قهرمان نمایشنامه هملت، مردی است بافضیلت و آزاداندیش که از استبداد و ستم فرمانروایی شریر پریشان شده است و در رؤیا و بیداری در این اندیشه است که بیعتش را با آزادی تجدید کند و به بازسازی ادراک و احساسی که نسبت به زمان و زمانهاش دارد بپردازد:
«این زمانه را سامان گسسته است، همانا که زاده شدهام تا آن را به سامان باز آورم.»
آنچه در بالا خواندیم بخشی از کتاب «در برابر استبداد» است. تیموتی اسنایدر نویسنده کتاب، مورّخ، نویسنده و منتقد آمریکایی است. او پس از تحصیل در رشتههای تاریخ و علوم سیاسی در دانشگاه بروان، موفق به اخذ مدرک دکترای تاریخ مدرن از دانشگاه آکسفورد شد. اسنایدر یکی از معدود مورخین به نام عصر حاضر بوده که توانایی نویسندگی و سخنوری به زبانهای فرانسه، آلمانی، هلندی، اکراینی و روسی را دارد و در تأسیس موزه یادبود هولوکاست که به تمام قربانیان آلمان نازی تقدیم شده است، مشارکت داشته است.
استاد تاریخ دانشگاه ییل آمریکا، این کتاب را در زمانهای به تحریر در آورده که بیم آن میرود، نتیجه انتخابات آمریکا و بر مسند نشستن ترامپ، ایالات متحده لیبرال دموکرات را به حکومتی استبدادی و خودکامه تبدیل کند.
وی که متخصص تاریخشناسی اروپای شرقی است، زیرکانه و هوشمندانه فصول مشترک حکومتهای فاشیسم و نازیسم و توتالیتاریسم را با سیاست حاکم بر تاریخ کنونی ورق میزند و نشانمان میدهد که چرا نباید:
«افسانهی پایان تاریخ (فرانسیس یوکوهاما) و لیبرال دموکراسی به عنوان یک نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آرمانی و ایدئال را باور کرد»
و چرا باید:
«حواسمان به نمایشهای فریبکارانهای که مستبدها از تاریخ به تصویر میکشند باشد، میهندوست باشیم، از همتایان و زمینیهای دیگر برای حل مشکلاتمان استفاده کنیم و به منزویهای ملیگرا تبدیل نشویم، درکارهای عامالمنفعه مشارکت کنیم و از فعالیتهای غیرسیاسی و انجمنهای آزاد و مردمنهاد برای رشد جامعهی مدنی و مبارزه با سیاستهای مستبدانه و تخریبگر سود جوییم «.
اسنایدر به خوانندگان خود گوشزد میکند که چگونه:
«دولتمردان مستبد یا مدیران وحشت، از فضای رعب، ترس و بحران نهایت بهره را میبرند و با واژههای خطرناک و زبان سلطه، آزادی حقیقی را با امنیتهای ساختگی تاخت میزنند.»
این مورخ معاصر زنگ خطرهای جوامع تحت سلطه حکومتهای خودکامه و راههای برونرفت از آنها را به نقل از متفکران سیاسی حکومتهای فاشیستی قرن بیستم به سادگی در اختیارمان قرار میدهد. برای نمونه در این کتاب میخوانید:
«هانا آرنت معتقد بود که اشتیاق ما به امور پنهانی و مسائلی که در اهمیت داشتن آنها تردید وجود دارد به طرز خطرناکی یک امر سیاسی است. در حقیقت حکومتهای توتالیتر، تفاوتهای حریمهای خصوصی و عمومی را از میان برمیدارند تا از یکسو آزادی را سلب کنند و از سویی دیگر جامعه را از امر سیاسی دور نگهدارند.»
سرنخهایی که تیموتی اسنایدر از دل تاریخ حکومتهای جبار قرن بیستم و سازوکارهای مقاومتهای موفقیتآمیز مبارزان بیرون کشیده است ما را به شیوه حکمرانی دولتهای خودکامه و راههای مقابله با آنها میکشاند. برای نمونه مطالعه رویداد اعتصاب کارگران لهستانی دریای بالتیک و پیروزی آنها در برابر سرکوب خونین رژیمهای کمونیستی میتواند باور افرادی که به عبث بودن اثرگذاری فردی خود در سطح کلان اجتماع و تغییر سیاستهای نامشروع ایمان دارند را دستخوش چالش و لرزش کند.
همچنین اسنایدر در فصلی از کتاب به این موضوع میپردازد که چگونه متمایز شدن، به همرنگی جماعت در نیامدن و رهایی از تله امکانات فریبنده و سرگرمکننده نهادهای قدرت مانند اینترنت، شبکههای اجتماعی و تلویزیون میتواند جوامع تحت سلطهی استبداد را به آزادی برساند.
تاریخنگار مشهور عصر ما از ترزا زن جوانی میگوید که در عصر هیتلر، با موج وحشت و هراس همراه نشد و با متمایز شدن، خانوادههایی را از اردوگاه مرگ رهایی بخشید. از چرچیل میگوید که چگونه با شنا کردن برخلاف جریان آب، سبب شد تا تاریخ قرن بیستم به شیوهای متفاوت نگاشته شود و هیتلر را مجبور کرد تا نقشههایش را تغییر دهد.
اسنایدر از تلاش برای تغییر در گفتمان کلیشهای میگوید و تاکید میکند: «اگر میخواهید مغلوب خودکامهها نشوید، از اینترنت و تلویزیون فاصله بگیرید، کتاب بخوانید و زبان رایج آکنده با واژههای تکراری جهان دو بعدی را با چارچوبهای بزرگتر و فرایافتهای بیشتر تاخت بزنید «.
«بیست درس از قرن بیستم» خوانندگان خود را به این نقطه میرساند که چگونه مردمسالاری میتواند بر تمامیتخواهی پیروز شود و در برابر پیشرویهای استبداد مقاومت به خرج دهد. در میان حجم قابلتوجهی از سرنخها و فوتوفنهای کاربردی این کتاب که رهنمون مبارزه با استبداد است، یک درس را میتوان شاهکلید و حائز اهمیت دانست. آخرین فصل از درسنامه قرن بیستمی اسنایدر تنها شامل این جملات است:
تا میتوانید شجاع باشید، اگر هیچیک از ما آمادگی مرگ در راه آزادی را نداشته باشد، همگیمان در سایهی استبداد خواهیم مُرد.
مریم بهریان (دانشجوی دکترای روانشناسی)
ارسال دیدگاه