فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

بابای شب

کودک و نوجوان

مترجم : پوران صلح کل

داستان‌های سوئدی - قرن ۲۰م.
۱۲۸ صفحه - رقعی (شومیز)



ارسال دیدگاه

 darya

darya

فکر می‌کنم وقتش است به اتاقی بروم که او و اسموگلر آن جا هستند و کمی بافتنی ببافم. در دنیا از هیچ‌چیز به اندازه‌ی بافتنی بدم نمی‌آید و به همین دلیل باید در این لحظه ببافم. من این‌قدر احمقم که باید کاری بر خلاف میلم بکنم؛ وگرنه کارهای احمقانه‌ی بیش‌تری خواهم کرد.
88

1399-01-14
 darya

darya

جاهای ناشناخته همیشه دور به نظر می‌آیند. مخصوصا وقتی همه‌جا تاریک است.
78

1399-01-14
 darya

darya

چهره‌ی جولیا چنان درهم شد که انگار داشت اشک‌هایش فرو می‌ریخت. گفت: "یعنی می‌خواهی بگویی گل را آن‌جا تنها گذاشته‌ای و حتی یک نفر هم نیست که به او بگوید چه‌قدر زیباست؟ فایده‌ی زیبا بودن وقتی کسی نباشد که آن را ستایش کند، چیست؟ آن هم با اسم ملکه‌ی شب. واقعا آدم دلش به حال اسم‌ها می‌سوزد."
77

1399-01-14
 darya

darya

تو که جغد نیستی. چطور می‌فهمی اسموگلر به چه فکر می‌کند؟ با وجود این که من و مامان هر دو انسانیم، گاهی اصلا نمی‌توانیم حرف‌های هم‌دیگر را درست بفهمیم.
46

1399-01-14
 darya

darya

عجیب است که آدم وقتی انتظار می‌کشد، چه صداهای عجیب و غریبی می‌شنود که در حال عادی اصلا نمی‌شنود. صدای زنگ، صدای تیک تیک، صدای باز و بسته شدن درها، صدای صحبت کردن و حرکت پشت سر هم و بعد آدم فکر می‌کند الان می رسند! اما همه‌ی صداها عوضی است. زود می‌فهمی که همه‌ی این صداها، صداهای انتظار است.
42

1399-01-14
 darya

darya

اگر مطلبی شما را آن‌قدر خوش‌حال یا غمگین می‌کند که نمی‌توانید درباره‌ی هیچ مطلب دیگری فکر کنید و نمی‌خواهید هم که مرتب از آن حرف بزنید، خب، آن را بنویسید.

1399-01-14
 darya

darya

پیش از این که او بیاید چیزهای خیلی کمی پیش می‌آمد که ارزش به یاد آوردن را داشته باشد. روزها پشت سر هم، مثل آن معمای احمقانه، می‌گذشت؛ می‌دانید کدام را می‌گویم، همانی که درباره‌ی ساعت است: چیست که مرتب می‌رود و هیچ‌وقت به خانه‌اش نمی‌رسد؟

1399-01-14