فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

جهان‌های موازی کارآگاه کاردِ مفلوک؛ یادداشتی بر رمان در رؤیای بابل اثر ریچارد براتیگان

جهان‌های موازی کارآگاه کاردِ مفلوک؛ یادداشتی بر رمان در رؤیای بابل اثر ریچارد براتیگان

نویسنده : لاله زارع

رمان در رؤیای بابل، اثر ریچارد براتیگان، داستانی دارد نسبتاً متمایز از سایر آثاری که خوانندگان فارسی‌زبان از براتیگان خوانده‌اند. اگر در قند هندوانه داستانی کاملاً فانتزی دارد که مخاطب را از جهان واقعیت به دنیایی خیالی پرتاب می‌کند و یا در صید قزل‌آلا در آمریکا با بازی‌های فرمی و منحصربه‌فرد براتیگانی سرگرم می‌شوند، در رؤیای بابل رمانی است حاصل درهم‌آمیختن دو اثر مذکور. نسبت واقعیت به فانتزی‌گرایی در این رمان بیش‌تر است و بازی‌های فرمی کاملاً در خدمت بسط روایت قرار گرفته‌اند. شاید به همین دلیل باشد که طرفداران پروپاقرص براتیگان چندان با این اثر اقناع نشده‌اند. رمان ماجرای کارآگاه مفلوک و ورشکسته‌ای در حوزه‌ی کاری‌اش است. داستان از جایی شروع می‌‌شود که کارآگاه قرار است بعد از مدت‌ها بیکاری و بی‌عاری به ملاقات یک مشتری برود، اما در وضعیتی بغرنج گیر افتاده. مشتری به او گفته همراه خودش تفنگ بیاورد و کارآگاه یک دانه فشنگ هم ندارد، پول کافی برای سوارشدن به اتوبوس هم ندارد و آن‌قدر گرسنه است که رمقی برای تکان‌خوردن هم ندارد. براتیگان یک روز کاری این کارآگاه را تا انتها پیش روی مخاطبش می‌گذارد. حقه‌های کوچک و بزرگی را که او سوار می‌کند تا به هدفش برسد به‌ظرافت روایت می‌کند و در خلال بازگویی این نقشه‌ها، که خیلی‌هایش با شانس و مساعدت رفقای کارآگاه ختم به خیر می‌شوند، گریزی به سرگذشت او می‌زند. خواننده در حین خوانش رمان پی می‌برد که کارآگاه چطور به این نقطه رسیده. در موازات این روایت خطی و فلاش‌بک‌های آن اما کارآگاه مدام از بابل حرف می‌زند، جایی که مدینه‌ی فاضله‌اش است. خواننده به‌تدریج مختصات بابل را در ذهن کارآگاه کشف می‌کند و وارد دنیای خیالاتش می‌شود، خیالاتی فانتزی که به همان اندازه شیرین‌اند که فانتزی‌های هر آدمی در خلوت برایش جذاب و اغواگرند. دنبال‌کردن این دو جهان موازی دو شخصیت متفاوت از کارآگاه ترسیم می‌کند: یکی همین کسی که در عالم واقع حاضر است با تمام فلاکت‌هایش و دیگری کارآگاهی موفق و خوشبخت است در شهر باستانی بابل که معشوقه‌ای دلربا به نام نعنا ـ دیرت دارد. هم‌چنان که براتیگان روابط علی ـ معلولی ماجراها را بسط می‌دهد، به‌تدریج این استنباط برای خواننده پیش می‌آید که انگار با دو داستان کاملاً منطقی و ممکن مواجه است. دلیل بیچارگی کارآگاه هم می‌تواند ضربه‌ی سخت توپ بیس‌بال به سرش و متعاقباً مشکلات ذهنی‌ و بیچارگی‌های بعد از آن باشد و هم، آن‌طور که خودش معتقد است، غرق‌شدن در فانتزی بابل. خواندن رمان این احساس اولیه را پیش می‌آورد که انگار کارآگاه هم به این دنیا متعلق است و هم نیست. او می‌تواند کسی باشد که در مختصات فیزیکی جهان واقعی گیر افتاده، در حالی که ماهیتش کاملاً متعلق به جهانی دیگر است. از این منظر، داستان می‌تواند از دو وجه متمایز مورد توجه قرار گیرد. دنیای فانتزی که در ذهن کارآگاه می‌گذرد ترکیبی از خواسته‌های ناکام‌مانده‌ی