهوون گوش می‌داد. این کتاب درباره‌ی شش شخصیت (یا در اصل، شش ساز) است. وولف، هر انسان را یک ساز در سمفونی زندگی در نظر می‌گیرد. تک گویی های بلند انسان‌ها در این کتاب مانند منحنی‌هایی از صوت به دنبال هم قرار می‌گیرند و گاه یکدیگر را قطع می‌کنند.
9.وولف در 59 سالگی، به زندگی‌اش خاتمه داد. او همیشه با همسرش رابطه‌ی عاشقانه‌ای داشت و او را ناجی خود در تاریک‌ترین روزهای زندگی‌اش می‌دانست. او در مارس 1941 برای شوهرش این نامه‌ی خداحافظی را به جا گذاشت:
می‌خواهم بگویم همه‌ی خوشبختی زندگی‌ام را مدیون تو هستم. تو صبورانه با من مدارا کرده‌ای و بیش از اندازه خوب هستی. فکر نمی‌کنم هیچ دو نفری خوشبخت‌تر از من و تو بوده باشند.

  • مرور آثار
  • نویسنده
  • سبک زندگی