این داستان، توصیفی است از دوره نوجوانی: قهرمان داستان ما وقتی به «آزادی» کامل دست مییابد، به فکر دوری از بدیها و احقاق حقوق مظلومان میافتد. او درک کرده است که امر و نهیهای سنتی و پیشپا افتاده اگر هم چند روزی کاربرد داشته باشد در نهایت به عصیان ختم میگردد. فهمیده است که از خشم و نفرت و ترس و توهین کاری برنمیآید. او میداند «عشق» به خدا و زندگی دلنشین است، نه ترس از خالقی که اصل «عشق» است...
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
ارسال دیدگاه