او و آرزوهایی است که دلش می‌خواهد بهشان برسد: یک فانتزی کودکانه که اغلب آدم‌ها در سنین خاص بلوغ آن را تجربه کرده‌اند ــ ترکیب رنگارنگی از قهرمان‌بازی و عشق‌های آتشین. این دنیا در همین سطح ساده باقی می‌ماند و هیچ اتفاق خاصی در آن نمی‌افتد. آرزوها مدام در قالب‌های تازه در ذهن کارآگاه بازآفرینی می‌شوند، هم‌چنان که فانتزی‌های هر آدمی چنین خاصیتی دارند. این دنیای فانتزی اما هیچ ارتباطی به جهان بیرون ندارد و هیچ کمکی به ایجاد تنش‌های بیش‌تر در داستان و یا عمیق‌ترکردن لایه‌های دیگر آن بازی نمی‌کند. دنیایی است کاملاً جداافتاده از دنیای بیرون که تنها کارکردش تولید مانع برای رسیدن قهرمان داستان به زندگی موفق است. خواننده جز جاهایی که راوی مدام تأکید می‌کند فرورفتن در رؤیای بابل عامل تمام بدبختی‌هایش است، هیچ تنش قابل‌لمس‌تری از این مانع احساس نمی‌کند. اما دنیای دوم، که بر پایه‌های واقعیت بنا شده، به خواننده این نوید را می‌دهد که با داستانی معمایی سروکار دارد. قهرمان داستان در همان ابتدا به ملاقات کارآگاه رینک خشن می‌رود، کسی که درگیر حل قتل زنی روسپی است. چینش حوادث به شکلی صورت گرفته که هر چه داستان جلوتر می‌رود، تصور معمایی‌بودنش بیش از پیش تقویت می‌شود. براتیگان حتی در بازگویی حوادثی که قهرمان از سر گذرانده ــ در عالم واقعیت ــ به‌زیرکی روابط علت و معلولی را طراحی می‌کند، اما هر چه به انتهای داستان نزدیک می‌شویم، منطق روایت در این بخش بیش‌تر از قبل دچار تزلزل می‌شود، تا آن‌جا که معمای جذابی که براتیگان برای خواننده ترتیب داده بدون هیچ توضیح منطقی و قابل قبولی نیمه‌کاره رها می‌شود. انگار نویسنده توقع داشته خواننده بپذیرد همان‌طور که بعضی از حقه‌های کارآگاه از روی شانس کارگر می‌افتادند انتهای داستان هم می‌تواند از روی شانس و اتفاق بی‌معنا تمام بشود. وجه فانتزی رمان، که چیزی نیست جز آرزوهای خام‌دستانه‌ی کودکی رشدنیافته در بدن مردی بالغ، آن‌چنان قدرتمند نیست که بتوان با آن اقناع شد. عبارات شاعرانه‌ای که مخصوص براتیگان هستند در هم‌نشینی با بخش واقع‌نمای رمان آن تأثیرگذاری‌ای را که از آثار براتیگان توقع داریم در خودشان ندارند. هم‌چنین، وجه واقعی رمان داستانی سهل‌انگارانه از سفر کارآگاهی بیچاره است که پیچش‌های معمایی‌اش چنگی به دل نمی‌زند. خواننده‌ای که با پیش‌زمینه‌های ذهنی برآمده از شناخت براتیگان به سراغ این داستان رفته از آن جهت که آن براتیگان دیوانه را در اثر نمی‌یابد ناکام می‌ماند و خواننده‌ای که به بخش معمایی رمان دلخوش است دست‌خالی از پای داستان بلند می‌شود. با وجود تمام این‌ها، شخصیت ابله‌نمای رمان، یعنی کارآگاه کارد، که به وقتش تبدیل به آدم زیرکی هم می‌شود، تنها چیزی است که خواننده را دنبال سر خودش تا آخر می‌کشاند. وضعیت آمریکا از نگاه راوی، آن هم در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم که پلشتی‌اش کل جامعه را فراگرفته و در ادامه شخصیت‌هایی به همان اندازه حقیر و دون‌مایه زاییده، بسیار جذاب روایت شده‌اند و شاید این مهم‌ترین نقطه‌ی ‌قوت رمان در رؤیای بابل باشد ــ چیزی که خواننده را ترغیب می‌کند هر دو جهان موازی کارآگاه کارد را دنبال کند و تا انتها همراهش بماند.

  • کتاب