دختری که ماه را نوشید

darya

قشنگ بود و پر از نماد ولی من خیلی دوستش نداشتم.
اگه یکم دقت کنید می‌تونید داستانشو با دنیای امروز مطابقت بدید. شاید بشه گفت سیاست رو توضیح می‌ده و بهترین راه مقابله باهاش رو.
از این نظر خیلی دوسش داشتم و باهاش موافق بودم که نفرت و بدی رو مثل خودشون جواب نمی‌ده بلکه راه حلش رو عشق می‌دونه.
هر آدمی هرچه‌قدرم ظلم کرده باشه وقتی لایه‌های سیاه روی قلبشو کنار بزنی، تهش به یه جایی می‌رسی که دردشو می‌بینی. آدما ذاتشون بد نیست اگه یاد بگیریم از بقیه توی دلمون کینه و نفرت نداشته باشیم اونوقته که می‌تونیم دنیای خوبی داشته باشیم. البته این به این معنا نیست که هرکی هر ظلمی می‌کنه بخشیده بشه. نه. قانون مجازات مجرم باید وجود داشته باشه ولی نه برای خنک شدن دل کسی که مورد ظلم واقع شده.
یکی دیگه از حرفای مهم کتاب خطرناک بودن اندوهه. اندوه می‌تونه یه شهرو نابود کنه. توانایی فکر کردن و سوال پرسیدن رو می‌گیره و آدما رو بی‌اراده می‌کنه.
ژانر کتاب فانتزیه. توش جادوگر و هیولا و اژدها هستند؛ ولی نترسید همه‌شون مهربونند.
داستان شهری که هر سال یه بچه رو قربانی می‌کنند برای جادوگر.
اگه با توجه به توضیحات من ازش خوشتون اومده بخونیدش.