اين كتاب جلد دوم از «قصههاي تصويري از منطقالطير عطار» است كه در آن داستان «سلطان و خاركن» بازنويسي شده است. روزي از روزها سلطان محمود با عدهاي از سوارانش براي شكار گوزن به صحرا ميرود. پادشاه، گوزن را شكار ميكند اما براي برداشتن گوزن از سپاهيانش جدا ميشود كه در وسط دشت، پيرمرد خاركني را ميبيند كه پشتههاي خار را روي الاغاش سوار كرده و ميرود؛ ناگهان خارها از روي الاغ پايين ميافتد و ...
ارسال دیدگاه