فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

استنباط‌های نجومی فریدون جنیدی

استنباط‌های نجومی فریدون جنیدی

نویسنده : رضا مرادی غیاث آبادی

در صفحه‌ی ادبیات روزنامه اعتماد به تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷، گفتاری از آقای فریدون جنیدی منتشر شده است که در بردارنده پاره‌ای استنباط‌های نجومی است. ایشان در این گفتار آورده‌اند که ویرایشگر شاهنامه می‌باید در زمینه‌های گوناگونی همچون دین‌شناسی، ستاره‌شناسی، متون پهلوی، سپاهیگری و همه مسائل و رموز زندگی و فرهنگ ایرانیان آگاهی داشته باشد و چون این آگاهی‌ها و تخصص‌ها را در خود سراغ داشته‌اند، در چند سال اخیر دست‌به‌کار تهیه نسخه‌ای از شاهنامه شده‌اند.
این نگارنده تاکنون هیچ کتاب یا مقاله یا پژوهشی از ایشان که در زمینه‌ی ستاره‌شناسی باشد، ندیده است. همچنین تاکنون هیچ نمونه‌ای از ترجمه متون پهلوی به همت ایشان دیده نشده است. به این ترتیب در رد یا تأیید، درستی یا نادرستی چنین ادعاهایی نمی‌توان سخنی گفت مگر آن که ایشان محصول چنین پژوهش‌های تخصصی را پدید آورده باشد.
آقای جنیدی در این گفتار کوتاه نمونه‌هایی را مثال زده‌اند که چگونه برخی از بیت‌های شاهنامه را با توجه به شناختی که خودشان از ستاره‌شناسی داشته‌اند، الحاقی دانسته و آنها را از شاهنامه زدوده‌اند. نادرستی اظهارات نجومی ایشان این نگرانی را به وجود می‌آورد که بسیاری از بیت‌های اصیل شاهنامه به دلیل تصورات اشتباه ایشان از شاهنامه حذف شده باشد.
ایشان بیت معروف «همان تیر و کیوان برابر شده‌ست، عطارد به برج دوپیکر شده‌ست» را از فردوسی نمی‌داند و دلایل و نکاتی که اقامه می‌کند چنین است:
۱- چون تیر نزدیک‌ترین به خورشید و کیوان دورترین به خورشید است و ممکن نیست که این دو با یکدیگر برابر شوند. یعنی تصور کرده‌اند که منظور از برابری، رسیدن این دو به یکدیگر در فضا است. در حالیکه اصطلاح «برابری» در اینجا و در بسیاری از متون نجومی سده چهارم و پنجم هجری به معنای «مقارنه» که همان مجاورت دو جرم آسمانی از دید ناظر زمینی است، می‌باشد و ارتباطی با نزدیکی واقعی آن دو با یکدیگر ندارد.
۲- در همه جا «ستاره» برای «سیاره» و «گروه خورشیدی» برای «منظومه خورشیدی/ سامانه خورشیدی» بکار رفته است که دارای معانی متفاوت و متناقضی در ستاره‌شناسی هستند.
۳- کیوان را بزرگترین سیاره منظومه‌ی خورشیدی می‌داند. در حالی که چه در دانش امروز و چه در دانش عصر فردوسی، بزرگ‌ترین سیاره منظومه خورشیدی به درستی همانا مشتری یا اورمزد دانسته می‌شده است.
۴- عطارد را یک نام عربی می‌داند، در حالی که نام عربی عطارد «الزیبق» است. درست است که بسیاری از نام‌های اجرام آسمانی ظاهری عربانه دارند. اما نام‌هایی غیر عربی هستند که توسط ایرانیان از روی تطور لغات ایرانی، سریانی و دیگر زبان‌های غیرعربی متداول در بین‌النهرین باستان وضع شده است.
۵- آورده‌اند که بهرام هر ۲۴۰ سال یکبار به زمین نزدیک می‌شود، در حالی که دوره‌ی تناوب هلالی بهرام یا مریخ ۷۸۰ روز یا ۲.۱۴ سال است که در نتیجه در هر دوره‌ی‎ تناوبی خود به زمین نزدیک می‌شود. هیچ یک از سیارات کهن منظومه‌ی خورشیدی دارای دوره تناوب ۲۴۰ ساله نیستند و طولانی‌ترین آنها که همانا کیوان یا زحل باشد، حدود ۳۰ سال است.
