فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

اعترافات هولناک لاک پشت مرده

ادبیات

مترجم :

۳۷۲ صفحه - رقعی (شومیز) - چاپ ۲ - ۷۰۰ نسخه ISBN: 978-600-229-990-1
تاریخ نشر:۹۷/۱۰/۰۸ قیمت :۲۶۰۰۰۰ ریال



ارسال دیدگاه

 mryshahr

mryshahr

مدت‌ها بود کتابی که مرا بخنداند نخوانده بودم. اما «اعترافات هولناک لاک‌پشت مرده» به خاطر شیطنت‌های مدام راوی داستان و افکار گاهاً مسخره‌اش من را خنداند. شیطنت‌هایی به روز که به قول بعضی از دیگر خوانندگان این کتاب به شوخی‌های توییتری و اینستاگرامی می‌مانست، اما به نظر من آنقدر خوب و به جا از آنها استفاده شده بود که با وجود تکراری بودن بعضی از آنها، باز هم خنده‌دار بودند.

در این کتاب به درون مخ ضیا می‌رویم که تازه همسر چاق و بداخلاقش کانی را از دست داده. همسری که در ابتدای داستان فکر می‌کنیم ضیا دوستش ندارد و از مرگش خوشحال است، اما هرچه در داستان جلوتر می‌رویم و چیزهای بیشتری از جزئیات رابطه‌شان می‌خوانیم، می‌بینیم که در آن رابطه فداکاری‌ها و محبت‌های درخشانی هم بوده است. مثل چند ماهی که کیا به خاطر مریضی‌اش نمی‌توانست طهارت بگیرد و ضیا با عشق و بی‌منت این وظیفه را برعهده گرفته بود. البته درست است که در همین دوران ضیا سارا را هم صیغه کرده و دور از چشم کانی قربان صدقه‌اش می‌رود،‌ اما از کانی هم تا جایی که می‌تواند کم نمی‌گذارد.

ضیا در این کتاب مردی با شیطنت‌های بسیار مثل پدرش، با و سرکار گذاشتن‌ها و حتی هوس‌رانی‌های عجیب مثل مادربزرگش است. کاراکتر مادربزرگ و پدر ضیا با اینکه مرده‌اند و تنها در خاطرات ضیا وجود دارند، برای من از جذاب‌ترین شخصیت‌های کتاب هستند. مخصوصاً پدر ضیا که خیلی از شوخی‌های عجیبش من را به یاد پدرم می‌انداخت.

در دیگر نقدها دیدم که از دید برخی دیگر از خواننده‌ها، درونمایه طنز داستان و شوخی‌های مطرح شده این کتاب سطحی و حتی مستهجن دیده شده است. اما اعتراف می‌کنم که اکثر این موارد برای من جذاب و خنده‌دار بود، بیشتر هم به این خاطر که می‌دیدم این شوخی‌ها در جای مناسب استفاده شده‌اند، نه اینکه همچون عبارت‌هایی خنده‌دار فقط وسط داستان بیفتند و تمام شوند. در اصل داستان طنز نوشتن در ایران کار سختی است چون به هر طرف که بزنی کسی هست که از تو شاکی شود!

در کل من مدت‌ها بود کتاب داستان طنزی که در همین روزها روایت شود از نویسنده‌های ایرانی نخوانده بودم. طنزهای خارجی‌ای هم که خوانده‌ام اکثراً در دنیاهای فانتزی و خیالی روایت شده‌اند. به همین خاطر این اثر برایم ارزشمند بود و از کار آقای برزگر راضی‌ام. به خصوص که او آنقدر در شوخی کردن پیش می‌رود که در داستان نام خودش (مرتضی برزگر) را هم جزو مرده‌هایی که در بیمارستان از سردخانه به خانواده‌هایشان تحویل می‌دهند می‌آورد!


۱۸ فروردین ۹۹

1399-01-18
 mryshahr

mryshahr

بابا می‌گفت «چه تنفری؟ من فقط به‌ش گفتم موش بخورتت!»
گفتم «نگفتی موش بخورتت. گفتی موش کور بخورتت.»
گفت «با کورا مشکل دارین شماها؟»
موش کور بخورتت یعنی این‌که نفهمد دارد چه گُهی را می‌خورد.

1399-01-18
 mryshahr

mryshahr

«تِ» ی سینا از بچگی گیر دارد؛ وقتی دقت می‌کند بیش‌تر. یک توت می‌خواست بگوید، پدرمان را درمی‌آورد. چهار پنج‌بار چشم‌هایش را به هم فشار می‌داد و دست‌هایش را توی هوا می‌چرخاند. بابا می‌گفت «نرینی حالا.» نرینی حالا یعنی قربونت برم که این‌طوری حرف می‌زنی.

1399-01-18
 mryshahr

mryshahr

بابا متخصص حرف‌های این‌طوری بود. یک چیزی که می‌گفت هزارتا معنی داشت. مثلاً اگر توی مهمانی می‌گفت بفرمایید بخورید، باید می‌گفتیم نه، میل نداریم. اما اگر می‌گفت بفرمایید میل کنید، باید یکی از میوه‌ها را که کوچک‌تر بود برمی‌داشتیم و تشکر می‌کردیم.

1399-01-18
 mryshahr

mryshahr

همیشه وقتی زنی کُشته می‌شود، اولین مظنون شوهرش است و همین نشان می‌دهد که بقیهٔ آدم‌ها چه دیدی به ازدواج دارند.

1399-01-18

کتاب های مشابه