فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

ذره ای ایمان داشته باش

ادبیات

مترجم : مهرداد وثوقی

داستان‌های آمریکایی - قرن ۲۰م.
۲۵۶ صفحه - رقعی (شومیز)



میچ آلبوم
میچ آلبوم میچ دیوید آلبوم (متولد ۲۳ می سال ۱۹۵۸) نویسنده آمریکایی و روزنامه‌نگار، فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه نویس، مجری رادیو و تلویزیون و نوازنده است.

ارسال دیدگاه

 darya

darya

مثل همه‌ی کتابای دیگه‌ی میچ آلبوم جذاب و دوست داشتنیه. موضوع کلی کتاب ایمانه. داستان یک روحانی مسیحی که به میچ می‌گه سخنرانی مراسم تدفینشو به عهده بگیره. در طول داستان خیلی چیزا یاد می‌گیریم و به نظرم لازمه سیاستمداران دنیا بخوننش تا جنگ‌ها از بین برن البته مفاهیم سخت و غیرقابل فهمی نیستند چیزهای خیلی ساده‌ای هستند که متاسفانه عمل نمی‌کنیم. امیدوارم بخونیدش و مثل من از خوندنش لذت ببرید.

1398-12-27
 darya

darya

یک روز، روحانی موعظه‌ای کرد درباره‌ی این‌که چگونه اشیای یکسان در زندگی می‌توانند هم خیر باشند و هم شر و به اختیار و نحوه‌ی کار ما با آن‌ها بستگی دارد. سخن می‌تواند هم برکت داشته باشد و هم لعنت . پول می‌تواند هم رهایی‌بخش باشد و هم ویران‌گر . علم می‌تواند هم شفایخش باشد و هم قاتل . حتی طبیعت می‌تواند هم در خدمت ما باشد هم در مقابل ما بایستد. آتش می‌تواند هم گرم کند و هم بسوزاند . آب هم مایه‌ی‌حیات است و هم مسبب سیل . روحانی گفت: "اما در هیچ جای داستان خلقت، کلمه‌ی بد نمی‌بینیم. خداوند چیزهای بد نیافریده است."
پس خدا خلق بدی را به عهده‌ی ما گذاشته؟
پاسخ داد: "خدا خلق بدی را به عهده‌ی ما گذاشته. به اعتقاد من، خداوند هرازگاهی با مشت‌های گره کرده می‌گوید: این کار را نکن با این کار دچار مصیبت می‌شوی و شما بعضا می‌گویید: خب چرا خدا خودش دست به کار نمی‌شود؟ چرا چیزهای منفی را مرتفع نمی‌کند و مثبت را نمایان نمی‌سازد؟ چون خداوند از ازل گفته: این دنیا را در دست‌های تو قرار دادم. اگر در همه‌چیز مداخله کنم، آن کارها متعلق به تو نمی‌شود. پس ما با تکه‌ای از وجود خداوندی در درون‌مان خلق شدیم اما با همان ابزاری که به آن آزادی می‌گویند. گمان می‌کنم خداوند هر روز از روی محبت شاهد ماست و دوست دارد انتخاب‌های صحیح انجام دهیم."
۲۱۰ و ۲۱۱

1399-01-18
 darya

darya

باید بیشتر سربلند و کمتر مرعوب باشم. نباید جلوی زبانم را می‌گرفتم. اگر تنها اشکال موسی آن است که متعلق به شما نیست؛ اگر تنها مشکل عیسی آن است که متعلق به شما نیست؛ اگر تنها مشکل مساجد مسلمانان، روزه، دعا و مکه آن است که به آن اعتقاد ندارید، خب شاید مشکل شما باشید.
۱۷۵

1399-01-18
 darya

darya

"... خصوصیات زندگی تنوع خاص خودش را دارد. حتی در مذهب خودمان هم پرسش و پاسخ داریم، تفسیر و بحث می‌کنیم. بین مسیحیان، کاتولیک‌ها، سایر مذاهب همان اتفاق می‌افتد؛ بحث و تفسیر زیباست. مثل نواختن موزیک است. اگر نتی را دوست داشته باشی و مدام همان را بزنی، دیوانه می‌شوی. مخلوطی از نت‌های مختلف است که موزیک را به‌وجود می‌آورد."
موزیک چه چیزی؟
"موزیک اعتقاد به چیزی بزرگ‌تر از خود."
اما اگر شخصی از مذهب دیگر، مذهب شما را تایید نکند چه می‌شود؟ یا اگر بخواهد شما را بابت آن بکشد؟
آهی کشید و گفت: "این دیگر به ایمان مربوط نمی‌شود. این کینه است و اگر از من بپرسی، می‌گویم خدا ناظر است و از آن اتفاق ناراحت می‌شود."
۱۷۳ و ۱۷۴

1399-01-18
 darya

darya

بنابراین به خانه‌اش رفتم. بعد از آن‌که دیدمش، احساس کردم که ناراحت است. به او بابت مصیبتش تسلیت گفتم. او هم با چهره‌ای عصبانی گفت: "به شما غبطه می‌خورم."
گفتم: "چرا غبطه می‌خورید؟"
"چون وقتی یکی از عزیزانتان را از دست می‌دهید، می‌توانید از دست خدا عصبانی باشید. می‌توانید علتش را بپرسید. اما من که به خدا اعتقاد ندارم. من پزشکم و نتوانستم به برادرم کمک کنم!"
نزدیک بود اشک‌هایش سرازیر شود. در ادامه پرسید: "چه کسی را می‌توانم مقصر بدانم؟ خدایی که وجود ندارد. فقط می‌توانم خودم را مقصر بدانم."
چهره‌ی روحانی در هم رفت، گویا درد داشت، آهسته گفت: "این یعنی اتهام وحشتناک انسان به خود."
بدتر از دعای اجابت نشده است؟
"اوه، حتما. خیلی راحت‌تر است که گمان کنی خدا به تقاضایت گوش داده و گفته نه تا این‌که فکر کنی کسی آن بالا وجود ندارد."
۱۰۰

1399-01-18
 darya

darya

از آشپزخانه بیرون می‌روم، اما دزدکی به عقب نگاه می‌کنم و می‌بینم که مادر و مادربزرگم جلوی شمع ایستاده‌اند و دعایی زمزمه می‌کنند.
بعدا _یعنی وقتی آن‌ها به طبقه‌ی بالا رفتند_ برمی‌گردم. تمام چراغ‌ها خاموش‌اند، اما شعله‌ی شمع روی میز، ظرف‌شویی و یک طرف یخچال را روشن کرده. هنوز نمی‌دانم که این نوعی مراسم مذهبی‌ست. تصور می‌کنم جادوست. با تعجب به این فکر می‌کنم که آیا پدربزرگم آن جاست، یک آتش کوچک، به تنهایی در آشپزخانه، داخل یک لیوان. هیچ وقت نمی‌خواهم بمیرم.
۳۴

1399-01-18
 darya

darya

نه افکار من، افکار توست. نه مسیر من، مسیر تو. چون آسمان‌ها برفراز زمین‌اند پس مسیر من، برفراز مسیر توست و افکارم مافوق افکار تو.

1399-01-18
 darya

darya

"اما اگر شخصی از مذهب دیگر، مذهب شما را تایید نکند چه می‌شود؟ یا اگر بخواهد شما را بابت آن بکشد؟
آهی کشید و گفت: این دیگر به ایمان مربوط نمی‌شود. این کینه است. اگر از من بپرسی، می‌گویم خداوند ناظر است و از آن اتفاق ناراحت می‌شود."

1398-12-27

کتاب های مشابه