فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

مرگ ایوان ایلیچ

ادبیات

مترجم : سروش حبیبی

ایوان ایلیچ، شخصیت اصلی داستان «تولستوی»، شخصی موفق در زندگی روزمره و کاری ست، ولی در زندگی شخصی دچار مشکلاتی است. البته این مشکلات به نوعی متأثر از موفقیت‌های کاری وی نیز هست. او بنا به دلایلی که در کتاب ذکر شده، دچار بیماری سخت‌ درمان می‌شود. «تولستوی» در این کتاب از توانایی خود، برای به تصویر کشیدن روحیات، و احساسات یک بیمار کم علاج، سود می‌برند. «تولستوی» روحیات چنین بیماری را از لحظه ی آگاه شدنش به بیماری خویش، تا لحظه ی خاموشی، یا همان مرگ را، به پنج مرحله تقسیم می‌کنند. این مراحل پنج‌گانه عبارتند از: یک: عدم پذیرش یا انکار، دوم: خشم، سوم: معامله، چهارم: افسردگی، و پنجم: پذیرش. ایشان این مراحل را به طور دقیق، مورد بررسی قرار می‌دهند، از جمله توضیحات مختصری که در این پنج مرحله ذکر شده، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود: مرحله انکار: تنها به مراحل اولیه یا رویارویی با بیماری محدود نمی‌شود، این مرحله با حرف‌های پزشک معالج آغاز می‌شود. او از انکار، یا عدم پذیرش، به عنوان نوعی تسکین، یا درمان، استفاده می‌کند. مرحله خشم: در این مرحله بیمار، دیگران را مقصر بیماری خود می‌داند. در داستان، ایوان ایلیچ، ناراحتی خود را با آزار همسر، و دیگر اطرافیان، تسکین می‌دهد. او چنین می‌اندیشد که: گویی او بیمار شده‌ است، تا دیگران سالم بمانند. مرحله ی معامله: از بین مراحل پنج‌گانه، این مرحله کوتاه‌ترین مرحله‌ است. بیمار با خود صحبت‌هایی مانند: ای خدا اگر فقط یک سال به من مهلت بدهی، قول می‌دهم که مسیحی بشوم و... سعی در به تأخیر انداختن زمان مرگ خویش دارد. مرحله افسردگی: در این مرحله، بیمار به عزای فرصت‌های از دست رفته، می‌نشیند، در این مرحله بیمار نیاز به تاریکی تنهایی دارد، و در تاریکی و تنهایی، خیال همه چیز را در سر می‌پروراند. مرحله پذیرش: مرحله پذیرش، آخرین مرحله ی یک بیمار است، که تهی از احساسات می‌شود. در این مرحله گویی درد از میان رفته‌ است. در این مرحله، سکوت، پرمعناترین شکل ارتباط است. در این مرحله، فشار دادن دست دوست، نگاهی سنگین و... پرمعناترین معانی را از ژرفای یک بیمار درحال مرگ، به خوانشگر منتقل می‌کند.

موضوع(ها):
داستان‌های روسی - قرن 19م.



لئو تولستوی
لئو تولستوی لِف نیکلایویچ تولستوی (تالستوی) ؛ (متولد ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پالیانا – درگذشته‌ی ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ در یاسنایا پالیانا)، فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده روسی بود.

کتاب صوتی

نوار
نوار
لینک خرید از نوار

ارسال دیدگاه

 Mostafaarshad

Mostafaarshad

لئو تولستوی در مرگ ایوان ایلیچ به مرگِ آدمی می‌پردازد. در واقع از ابتدای داستان تا انتهای آن خواننده چون نیک بنگرد، بوی مرگ را در مشام خود حس می‌تواند کرد. از همان صفحه‌ی نخست با خبرِ مرگ ایوان ایلیچ تا صفحه‌ی انتهایی که اختصاص به مرگِ ایوان ایلیچ دارد، مرگ حضور دارد. مرگ همچون امری که همواره حضور داشته و زین پس نیز حضور خواهد داشت، در تمامی صفحات کتاب خود را نشان می‌دهد. مرگ ایوان ایلیچ، روایت مقابله با مرگ است. روایت دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با روزهایی که آدمی خود می‌داند که به زودیِ زود می‌بایست رخت از دنیا بربندد و تمامی داشته‌های خویش را جای گذارد. روایت ناخواسته‌بودنِ مرگ و در عین حال اجبار از برای پذیرفتنِ آن. ایوان ایلیچ، هر اندازه هم که ابتدا تصور مرگ را از خود دور می‌کند، هر اندازه هم که مرگ را انکار می‌کند، دستِ آخر مجبور به پذیرفتن‌اش می‌شود

1399-04-19
 Maryam

Maryam

قبل از هر چیز بگم که من از نزدیک شدن به کتاب‌های روسی خیلی وحشت داشتم. ولی با گوش دادن به نسخه صوتی این کتاب تازه فهمیدم که بهترین راه خوندن کتاب‌های روسی، شنیدن نسخه صوتی‌شونه. و شاید اگر این کتاب رو متنی میخوندم نمیتونستم باهاش ارتباطی برقرار کنم.
کتاب به خوبی سرگذشت یک انسان و آخرین روزهای یک محتضر را شرح میده. تنهایی بشر به ویژه هنگام مرگ، ناتوانی و از کارافتادگی‌اش از رفع نیازهای اولیه‌ش. و اینکه کسی در این موقعیت همراه انسان نیست و درکش نخواهد کرد.

