این داستان روایت زندگی "کیمیا خاتون"، دختر محمد شاه ایرانی است که پس از مرگ شوهرش همسر دوم، محمد جلاالدین بلخی میشود و پس از ازدواج مادرش ساکن حرم مولانا میگردد داستان زندگی وی با کمال نگاهی نیز به بخشی از زندگی واقعی، خانوادگی و به عبارت دیگر بعد انسانی حیات مولانا نام دارد. یعنی آن بخش از زندگی او که همواره در سایهی عظمت ابعاد روحانی، عرفانی و فرانسانی شخصیتش به محاق فراموشی سپرده شده است.
موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
۲۸۸ صفحه
ارسال دیدگاه
mryshahr
مظلوم بودن همیشگی زنهای تاریخ من که حرف جدیدی نیست! هر چقدرم ازش بگیم و بنویسیم بازم کمه.
1398-07-23اما این کتاب برای من بیشتر از اینکه احوال کیمیاخاتونی که نمیشناختم رو بیان کنه، از مولانایی که مثلاً میشناختم حرف زد. مخصوصاً که همزمان با خوندن این کتاب برای بارهای اول به آلبوم مولویه شهرام ناظزی گوش میکردم و همین باعث میشد که بیشتر و بیشتر حس و حال مولوی رو در فراق شمس بفهمم...
من او بُدم، من او شدم
با او بُدم، بی او شدم
در عشق او چون او شدم
زین رو چنین بی سو شدم
در عشق او چون او شدم... چون او، چون او، چون او شدم
شیدا شیدا شیدا شدم...
اگه بگم اینقدر غرق دنیای مولانا و شمس شده بودم که گرایش به صوفی گری پیدا کردم دروغ نگفتم!
تاریخ اتمام کتاب: 89.4.17