خواندن کتاب مثل سفرکردن است؛ همانقدر لذتبخش و جذاب. با باز کردن اولین صفحه هر کتاب یا خواندن اولین جملات، ما پا به دنیای جدیدی میگذاریم که شاید در عالم واقعیت رفتن ما به آنجا امکانپذیر نیست. موقع خواندن کتابهای تاریخی، انگار سوار ماشین زمان شدهایم و به عصر یا دورهای دورتر سفر میکنیم که جز اطلاعاتی محدود، چیزی از آن روزگار نمیدانیم.
مصر با تاریخ پرفراز و نشیبش توجه افراد بسیاری مثل نویسندگان، تاریخنگاران و پژوهشگران را به خود جلب کرده و دستمایه خلق آثار زیادی در حوزههای مختلفی همچون سینما، پژوهشهای دانشگاهی، ادبیات و... شده است.
کتاب سینوهه در بین آثار ادبی منتشرشده با موضوع تاریخ مصر باستان اهمیت و شهرت بسیاری دارد. در این اثر، میکا والتاری، نویسنده کتاب، به شرح زندگی کودکی میپردازد که والدینش او را در سبدی حصیری گذاشته و در رود نیل رها میکند تا سرنوشتش در کنار خانوادهای دیگر، جور دیگری رقم بخورد.
وجه تمایز این کتاب نسبت به سایر آثار این است که میکا والتاری با ذکر جزئیات و توصیفات خاص خود، گزارشی داستانی از زندگی مردمانی میدهد که در سه هزار و سیصد سال پیش زندگی میکردهاند. برای مثال با خواندن این کتاب در مصر آن روزگار قدم میزنیم و درباره تفریحات، فرهنگ و طرز تفکر مردم آن دوران اطلاعات کسب میکنیم.
ارسال دیدگاه
mryshahr
بعد از سالها دست از مقاومت برداشتم و برای بار دوم سینوهه رو خوندم. بار اول حدوداً ۷ یا ۸ سال پیش بود. وقتی که دنیام با دنیای امروزم زمین تا آسمون متفاوت بود.
1398-07-10این بار که خوندمش حال و هوایی متفاوت داشتم.
اول از همه از دست ترجمه آزاردهنده ذبیحالله منصوری حرص میخوردم. گاهی یه حرف رو چندین بار توی یه صفحه تکرار کرده بود، گاهی یه مورد رو چندین بار در طول کتاب توی پرانتز و از زبان مترجم توضیح داده بود، و خلاصه گاهی میزان توضیحات و زیاده گوییها اینقدر زیاد بود که بدون ترس از دست دادن نکتهای خاص ورق میزدم و از چند صفحه جلوتر ادامه میدادم!
دومین تفاوت مطالعه این بارم با سری پیش به خاطر شناخت نسبی خودم از تمدنهایی بود که ازشون اسم برده بود. بار اول که خوندمش تاریخ معماری و هنر جهان رو نخونده بودم، درک نمیکردم این جاهایی که سینوهه توی سفراش دیده و ازش نام برده کجان، چه تمدنی داشتن و چه آثاری از خودشون بر جای گذاشتن. این بار اما میفهمیدم وقتی از معمایر بناهای کرت میگه منظورش چیه و...
اما از همه مهمتر، اصلیترین چیزی که توی این دوباره خوانی منو درگیر خودش کرد وضعیت سیاسی، اجتماعی و مذهبی ملتها بود. گاهی اینقدر نوع برخورد حکومت و مذهب با مردم برام آشنا بود که واقعاً برام درکش سخت بود که این حوادث چندین هزار سال افتاده باشه. انگار که داستان امروز ماست... و این آزار دهنده بود. اینکه ببینی هنووووز حکومتها و مذاهب همونطور با مردم برخورد میکنن که هزاران سال پیش. در نظرت همه دستاوردهای مدرن بشری مسخره به نظر میاد! میگی با توجه به محدودیتهای زیاد حکومتی و مذهبی که هنوز توی زندگیهامون هست، فرق مایی که داریم توی قرن ۲۱ با این امکانات و گسترش علم زندگی میکنیم با اونی که هزاران سال قبل از میلاد با اون درجه از بیسوادی و خرافه پرسته زندگی میکرده چیه؟ و این سوال تا آخر همراهت میمونه...
خرداد ۱۳۹۳