فیلتر پرونده

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران پرونده

عناصر داستان کوتاه

علوم انسانی

عناصر داستان کوتاه عناصر داستان کوتاه
هر داستان کوتاه متشکل از بخش‌هایی است که ساختمان آن را شکل می‌دهند. هر کدام از این عناصر نقش کاربردی در این سازه دارند و نبود یا پرداخت نادرست‌شان می‌تواند به کلیت داستان لطمه بزند. هر یک از این عناصر انواع، زیرمجموعه‌ها و ریزه‌کاری‌های متفاوتی دارند که در کتاب‌های مختلف داستان‌نویسی به آن‌ها پرداخته شده است. عناصری که در زیر آمده‌اند، مهم‌ترین عناصر داستان کوتاه‌اند که البته در نگارش داستان‌های مدرن ممکن است نقش و کارایی‌شان جنس دیگری به خود گرفته باشد.

موضوع:
موضوع داستان مفهومی است که داستان درباره‌ی آن نوشته می‌شود. موضوع را نویسنده در پیرنگ (طرح) نمایان کرده و خواننده با خواندن داستان به آن پی می‌برد. موضوع به لحاظ ساختاری مانند پیکری است که اندام‌ها و رویدادهای داستان مستقیم یا غیرمستقیم به آن مربوط می‌شوند. موضوع داستان «اندوه» چخوف مرگ فرزند است یا موضوع داستان «گردنبند» موپاسان امانتی است که به ضرر می‌رسد. در داستان کوتاه اغلب یک موضوع اصلی وجود دارد که داستان حول آن گسترش پیدا می‌کند.

درون‌مایه:
درون‌مایه یا مضمون دیدگاهی است که از خواندن داستان دریافت می‌شود. داستان کوتاه باید درون‌مایه‌ی واحدی داشته باشد که هماهنگ‌کننده‌ی سایر عناصر محسوب شود. جمال میرصادقی در تعریف درون‌مایه می‌نویسد: «درون‌مایه، مضمون یا تم، فکر اصلی و مسلط هر اثر ادبی است.» به بیانی دیگر، درون‌مایه را به عنوان فکر و اندیشه‌ی حاکمی تعریف کرده‌اند که نویسنده در داستان اعمال می‌کند و تشخیص درون‌مایه در یک داستان کوتاه پیچیده است. نویسندگان غالباً ترجیح می‌دهند که درون‌مایه را واضح به خواننده تحمیل نکنند و خواننده باید با خواندن داستان درونمایه را درک کند.

پیرنگ:
پیرنگ، طرح یا پِلات، چارچوب هر داستان است با تکیه بر روابط علّی و معلولی. در طرح، خطوط اصلی داستان به گونه‌ای مرتبط و فشرده و بر اساس منطق سببیت روایت می‌شوند. توجه به این نکته که طرح و خلاصه‌ی داستان با هم فرق دارند، ضروری است. در خلاصه داستان هدف نقل موجز و اجمالیِ داستان است در حالی که طرح، روایت نقشه (اسکلت) داستان با تأکید بر سببیت داستان شکل گسترده‌ی طرحی است که نویسنده پیش از آفرینش داستان آن را ذهنی یا مکتوب طراحی کرده.
ادوارد مورگان فوستر مثال می‌زند که «سلطان درگذشت و سپس ملکه مرد.» داستان است اما «سلطان درگذشت و پس از چندی ملکه از اندوه بسیار درگذشت.» طرح است. ساختارِ طرح شامل شروع، ناپایداری، گسترش، تعلیق، نقطه‌ی اوج، گره‌گشایی، پایان است.
ویژگی‌های یک طرح:
- زمان طرح همیشه زمان حال است.
- طرح همیشه به صورت سوم شخص نوشته می‌شود.
- وقایع با رعایت توالیِ زمان مرتب می‌شوند.
- عدم توجه به جزئیات.

زاویه‌ی دید:
داستان باید از زاویه‌ی دید مشخصی تعریف شود. نویسنده می‌تواند از یکی از زوایای دید سوم شخص، سوم شخص محدود، اول شخص، دوم شخص یا زاویه‌ی دید نمایشی (مانند یک دوربین) استفاده کند.

شخصیت و شخصیت‌پردازی:
شخصیت فردی است کـه کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل او و آنچه می‌گوید و می‌کند وجود داشته باشد. شخصیت‌پردازی یعنی حاصل‌جمع تمام خصایص قابل مشاهده‌ی یک فرد انسانی، هر آنچه که بتوان با دقت در زندگی شخصیت از او فهمید: سن و میزان هوش، جنس و تمایلات جنسی، سبک حرف زدن و ادا و اطوار، علایق، میزان تحصیلات و شغل، وضعیت روحی و عصبی، ارزش‌ها و نگرش‌ها و خلاصه تمام وجوهی از انسان که می‌توان با بررسی روزبه‌روز زندگی‌اش دانست. این ویژگی‌ها در کنار هم هویت منحصربه‌فرد هر انسان را می‌سازند. نویسنده ممکن است شخصیت‌هایی یک وجهی، چند وجهی، ایستا یا پویا خلق کند. در معرفی شخصیت‌ها، مؤلف می‌تواند از توصیف مستقیم یا غیرمستقیم بهره بگیرد.

زمان:
هر داستانی از لحظه‌ی مشخصی شروع می‌شود و پس از طی زمان به پایان می‌رسد. نویسنده‌ی داستان مقدار معینی از زندگی شخصیت اصلی یا سایر اشخاص را به صورت زمان واقعی داستان و در گستره‌ای بین ساعت، روز، هفته، ماه، سال و… یا حتی دوران کودکی تا پیری شخصیت یا اشخاص بیان می‌کند.
حوادث داستان ممکن است در یک دقیقه، یک ساعت، یک روز، یک سال و یا چند سال… اتفاق بیفتد، اما خواننده با خواندن داستان متوجه حضور زمان در داستان می‌شود. پس نمی‌توان داستانی نوشت که در آن زمان مجهول و مغفول بماند.

