فیلتر پرونده

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران پرونده

رمان نو

علوم انسانی

رمان نو تعریف
رمان نو یکی از جنبش‌های ادبی معاصر غرب است که همگام با تحولات اجتماعی و سیاسی در اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰ در فرانسه شکل گرفت و هم‌زمان به انتقاد از شیوه‌های بیان واقع‌گرایانه و کلاسیک در رمان پرداخت. این نوع از رمان با انتقاد از عناصر سنتی روایت داستانی مانند شخصیت، حادثه و طرح بر آن بود تا با تأکید بر لزوم تحول دائمی در ادبیات، گونه‌ای نو از روایت داستانی را ابداع و معرفی کند که با اوضاع اجتماعی و زندگی جدید انسان همخوانی بیشتری داشته باشد.

تاریخچه
رمان نو مکتب نیست، جنبشی است بدون رهبر و بدون مجله یا روزنامه، با این‌همه جهت‌گیری‌های رب گِریه او را رهبر این جنبش می‌سازد. صفت «نو» در ذات، نه بهتر از صفت دیگری است و نه بدتر بلکه به خودی خود بر چیزی دلالت نمی‌کند و در ادبیات به همه‌ی آثار بزرگ گذشته که نمایانگر تحول دائمی و ضروری قالب‌های رایج بوده‌اند، اطلاق شده است. این‌گونه از رمان با کتاب «تروپیسم» اثر ناتالی ساروت، آغاز می‌شود که رمان «پاک‌کن‌ها»ی آلن رب‌گریه به آن استحکام می‌بخشد.
شکل‌گیری رمان نو هم‌زمان بود با جنگ الجزایر و بازگشت ژنرال دوگل به قدرت. لوسین گلدمن به هنگام تحلیل شرایط تاریخی و اجتماعی و اقتصادی عصر رمان نو، به این گمان رسید که این ادبیات تازه‌ی داستانی در عصری پیدا شده‌ که تحولات جامعه و ظهور پدیده‌های تازه و منفعل شدن روزافزون افراد در یک نظام مصرفی، منجر به این شده‌ که برای اشیاء نوعی برتری نسبت به آدم‌ها شکل بگیرد. این انقلاب در نوشتن در درجه‌ی اول حاصل آگاهی نسلی از نویسندگان از نقش قالب‌های کلامی و آرایه‌های ادبی، قدرت‌های مولد نوشته و زبان در همه‌ی آفرینش‌های ادبی است که در واقع حاصل تلاش نویسندگان بزرگ نیمه‌ی اول قرن بیستم و بلندپروازی‌هایشان در ساختار و شکل و معنای تازه‌ای بود که به ترکیب و دید داستانی بخشیده بودند. نویسندگانی مثل جیمز جویس، فرانتس کافکا، ویرجینیا وولف و کمی بعد بورخس و در میان فرانسویان، مارسل پروست. مجموعه‌ی این شرایط و تأثیرات به نوعی پژوهش منجر شد و به سرعت شکل کوششی را گرفت برای قراردادن یک زبان روایی به جای رمان سنتی.

ساختار
رمان نو به آنچه در رمان سنتی معمولاً قهرمان یا شخصیت و روند منطقی سلسله حوادث داستان اطلاق می‌شود، اعتقادی ندارد. بلکه به روان‌کاوی جنبه‌های غیرعادی و نقاط تاریک شخصیت انسان می‌پردازد. شخصیت داستان هویت خاصی ندارد، تبدیل می‌شود به یک حرف اول اسم یا یک ضمیر شخصی مذکر یا مؤنث. در رمان کلاسیک ماجرا با درک دنیایی نظم‌یافته مطابقت دارد ولی در رمان نو داستان در هم می‌ریزد. رمان نو به‌ویژه هرگونه باورمندی خاصی را دور می‌ریزد؛ چون به نظر رب گریه، انتقال یک اندیشه، نویسنده را مجبور به استفاده از قالب سنتی می‌کند. در رمان نو، نه جذابیت موضوع برای نویسنده اهمیت دارد، نه تسلسل منطقی حوادث و نه شخصیت‌های داستان. موضوع، فقط قالبی است برای بازنمایاندن سلسله حوادثی که ممکن است هیچ ربطی به هم نداشته باشند و شخصیت‌ها، نظیر رهگذرانی هستند که از خیابان یا کوچه‌ای می‌گذرند. در رمان نو دیالوگ پیچیده‌تر از رمان‌های سنتی شده و انواع جدیدی از گفت‌وگو پدید آمده که پیچیده است و مطلب را ساده و بدیهی در اختیار خواننده نمی‌گذارد.
مشهورترین نویسندگانی که در فرانسه به این سبک نوشته‌اند عبارتند از ناتالی ساروت، آلن رب گر‌یه، مارگریت دوراس، میشل بوتور و کلود سیمون. البته این نویسندگان ادعا نمی‌کنند که ابداع‌کننده‌ی اولیه‌ی این سبک‌اند بلکه مارسل پروست و جیمز جویس را پیشکسوت خود می‌دانند. ناتالی ساروت به داستایوسکی و کافکا احترام می‌گذارد و رب گر‌یه به «بیگانه»‌ی آلبر کامو و «تهوع» ژان پل سارتر.

