فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

بیگانه

ادبیات

مترجم : لیلی گلستان

بیگانه (به فرانسوی: L'Étranger) (The Stranger)
آلبر کامو (به فرانسوی: albɛʁ kamy) (زاده‌ی ۷ نوامبر ۱۹۱۳ – درگذشته‌ی ۴ ژانویه ۱۹۶۰) نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی بود. کامو در سال ۱۹۵۷ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد.
«بیگانه» نام شناخته شده‌ترین اثر از آلبر کاموست که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد. این کتاب در ایران اولین‌بار در سال ۱۳۲۸ توسط علی‌اصغر خبره‌زاده با ویراستاری و تصحیح جلال‌آل‌احمد به فارسی برگردانده‌شد و کانون معرفت آن را منتشر کرد. پس از آن‌ها مترجمان متعدد دیگری این کتاب را دوباره به فارسی برگردانده‌اند، از جمله عنایت‌الله شکیباپور (فرخی)، هدایت‌الله میرزمانی (گلشایی)، امیر جلال‌الدین اعلم (نشر نیلوفر)، محمدرضا پارسایار (نشر هرمس)، خشایار دیهیمی (نشر ماهی)، لیلی گلستان (نشر مرکز)، پرویز شهدی (انتشارات مجید)، شادی ابطحی (نشر دنیای نو)، بهاره جواهری (نشر نگارستان کتاب).
«بیگانه» داستان مردی بی‌تفاوت به نام «مورسو» را تعریف می‌کند که با دیدی عجیب و منحصربه‌فرد به اتفاقات پیرامون خود نگاه می‌کند. داستان به دو قسمت تقسیم می‌شود، در قسمت اول مورسو در مراسم تدفین مادرش شرکت می‌کند، اما هیچ احساسی از خود نشان نمی‌دهد. داستان با ترسیم روزهای بعد از دید شخصیت اصلی داستان ادامه می‌یابد و مورسو به عنوان انسانی بی اراده در زندگی ترسیم می‌شود. او با دیگران هیچ رابطه‌ی احساسی برقرار نمی‌کند و در بی‌تفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگی‌اش را سپری می‌کند. طی یک سری اتفاقات مورسو مرتکب قتل می‌شود و بعد قسمت دوم کتاب که محاکمه‌ی مورسو است آغاز می‌شود...
فلسفه‌ی پوچ‌گرایانه‌ی کامو می‌گوید که اصول اخلاقی هیچ پایه و اساس منطقی و طبیعی ندارند، اما با این حال کامو اعتقاد داشت که فقدان معانی «والاتر» در زندگی لزوماً نباید به سرخوردگی انسان منجر شود. برعکس، کامو سخت انسان دوست بود. او قویاً به شرافت انسان در برابر جهان، که به زعم او مکانی تهی از عاطفه و بی‌احساس بود، اعتقاد داشت و اصلاً شهرت وی به همین علت است.

الهه ملک محمدی


داستان‌های فرانسه - قرن ۲۰م.
۱۷۲ صفحه - رقعی (شومیز) - چاپ ۲۴ - ۱۲۰۰ نسخه ISBN: ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۹۱۴-۹
تاریخ نشر:۹۶/۰۷/۱۰ قیمت :۱۳۹۰۰۰ ریال



آلبر کامو
آلبر کامو «آلبر کامو» نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ فرانسه بدنیا آمد و در ۴ ژانویه ۱۹۶۰ بر اثر تصادف درگذشت.

قسمتی از کتاب

همه مردم می‌دانند که زندگی به زحمت زیستن نمی‌ارزد. در سی سالگی مردن یا هفتاد سالگی چندان اهمیت ندارد. چون طبیعتاً، در هر دو صورت مردان و زنان دیگر زندگی‌شان را خواهند کرد. و این در طول هزاران سال ادامه خواهد داشت. به طور کلی، هیچ چیز روشن‌تر از این نبود. همیشه این من بودم که می‌مردم، چه حالا چه بیست ساله چه شصت ساله.

ارسال دیدگاه

 FFarshadd

FFarshadd

من شاید به آنچه که حقیقتاً مورد علاقه‌ام است مطمئن نیستم، اما به آنچه که مورد علاقه‌ام نیست کاملاً اطمینان دارم.

1398-08-11
 FFarshadd

FFarshadd

روزهای اول که به نوانخانه آمده بود مدام گریه میکرد و این به علت تغییر عادت بود. پس از چند ماه اگر می‌خواستند او را از نوانخانه بیرون بیاورند باز هم گریه می‌کرد. باز هم به علت تغییر عادت بود.

1398-08-11
 FFarshadd

FFarshadd

مادرم اغلب می‌گفت کسی بدبخت تمام عیار نیست.

1398-08-11
 FFarshadd

FFarshadd

حتی روی نیمکت متهمین نیز جالب است که انسان حرف و سخن‌های دیگران را درباره خودش گوش کند.

1398-08-11
 FFarshadd

FFarshadd

همهٔ انسانها به طور یکسان محکوم‌اند که روزی بمیرند…
ایستاده مردن بهتر از زانو زده زیستن است.

1398-08-11
 FFarshadd

FFarshadd

متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد می تواند صدسال را راحت در زندان بگذراند. آن قدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصله اش سر نرود.
.جایی خوانده بودم که آدم درزندان بالاخره زمان راگم می کند. اما وقتی این راخوانده بودم خیلی معنایش رانفهمیده بودم.نفهمیده بودم چه طورروزها می توانند در آنِ واحدهم کوتاه باشند هم طولانی. بی تردید طولانی برای گذراندن،اما آنقدرکشدار که دست آخر باهم قاطی می شوند. دیگراسم ندارند. تنها کلمه هایی که برایم معنایی داشتند دیروز و فردا بود.
درست نمی فهمیدم چه طور صفاتی که برای یک آدم عادی صفتی خوب است می تواند برای یک مجرم تبدیل به اتهامی وحشتناک بشود.

1398-08-11
 FFarshadd

FFarshadd

متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد می تواند صدسال را راحت در زندان بگذراند. آن قدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصله اش سر نرود.
.جایی خوانده بودم که آدم درزندان بالاخره زمان راگم می کند. اما وقتی این راخوانده بودم خیلی معنایش رانفهمیده بودم.نفهمیده بودم چه طورروزها می توانند در آنِ واحدهم کوتاه باشند هم طولانی. بی تردید طولانی برای گذراندن،اما آنقدرکشدار که دست آخر باهم قاطی می شوند. دیگراسم ندارند. تنها کلمه هایی که برایم معنایی داشتند دیروز و فردا بود.
درست نمی فهمیدم چه طور صفاتی که برای یک آدم عادی صفتی خوب است می تواند برای یک مجرم تبدیل به اتهامی وحشتناک بشود.

1398-08-11
 FFarshadd

FFarshadd

مورسو، به اعدام محکوم می شود این محکومیت برای کاری نیست که انجام داده بلکه برای وجود خودش است. پس چه اعتراض می توان به او داشت؟
در جامعه ما هر مردی که در تدفین مادرش گریه نکند٬ این خطر را می کند که به مرگ محکوم شود. مورسو دروغ نمی گوید، به قوانین بازی های اجتماعی احترام نمی گذارد وهمین، دلیلی است کافی تا جامعه او را حذف کند.

1398-08-11

کتاب های مشابه