فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

زان تشنگان

ادبیات

مترجم :

در خاطرات خیلی از ما یک سوم‌شخص پنهان هست، که بخش زیادی از نسبت امروزمان با محرم و عاشورا را مدیون اوییم. سوم‌شخص‌های پنهان گاهی مادربزرگ و پدر و پدربزرگ‌اند، گاهی استاد و غریبه‌ای رهگذر. معمولاً شخصیت پیچیده، فن بیان قوی یا توانایی منحصربه‌فردی ندارند، فقط ارادتی واقعی دارند و مهارت و شگردشان همین صداقت‌شان است. تنها ویژگی خارق‌العاده‌ آن‌ها این است که سوم‌شخص عاشق‌اند. شاید در هیاهوی روزمرگی میزان دلبستگی و حرارتی که به ما منتقل کرده‌اند و عمق تأثیرشان در زندگی‌مان را فراموش کرده باشیم، ولی وقت نوشتن متنی درباره‌ ارتباط خودمان با روضه و عزا، خاطرات این اثرگذاران بی‌ادعا برمی‌گردد و علاقه و نشانه‌هایی که در ما جا گذاشته‌اند، متن را پر می‌کند. شاید به خاطر همین است که بیشتر روایت‌های کتابی که در دست دارید ماجرای سرایت دلبستگی است و قصه‌ی دست‌به‌دست‌شدن سرسپردگی.
در کتاب «زان‌تشنگان» روایت‌هایی از مصطفی اصانلوی، سلمان باهنر، مونا تاروردی، مهدی ترابی، زینب توقع‌همدانی، دریا چوبین، احمد داوری، روح‌الله رجایی، محمد‌علی سلطان‌مرادی، مهدی شادمانی، حامد شکیبانیا، مرجان صادقی، رضا صیادی، محمدصمدی، محمد طاهری‌زاده، فاطمه طهرانی، محمدعلی فارسی، محمد‌حسین فروغی، مریم گریوانی، مینو لعل روشن، سید احمد مدقق، محمد ملاعباسی، احسان ناظم بکایی و فاطمه نقوی به چاپ رسیده است.

«زان‌تشنگان» کتاب سوم از مجموعه‌ «کآشوب» است، که نشر اطراف در آستانه‌ محرم هر سال منتشر می‌کند.



قسمتی از کتاب

داستان نخل داستان عجیب و غریبی است. عده‌ای می‌گویندکجاوه‌ی حضرت زینب(س) است و بعضی دیگر عقیده داشتند بدن پاک امام پس از شهادت بر نخل سوار است. مدل عزاداری ظهر عاشورا در چیذر نشان می‌دهد که نخل اینجا حامل بدن امام است. جامانده‌ها از نبرد عاشورا، نخل را روی دوش می‌گیرند و کوچه به کوچه می‌روند تا به قتلگاه برسند. آن‌جا بدن امام را می‌بینند، تشییع می‌کنند، نماز می‌خوانند و ظهر را عصر می‌کنند. این قصه از همین جایش روضه دارد. هیچ کس نمی‌تواند ببیند نخل را به قتلگاه می‌برند و ساکت بماند. جوشیدن از همان‌جا شروع می‌شود.

خیلی‌ها از همان دم در برای خداحافظی آمده‌اند. پیرزن همسایه تکیه داده به دیوار خانه‌اش و بی‌صدا اشک می‌ریزد. پیرمرد کنار دسته حرکت می‌کند. جوان‌ها دنبال نخل راه می‌روند و زنان بسیاری از پشت پنجره‌ی خانه اشک‌شان را پاک می‌کنند. مداح نوحه‌ی مشهور و قدیمی‌ای می‌خواند «زینب به سر کشته قاسم به فغان بود.» و مردم جواب می‌دهند «مظلوم حسین است» یک عده هم می‌گویند«مظلوم حسینم».

کتاب های مشابه