فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

تماشاچی محکوم به اعدام

ادبیات

مترجم :

۱۲۸ صفحه - جیبی (شومیز) - چاپ ۹ - ۱۰۰۰ نسخه ISBN: ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۲-۹۴۴-۶
تاریخ نشر:۹۷/۱۱/۱۵ قیمت :۱۲۰۰۰۰ ریال



ماتئی ویشنیک
ماتئی ویشنیک ماتئی ویسنی‌یک یا ماتِی ویشنیِک متولد ۲۹ ژانویه ۱۹۵۶ در رادیوتس رومانی، نمایشنامه‌نویس، شاعر و روزنامه‌نگار فرانسوی رومانیایی تبار است.

ارسال دیدگاه

 mryshahr

mryshahr

‏- قاضی: به نظر میاد بازیگر هستین.‏
‏- دادستان: بله. شغل کثیفیه. کثیف‌ترین و پست‌ترین شغل دنیا، همش باید دروغ بگم.‏
‏- قاضی: کجا بازی می‌کنین؟
‏‏- دادستان: همه جا... در تئاتر و در زندگی خصوصی. ‏
‏- قاضی: منظورتون از زندگی خصوصی چیه؟
‏- دادستان: زندگی خصوصیم پر از تظاهرو وانموده. نمی‌تونم از شر این مرض راحت بشم، حتی وقتی می‌خوابم یه جوری می‌خوابم که اونی که من رو می‌بینه به خودش بگه: چه قشنگ خوابیده!‏
‏- وکیل مدافع: باید خیلی عذاب آور باشه!‏
‏- دادستان: وحشتناکه! هر وقت میرم رستوران وسوس دارم یه جایی بشینم که همه من رو ببینن. وقتی با گارسون حرف می‌زنم توی چشم‌هاش نگاه می‌کنمو سعی می‌کنم با یه صدای خوشگل و با کلمات ناب حرف بزنم. این قدر کشش میدم، به امید این که من رو توی تلویزیون و یا جای دیگه ای دیده باشه و بشناسه.‏
‏- قاضی: این کار خیلی زشته، خیلی زشت.‏
‏- دادستان: همه کارهام همین‌جوری عجیب و غریبه. پروستاتم درد می‌کنه، ذائقه جنسیم نامشخصه، ولی با این وجود رابطه‌های متعددی رو با زن‌های متفاوت دارم.‏
‏- قاضی: چه جوری؟
‏- دادستان: خستگی از زندگی رو براشون وانمود می‌کنم... لحظات تعمق و اضطراب رو تظاهر می‌کنم... باهاشون درباره جهان هستی و مابعدالطبیعه حرف می‌زنم و اون‌ها اشک در چشم و شیفته به حرف‌هام گوش میدن... بعدش هم براشون توضیح میدم که هدف من در زندگی والاتر از اینه که بخوام باهاشون معاشقه کنم.‏




از کل کتاب شاید از این چند خطش سر در آوردم و بس! بس که عجیب غریب نوشته شده بود و بس که این روزها حوصله‌ی کشف این عجیب غریب‌ها و تمجید ازشون به عنوان اثر شاهکار هنری رو ندارم!‏



سه‌شنبه 6 اسفند 92
تهران

1398-07-24
 mryshahr

mryshahr

‏- قاضی: به نظر میاد بازیگر هستین.‏
‏- دادستان: بله. شغل کثیفیه. کثیف‌ترین و پست‌ترین شغل دنیا، همش باید دروغ بگم.‏
‏- قاضی: کجا بازی می‌کنین؟
‏‏- دادستان: همه جا... در تئاتر و در زندگی خصوصی. ‏
‏- قاضی: منظورتون از زندگی خصوصی چیه؟
‏- دادستان: زندگی خصوصیم پر از تظاهرو وانموده. نمی‌تونم از شر این مرض راحت بشم، حتی وقتی می‌خوابم یه جوری می‌خوابم که اونی که من رو می‌بینه به خودش بگه: چه قشنگ خوابیده!‏
‏- وکیل مدافع: باید خیلی عذاب آور باشه!‏
‏- دادستان: وحشتناکه! هر وقت میرم رستوران وسوس دارم یه جایی بشینم که همه من رو ببینن. وقتی با گارسون حرف می‌زنم توی چشم‌هاش نگاه می‌کنمو سعی می‌کنم با یه صدای خوشگل و با کلمات ناب حرف بزنم. این قدر کشش میدم، به امید این که من رو توی تلویزیون و یا جای دیگه ای دیده باشه و بشناسه.‏
‏- قاضی: این کار خیلی زشته، خیلی زشت.‏
‏- دادستان: همه کارهام همین‌جوری عجیب و غریبه. پروستاتم درد می‌کنه، ذائقه جنسیم نامشخصه، ولی با این وجود رابطه‌های متعددی رو با زن‌های متفاوت دارم.‏
‏- قاضی: چه جوری؟
‏- دادستان: خستگی از زندگی رو براشون وانمود می‌کنم... لحظات تعمق و اضطراب رو تظاهر می‌کنم... باهاشون درباره جهان هستی و مابعدالطبیعه حرف می‌زنم و اون‌ها اشک در چشم و شیفته به حرف‌هام گوش میدن... بعدش هم براشون توضیح میدم که هدف من در زندگی والاتر از اینه که بخوام باهاشون معاشقه کنم.‏

1398-07-24

کتاب های مشابه