مکان و صحنه‌پردازی:
مکان، فضای واقعی وقوع داستان است که منجر به هویت‌بخشی به اثر می‌شود. باید توجه داشت که هر داستان در یک بستر مکانی اتفاق می‌افتد که نمی‌توان به آن بی‌توجه بود. مکان‌ها ممکن است مثل قبرستان، جاده، گذر و… عمومی باشند. مکان‌های عمومی بیشتر انتقال‌دهنده‌ی نگاهی جهان‌شمول‌ترند. برخی دیگر از مکان‌ها مثل کوه المپ، معبد دلفی، تخت جمشید و… نیز خاص‌ و نمادین‌اند. نویسنده با وصف یک مکان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم باید تصویری روشن و قانع‌کننده از آن مکان را پیش روی خواننده قرار دهد. نکته‌ی مهم این است که نویسنده نباید در توصیف مکان از محیط خود فاصله بگیرد بلکه باید اشخاص داستان را در محیط‌های آشنا حفظ نماید تا منجر به ناکامی خوانندگان در درک محیط داستان نگردد.

کشمکش:
کشمکش، جدال و تقابل میان شخصیت‌ها یا نیروهای مختلف داستان است که بنیاد حوادث را پی می‌ریزد و غالباً به سه صورت نمود می‌یابد:
1. کشمکش انسان با خودش: در این شکل شخص با وجدان و نفس خویش درگیر است و یا این که با خواست و تفکر غلط خود مبارزه می‌کند.
2. کشمکش انسان با دیگران: این دیگران می‌توانند یک فرد یا یک جامعه و کشور باشند، یا این که کشمکشی بین مردم این کشور و کشور مقابل باشد. در هر صورت شخص و اشخاصی در تقابل با یکدیگر به مبارزه برخاسته و برای پیروزی خود تلاش می‌کنند.
3. کشمکش انسان با طبیعت: در این نوع درگیری، شخصیت برای زنده ماندن خویش با طبیعت اطرافش به مبارزه برمی‌خیزد. به فرض او در بیابانی خشک تنهاست و برای نجات خویش از تشنگی و بی‌آبی به هر کاری دست می‌زند، ریشه‌ی بوته‌های صحرایی را می‌جود و... یا این که فردی در میان کوه به دره‌ای برفی سقوط می‌کند و برای رهایی خویش تلاش می‌نماید.
ممکن است در یک اثر، چند نوع کشمکش یا حتی همه‌ی انواع آن وجود داشته باشد.

گفت‌وگو:
گفت‌وگو یا دیالوگ هر واژه‌ای است که شخصیت به دیگری بگوید. در تعریف مرسوم، دیالوگ را صحبت میان شخصیت‌ها می‌دانند. صحبت‌های شخصیت در سه مسیر مجزا و متفاوت پیش می‌رود: آنچه به دیگران می‌گوید (دیالوگ)، آنچه به خود می‌گوید (حدیث نفس) و آنچه برای خواننده یا تماشاگر بازگو می‌کند (تک‌گویی نمایشی).
از ویژگی‌های گفت‌وگوی کامل این ست که سه خصوصیت را در خود به نمایش گذارد: خصوصیت جسمانی، روانی و اجتماعی شخصیت‌های داستان را.

لحن:
لحن در اثر ادبی، طرز برخورد نویسنده را نسبت به موضوع نشان می‌دهد؛ بدین‌گونه که لحن نویسنده در نوشته می‌تواند محزون، جدی، طنزآمیز، احساساتی، ریشخندآمیز یا مانند آن‌ها باشد که هرکدام از این‌ها نشانه‌ی طرز برخورد نویسنده با موضوع است.
البته لحن درباره‌ی نوع گفتار شخصیت‌ها نیز به کار می‌رود که مربوط به جایگاه اجتماعی، جنس شخصیت و اقلیم زیستی اوست.

فضا:
اصطلاح فضا یا اتمسفر از علم هواشناسی به وام گرفته شده است و برای توصیف تأثیر فراگیر اثر خلاقه‌ای از ادبیات یا نمونه‌های دیگری از هنر به کار برده می‌شود. فضا و رنگ با حالت مسلط مجموعه‌ای که از صحنه، توصیف و گفت‌وگو آفریده می‌شود سروکار دارد؛ به عبارت دیگر فضا براساس کلیت داستان ساخته می‌شود و به‌تنهایی وجود ندارد.

زبان و نثر:
نثر زبان مقاله‌ها، سفرنامه‌ها، قصه، داستان کوتاه و رمان است. قدما برای نثر انواع مختلف قائل بودند و آن را به نثر خطابه، نثر مُرسل و نثر فنی تقسیم می‌کردند. نثری که امروز در داستان‌نویسی به کار می‌رود، به دو نوع نثر گفتاری و نثر نوشتاری تقسیم می‌شود. قاعده‌ی طلایی در نثر داستانی این است که هیچ قاعده‌ای وجودندارد، جز قاعده‌ای که هر نویسنده برای خودش وضع می‌کند. تکرار و ساده‌نویسی برای مقاصد هنری ارنست همینگوی کارساز بود و تنوع و تزیین برای مقاصد هنری ولادیمیر نابوکوف. یک داستان‌نویس می‌تواند تمامی داستانش را به نثر گفتار (محاوره) بنویسد یا برعکس، یا ادغام هر دو نوع نثر برای روایت و دیالوگ‌ها به صورت منظم.
  • دانستنی‌های ادبی

فایل ها