#کتاب_ناتمام

1399-01-02
 SheeWaa

SheeWaa

این کتاب از این جهت برای من جذاب بود که با حقیقتِ مرگ شروع میشه
ما توی اولین سطرها میخونیم "آقایان ایوان ایلیچ هم مرد" به همین راحتی؛ و بعد از اون وقتی که پیچیدگی و سختی و دردهایی که ایوان ایلیچ توی زندگیش کشیده رو میخونیم و بااون همراه میشیم میبینیم که واقعا گفتن این که "فلان شخص مرد" ممکنه راحت به‌نظر بیاد اما فقط خود اون شخص میدونه تا لحظه مرگش راحت نبوده :)

1398-11-29
 Mostafaarshad

Mostafaarshad

کتاب شامل چهار بخش و دوازده فصل است که تداعی‌گر فصول و ماه‌های سال است. مرگ ایوان ایلیچ در آخرین روزهای سال، اشاره‌ایبه زمستان عمر ایلیچ است؛ اگرچه این زمستان، بهاری نیز در پی داردکه آغاز زندگی دوبارهٔ اوست. سیکل و چرخهٔ مرگ و زندگی، مرتب درداستان تکرار می‌شود؛ و حکایت از این دارد که می‌توان هریک را شروعو آغازی برای دیگری در نظر گرفت. زندگی ایوان، خبر از مرگ غریبیدارد؛ و مرگ او آغاز زندگی دوباره در اوست.

عنوان این رمان، هم بسیار متناسب و هم بسیار فریبنده است. این عنوان، خواننده را وادار به تفکر می‌کند، مثل خود ایوان که بسیار به مرگتوجه می‌کند؛ اگرچه در پایان، خواننده باز هم همانند ایوان می‌فهمدکه مرگ، بی‌ارتباط است. مردن، آگاهی روحی و احیای مجدد، نکات اصلی مطرح در داستان مرگ ایوان ایلیچ هستند. همان طور که در این رمان مجسم می‌شود، مرگ، نهایت واقعیت است که هرانسانی باید باآن مواجه شود و آن را بپذیرد. برای ایوان، اجتناب‌پذیر بودن مرگش، یک بحران روحی است و احیای مجدد زندگی‌اش را القا می‌کند. مطابقبا عقاید شخصی تولستوی، ایوان سطحی بودن زندگی قبلی‌اش را ردمی‌کند و ارزش‌های بیشتری در زندگی می‌گنجاند، خصوصا احساس عشق و پذیرش، منتقدان به پیگیری مادی‌گرایی و آرامش ایوان تأکید می‌کنند، زندگی‌‌ای که موهوم بازگو می‌شود و خالی از ژرفای روحیاست. برخورد با طمع و حق امتیاز (تبعیض)، در اکثر ادبیات روسیه موضوع اصلی است و عامل موضوعی اصلی در آثار بعدی تولستوی است. مضافا، رمان مرگ ایوان ایلیچ از دیدگاه روان‌شناختی مورد بحث قرار می‌گیرد.

1399-04-19
 Maryam

Maryam

در جايي كه خيال مي‌كردم بالا می‌روم، تو نگو از تپه دارم پايين می‌آيم. و راستي راستي هم چنين بود.

به لحاظ افكار عمومی بالا می‌رفتم، اما به همان نسبت زندگی از من كناره مي‌گرفت، و حالا ديگر كار از كار گذشته است و چيزی جز مرگ وجود ندارد.

1399-01-02
 Maryam

Maryam

تمام آنچه برایش زندگی کرده‌ای و می‌کنی دروغ است و فریبی که زندگی و مرگ را از تو پنهان می‌دارد.

1399-01-02
 Maryam

Maryam

یکی بالای سرش گفت: تمام کرد.
ایوان ایلیچ گفته او را شنید و آن را در روح تکرار کرد. در دل گفت : مرگ هم تمام شد. دیگر از مرگ اثری نیست.
.نفسی عمیق کشید، اما نفسش نیمه کاره ماند. پیکرش کشیده شد و مرد

1399-01-02
 Maryam

Maryam

اگر من با یقین به تباه کردن نعمت هایی که به من داده شده بود از دنیا بروم و هیچ راهی برای اصلاح این حال نباشد آن وقت چه؟

1399-01-02
 Maryam

Maryam

نفْس واقعه مرگ يكي از آشنايان نزديك در شنوندگان خبر، طبق معمول، اين احساس دلپسند را برانگيخت كه: اوست كه مُرده، نه من

1399-01-02