فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

فریدون سه پسر داشت

ادبیات

مترجم :

داستان سرگذشت یک نسل است و زندگی یکی از مبارزان سیاسی به نام مجید امانی را روایت می‌کند. فریدون پدر خانواده‌ای‌ست که 4 پسر به نام‌های ایرج، سعید، اسد و مجید دارد و سه تای آنها زندگی غم‌انگیزی دارند. این رمان فروپاشی خانواده و بر باد رفتن آرمان‌های یک نسل را به تصویر می‌کشد.



عباس معروفی
عباس معروفی «عباس معروفی» در ۲۷ اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد.

قسمتی از کتاب

«روزهای جنگ بود و بگیر بگیر، ازش پرسیدم: “پدربزرگ، چه خبر؟”
گفت: “هرکی هرچی دارد بخورد.”
جمله‌ی دهقانی‌اش هزار معنا داشت. بوی ناامنی روزگار را زودتر از همه‌ی ما احساس کرده بود.
شاید از همان روزها بود که تکه‌ای نان در جیبم می‌گذاشتم تا وقت و بی‌وقت در دهنم بگذارم. کمی به خاطر زخم معده، کمی هم به این خاطر که من عاشق نانم.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«می‌بینی؟ مثل ستاره پخش‌مان کرده‌اند توی این صفحه سیاه که هر کدام‌مان جایی برای خودمان سوسو بزنیم که مثلا هستیم. اما نمی‌دانیم در کدام منظومه می‌چرخیم، برای چی می‌چرخیم، و چقدر می‌چرخیم.»

ارسال دیدگاه

 Mehribanooo

Mehribanooo

از عباس معروفی چند کتاب خوندم، همه هم به نوعی تکان‌دهنده، این کتاب هم همینطور بود. حوادث کتاب از قبل از انقلاب شروع میشه و تا حدود سال 73 رو در برمی‌گیره. فضای کتاب خیلی نامشخصه و حوادث در هم تنیده شدن، در واقع داستان به سبک سیال ذهن نوشته شده. برای من که کمی از فضای انقلاب و اوایلش یادم هست، حوادث خیلی باورپذیرند. تغییرات یک شبه‌ی بعضی آدمهای داستان جالبه و وجه سمبولیک داستان به شدت قویه. خوندنش رو توصیه می‌کنم.

1398-07-16
 mryshahr

mryshahr

همیشه فکر می‌کردم اگر سعید در ۲۲ سالگی‌اش اعدام نمی‌شد و زنده می‌ماند و می‌توانست تصمیم‌هایش را تا بیشتر از تصمیم‌های ۱۸ تا ۲۲ سالگی‌اش ادامه بدهد چه تاثیری در خانواده ما می‌گذاشت. همیشه، یعنی هر وقت که سر قبرش می‌روم به این فکر می‌کنم. که اگر بود شاید پدرم فلان جور می‌بود و مادرم بهمان حس را نداشت و برادرم اینقدر تنها نمی‌ماند و و و ...‏
همیشه می‌گفتم کاش به اعدام ختم نمی‌شد، کاش فرصت دوباره تصمیم گرفتن می‌داشت. کاش به خاطر تصمیم و تفکرِ به نظرِ من هنوز خام و شاید احساساتی دوره جوانی و بلوغش، محکوم به مرگ نمی‌شد. همیشه می‌گفتم کاش، کاش، کاش...‏

فریدون سه پسر داشت را که خواندم، از همانجا که فهمیدم خط فکری سعید آنها هم مثل سعید ما بوده، همه فکر و خیال‌هایم به هم ریخت. جلوتر که رفت، پریشان حالی‌های مجید و مادرش را که دیدم، به هم خوردن زندگی خواهرش و غرق شدن اسد و زیر و رو شدن پدرش را که دیدم، گفتم: چقدر خوب که سعید مادی‌مان در همان ۲۲ سالگی‌اش تمام شد و معنویتش را عمری برایمان باقی گذاشت! گفتم چقدر خوب که نماند که این روزها مثل مجید این کتاب روانی بشود. که مادرم هنوز چشم به راه و دل نگرانش باشد. که درد هنوز در حرف‌ها و حتی خنده‌های حین تعریف خاطراتمان، بیشتر از چیزی که هست، جریان داشته باشد!‏

با این کتاب درد کشیدم. چیزهایی را که همیشه از دانستن و فکر کردن بهشان فراری بودم را خواندم و دانستم و به خاطر دانستنم درد کشیدم. ‏

سیاست همیشه حالم را به هم می‌زند. منفورترین واژه لغتنامه زندگی‌ام است. ‏
به درد این واژه که با بی‌رحمی در تن پدر و مادرم می‌پیچد فکر می‌کنم، و صدایی از سر خشم و کینه و از پشت دندان‌های به هم ساییده‌ام در سرم می‌پیچد که می‌گوید: ما آزموده‌ایم درین شهر بخت خویش، بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش... ‏
بعد نفسم کم می‌آید از بغضی که خودم و خانواده‌ام هربار با مرور این صحنه‌ها فرو می‌دهیم. نفس عمیق، نفس عمیق، نفس عمیق می‌کشم. و بعد مثل کسی که یک تکه از روحش مچاله شده باشد ولی مجبور به عادی برخورد کردن باشد، از میان هیاهوی آدم‌هایی که نمی‌شناسمشان و نمی‌شناسندم، به زندگی‌ام ادامه می‌دهم...‏




تاریخ مطالعه: پنجشنبه ۲۸ دی ۹۱

1398-07-10
 Mehribanooo

Mehribanooo

آلمانی که حرف می‌زنی حالتی در صدات نیست، نه غمی، نه... ای مرده‌شور حال آدم را ببرد که فقط وقتی به زبان مادری حرف می‌زند همه هستی‌اش میاید بالا.

1398-07-16
 Mehribanooo

Mehribanooo

ای لعنت براین بیکاری. آدم را پوک می‌کند، بی‌غیرت می‌کند، محو می‌کند و به محفظه شیشه‌ای پرتاب می‌کند که نمی‌فهمی هویت اجتماعی نداری.

1398-07-16
 Mehribanooo

Mehribanooo

زندگی در غربت ساده نیست. اوایل که زبان نمی‌دانی خیلی چیزها را نمی‌فهمی، لبخند می‌زنی و می‌گذری. بعدها این نیش و کنایه‌ها دیوانه‌ات می‌کند.

1398-07-16
 Mehribanooo

Mehribanooo

می‌بینی؟ مثل ستاره پخش‌مان کرده‌اند توی این صفحه سیاه که هر کدام‌مان جایی برای خودمان سوسو بزنیم که مثلا هستیم.
اما نمی‌دانیم در کدام منظومه می‌چرخیم، برای چی می‌چرخیم، و چقدر می‌چرخیم...

1398-07-16