۶- سیاره‌ی کیوان را با اورمزد/ مشتری یکی انگاشته‌اند و از عبارت «ستاره‌ی اورمزد یا کیوان» استفاده کرده‌اند، در حالی که اورمزد همانا مشتری یا برجیس است. کیوان همواره و در همه متون و زمان‌ها منتسب به زمان و زروان بوده است.
۷- آورده‌اند که عطارد اختیاری از خود ندارد که به برج دوپیکر برود و نمی‌تواند بدان برود و اصلاً قدرت و توان و یارا ندارد که به برج دوپیکر برود. لازم است این نکته بسیار ابتدایی را نیز توضیح داد که یک سیاره در دوره تناوب خود از همه‌ی برج‌های فلکی که دوپیکر یا جوزا نیز یکی از آنهاست، عبور می‌کند. این دوره تناوب برای عطارد برابر است با ۱۱۶ روز (حدود ۴ ماه.)
یادآوری این نکته نیز بایسته است که در اختربینی ایرانی، دوپیکر یا جوزا، خانه شرف عطارد دانسته می‌شده است. چنانکه شیر یا اسد، خانه شرف خورشید بوده و نشان شیروخورشید از همان باور برگرفته شده است (برای نمونه بنگرید به «شرح ثمره بطلمیوس» از خواجه نصیر طوسی، اغلب صفحه‌ها.)
۸- آورده‌اند که چون تیر به خورشید نزدیک است و با آن طلوع می‌کند، در هر برجی واقع است که خورشید در آن باشد و ممکن نیست به برج دوپیکر رفته باشد. در حالیکه تیر الزاماً همراه خورشید طلوع نمی‌کند و تا بیست درجه از آن فاصله می‌گیرد. به همین دلیل ممکن است که در برج مجاور به برج اقامتگاه خورشید باشد. همچنین ممکن است که خورشید نیز در برج دوپیکر باشد. گویا ایشان منکر امکان عبور خورشید از دوپیکر هستند.
البته بدیهی است که وجود احتمالی یک نادرستی علمی در یک اثر ادبی، به هیچ‌وجه نشانه الحاقی بودن آن نیست. در قاعده متداول تصحیح متون، نادرستی روایت نشانه نادرستی سخن و نیز نادرستی سخن، نشانه نادرستی روایت نیست. از همین روی است که نمی‌توان به مانند ایشان حکم داد که بیت مشهور «توانا بود هر که دانا بود، ز دانش دل پیر برنا بود» الحاقی است چرا که برنا در معنای شناخته‌شده آن از نظر ایشان (که کودک پنج تا ده ساله باشد) بکار نرفته است. بهتر می‌بود ایشان پیش از این که این بیت مشهور را به خاطر استنباط خود الحاقی و مجعول بدانند، توضیح می‌دادند که چگونه است در همه متون و لغت‌نامه‌های فارسی و پهلوی این واژه برابر با «جوان» دانسته شده است و نیز توضیح می‌دادند که آیا منظور فردوسی از واژه برنا در بیت‌های زیر نیز کودک پنج تا ده‌ساله بوده است؟: «چو بنشست بر تخت شاه اردشیر، از ایران برفتند برنا و پیر»، «پدر پیر گشته است و برنا تویی، بجنگ و بمردی توانا تویی»، «دو صد مرد برنا ز فرمانبران، ابا دسته نرگس و زعفران». آیا منظور ابوالحسن بیهقی در تاریخ بیهق که آورده است: «گفت ای برنا، مهر زن چند کرده‌ای؟» نیز کودک پنج تا ده‌ساله است؟
در زبان پهلوی نیز واژه «برنا» به معنای جوان و واژه «اَبرنا» در معنای بچه بکار رفته است. همچنین است واژه «پِرِنایو» در زبان اوستایی که معنای جوان را می‌دهد: «من نابُرنا هستم و نه بُرنا، آنگاه که من برنا شوم، زمین را چرخ کنم و آسمان را گردونه سازم» (زامیاد یشت، بخش ششم، بند ۴۳؛ همچنین بنگرید به یسنای ۶۲ بند ۲ و یسنای ۸ بند ۴.)