ارتباط رمان نو و سینما
بسیاری از نویسندگان رمان نو، ارتباط تنگاتنگی با سینما داشته‌اند. حتی خود فیلم‌نامه نوشته‌اند یا فیلم‌نامه‌هایشان را کارگردانی کرده‌اند. از آن میان، مشهورترینشان، فیلم‌های «سال گذشته در مارین باد» به نویسندگی آلن رب گری‌یه و فیلم «هیروشیما عشق من» به نویسندگی مارگریت دوراس است که هر دو توسط آلن رنه، کارگردان فرانسوی، فیلم شده‌اند. در حقیقت، سینما، این هنر برتر قرن بیستم، همان‌گونه که تعدادی از متون نظری «رمان نو»یی‌ها نشان می‌دهد، بر نوشته‌ی آن‌ها و تلقی‌شان از داستان تأثیر گذاشته است. از طرفی، سبک نگارشی و کارگردانی این نویسندگان هم بر سینما تأثیر داشته. در رمان نو، فواصل زمانی که شامل پرش می‌شوند، به طرز قابل توجهی طولانی و پرش‌ها ناگهانی‌تر شده‌اند. پرش به این مفهوم سخن متوقف شده اما زمان در گذر است. به‌طوری‌که بسیاری از وقایع حذف شده، ممکن است بین چند ساعت تا چند سال باشد. به عنوان مثال، مارگریت دوراس در کتاب «تابستان ۸۰» به کمک کلمه‌ی «تابستان» زمان را محدود کرده ‌است. زمان قصه‌ی نو، زمان انسانی-حسی است؛ چنین زمانی با قرارداد ساعت دیواری، یعنی وقایع‌نگاری سنتی تفاوت دارد. همان‌طور که در «سال گذشته در مارین باد» زمان را پاره‌پاره و جلو و عقب می‌بینیم.
مسائل فیزیولوژیک انسان تا پیش از جویس به هیچ روی مطرح نبوده است. او نیازهای فیزیولوژیک انسان را در متون خود وارد کرد. از آن پس هیچکس جرأت طرح این‌دست مسائل را نداشته است. البته ویلیام فاکنر روح استثنایی بشر را بازنمایی کرده است، به‌ویژه در فصل اول «خشم و هیاهو». بنابراین آن‌گاه که بحث بر سر جسمانیات است، باید رویکرد جویس را مد نظر قرار داد و در بحث بر سر روح و روان را باید در آثار فاکنر بررسی کرد. رمان نو، در این زمینه‌ها کاری صورت نداده است. رمان نو، بر عدم استفاده از «استعاره» تاکید کرده است؛ به زعم صاحب‌نظران این حوزه، «استعاره» خاص دنیای شعر است. نویسنده‌ی قرن بیستم، بی‌اطلاع از ریاضیات و علوم پایه نیست. این مسئله در گستره‌ی رمان نو اهمیت دارد. نویسندگان رمان نو، رویکردی مشابه یک معلم ریاضی یا فیزیک یا شیمی دارند. در دنیای پست‌مدرنیستی امروز، رمان‌نویس باید به این باور متمایل شود که در آینده، رمان به مدد واقعیت‌های علمی و اندیشه‌ی بشر مخاطب خود را از شر مقدار زیادی صنایع ادبی خلاص می‌کند. تبدیل می‌شود به چیزی که برای انسان درس‌خوانده‌ی امروزی قابل خواندن باشد.

کتاب‌هایی درباره‌ی رمان نو:
به سوی رمان نو (آلن رب گریه) - مسائل رمان نو (ژان ریکاردو) – رمان نو (ژانرمون) - به سوی نظریه‌ی رمان نو (ژان ریکاردو) - عصر بدگمانی (ناتالی ساروت) – آری و نه به رمان نو (جمعی از نویسندگان) - رمان نو در فرانسه (آذین حسین‌زاده) – راهی به هزارتوی رمان نو (جواد اسحاقیان) و... .

رمان‌های معروف این جنبش:
تروپیسم (ناتالی ساروت) - عاشق (مارگریت دوراس) - پاک‌کن‌ها (آلن رب گریه) - جاده‌های فلاندر (کلود سیمون) و... .
  • دانستنی‌های ادبی

فایل ها