آقای جنیدی در بخش دیگری از گفتار خود ضمن آوردن پاره‌ای از متن اوستایی وندیداد که در آن اشاره‌ای به دستمزد پزشکان شده است، نتیجه‌گیری‌ای کرده‌اند که محصول تعمیم باورهای ایرانیان در مکان و زمانی خاص، به همه مکان‌ها و زمان‌ها و اشخاص دیگر بوده است. انگاری که تمامی مردمان سرزمین‌های ایرانی در همه زمان‌ها و در همه مکان‌ها، دستورات وندیداد را به کار می‌بسته‌اند. هر چند که با این حال حتی نقل‌قول ایشان از وندیداد نیز نادرست و ساختگی است: «اگر دهقانی را درمان کردید، باید بهای یک گوسفند یا خود آن را بگیرید، درمان کدخدا یک خر، درمان حاکم شهر یک گاو، درمان پادشاه گردونه چهار اسبه، درمان زن پادشاه یک شتر ماده».
این نقل از وندیداد که در نتیجه آن بیت دیگری از شاهنامه فردوسی حذف شده است، مطابق با واقعیت نیست. تا آنجا که این نگارنده می‌داند، ایشان تاکنون متن اوستایی وندیداد و هیچ متن دیگر اوستایی را ترجمه نکرده‌اند تا بتوان اعتبار آنرا بررسی کرد و سپس بدان استناد نمود. در نتیجه لازم است تا به گزارش‌های موجود وندیداد که به زبان‌های گوناگون ترجمان شده استناد کرد که همگی بدون هیچ تفاوتی در مفهوم، دستمزدهای بالا را به شکل زیر آورده‌اند: «دستمزد برای درمان مرد معمولی یک گاو نر ارزان یا معادل آن، درمان دهخدا یک گاو نر میانه، درمان شهربان یک گاو گران، درمان پادشاه یک گردونه چهاراسبه، درمان زن معمولی یک خر ماده، درمان زن دهخدا یک گاو ماده، درمان زن شهربان یک اسب ماده، درمان زن پادشاه یک شتر ماده» (وندیداد، فرگرد هفتم، بندهای ۴۱ تا ۴۳.)
نکته‌ی نگران‌کننده دیگری که از گفتار ایشان برمی‌آید چنین است که چون خود را «از توان فرهنگی زیادی برخوردار دانسته‌اند» و دانش خود را با دانش بیست‌وپنج استاد با بیست‌وپنج تخصص گوناگون برابر کرده‌اند و کار خود را نیز «تنها ویرایش شاهنامه» می‌دانند، به خود اجازه داده‌اند که نه تنها بیت‌های به زعم خود الحاقی را از شاهنامه فردوسی بزدایند، بلکه در صورت نیاز واژه‌ها را نیز عوض کنند و بیت‌ها و واژه‌هایی به تشخیص خود بدان بیفزایند: «در جایی که نویسندگان بیتی را نفهمیده‌اند و واژه‌ای را نادرست و نادرخور نوشته‌اند، این واژه باید عوض شود. پس هم ویرایش و هم آرایش در کار است. آرایش یعنی زیباتر کردن چیزی با افزودن به آن، مانند آرایش عروس». شیوه‌ای که هرگز هیچیک از مصححان متون کهن بکار نمی‌برند و بخود اجازه نمی‌دهند که حتی یک حرف الفبا را به تشخیص شخصی خود و بدون توجه به نسخه‌بدل‌ها به متن بیفزایند. خواننده چنین نسخه‌ای که بسان «عروسی» ویراسته و آراسته شده است، علاوه بر حذف‌های نابه‌جا، می‌باید نگران افزوده‌های دلخواهانه ایشان نیز باشد.
نادرستی‌هایی از این قبیل که محصول استنباط شخصی ایشان و حذف و افزایش بیت‌های شاهنامه از روی ذوق و سلیقه و بی‌توجهی به اصول تصحیح انتقادی متون و خرده‌گیری‌های نادرست به روش دیگر مصححان بوده، در سراسر این گفتار فراوان است. از این رو به نظر می‌آید که شاهنامه تهیه شده به کوشش ایشان نه یک تصحیح یا ویرایش علمی و انتقادی، بلکه تنها یک متن کتابت‌شده به روش کاتبان گذشته است که هر بیتی را از روی استنباط شخصی و بی‌توجه به نسخه‌بدل‌ها تغییر و تحریف کرده و ای‌بسا آنرا بکلی حذف کرده و یا به دلخواه و تشخیص شخصی بدان افزوده‌اند. آنچنان که از گفته دیگر ایشان در همان روزنامه و به تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ برمی‌آید، برای این کار از نسخه‌های خطی بهره نگرفته و به استفاده از تصحیح دیگران از شاهنامه بسنده شده است. چنانچه ایشان در همه جا از چنین روشی پیروی کرده باشد، انتشار چنین متنی می‌تواند آسیبی جدی به ساختار شاهنامه و سخن فردوسی بزند.

  • نقد و بررسی
  • نویسنده