فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

مهمان ناخوانده

ادبیات

مترجم : تینوش نظم‌جو

مهمان ناخوانده یک نمایش‌نامه‌ی کوتاه نوشته‌ی اریک امانوئل اشمیت، نمایش‌نامه‌نویس مشهور فرانسوی، است که در روایت داستان نمایش‌نامه‌ از تحصیلات خود در زمینه‌ی فلسفه استفاده کرده.
نمایش‌نامه‌ی مهمان ناخوانده ترکیبی از افسانه و تخیل با وقایع تاریخی و بخش‌هایی از زندگی فروید است که حول مفاهیم فلسفی مهم زندگی می‌چرخد و اصل های وجودی مهمی همچون مرگ، زندگی، عشق، خدا و آزادی را به چالش می‌کشد.
نمایش‌نامه از صحنه ای آغاز می‌شود که زیگموند فروید سالخورده و بیمار اما مملو از اعتماد به نفس و شهامت وصف نشدنی برای ماندن و دفاع از آزادی و شرافت، پس از حمله گشتاپو به خانه‌اش و دستگیری آنا دچار سرخوردگی شدیدی شده و به بن‌بست می‌رسد. او که تا پیش از این، مصرانه از ماندن در وطن و ایستادگی در برابر یهودی‌ستیزی می‌گوید، پس از دستگیری آنا، چاره‌ای جز امضا کردن سندی که به نفع نازی‌ها است امّا به نجات جان دخترش و مهاجرت از اتریش منجر می‌شود، ندارد. در این سفر فروید با شخصی آشنا می‌شود که مدعی تجلی خدا بر روی زمین است. در ادامه خواننده شاهد گفت‌وگوی میان این دو فرد با دیدگاه‌ها و باورهای فلسفی و مذهبی متفاوت است. در این بحث‌ها اشمیت به‌زیبایی از زیربناهای موضوعات فلسفی سخن به میان می‌آورد و خواننده را با خود همراه می‌کند.
اشمیت خود درباره‌ی این اثر می‌گوید: «امروزه چگونه می‌شود ایمان داشت، در دنیای پلیدی که هنوز بمب‌ها ویران می‌کنند، تبعیض نژادی بیداد می‌کند و انسان‌ها اردوگاه‌های مرگ را اختراع می‌کنند؟ چگونه در پایان قرن بیستم، قرنی چنین جنایتکار، باز هم می‌توان ایمان داشت؟ چگونه می‌توان در برابر شر به نیکی ایمان داشت؟ در این نمایش‌نامه فروید و ناشناس چیزهای زیادی برای گفتن به هم دارند چرا که هیچ‌یک به دیگری ایمان ندارد.»
این کتاب توسط تینوش نظم‌جو به فارسی ترجمه شده و نشر نی در ۱۳۸۷ به چاپ رسانده است. نمایش‌نامه‌هایی دیگری از او نظیر «خرده جنایت‌های زَناشوهری» و «مهمان‌سرای دو دنیا» به فارسی ترجمه شده‌اند.



اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایشنامه‌نویس و فیلسوف فرانسوی در ۲۸ ژوئن ۱۹۶۰ در لیون به دنیا آمد.

قسمتی از کتاب

فروید: انسان توی یه زیرزمینه، توی تونل، تنها نورش مشعلیه که با تیکه‌های پارچه درست کرده، انسان مومن توی این تونل جلو می ره و فکر می‌کنه، ته تونل یه روزنه است و دری وجود داره که پشتش نوره... اما انسان خدانشناس می‌دونه این همون نوری هست که خودش با دست‌های خودش درست کرده، پس طبیعیه که وقتی به دیوار نزدیک می‌شه دردش بیشتره، همه چیز براش تهی می‌شه...
ناشناس: انسان خدانشناس شما تنها یک انسان ناامیده.
فروید: من اسم این رو شهامت می‌ذارم.
ناشناس: تو زیادی عاشق شهامتت هستی!

ارسال دیدگاه

 mryshahr

mryshahr

به نظرم این یکی از قوانین طبیعته که نمیشه آدم کاری از اشمیت بخونه و ازش لذت نبره! هرچند این کار اشمیت در مقایسه با بقیه کارهاش مثل «اسکار و خانم صورتی» یا «ابراهیم آقا و گل‌های قرآن» یا حتی «مهمانسرای دو دنیا» و «زمانی که یک اثر هنری بودم» خیلی کوتاه‌تر و جمع و جورتر بود، اما باز هم لذت خودش رو داشت. تو دیالوگ‌های شخصیت‌ها در عین اینکه مفاهیم فلسفی دیده میشه، طنز ساده و خوشایندی هم دیده میشه. شاید همین
ویژگی اشمیت هست که باعث میشه من نتونم ساده از کنارش بگذرم و همیشه برام خاص باشه.‏

پیشنهاد می‌کنم قبل از خوندنش یه مطالعه‌ای درباره زندگی فروید (که شخصیت اصلی این نمایشنامه‌س) داشته باشید تا بیشتر بفهمیدش. مثلاً «خاطرات کاناپه فروید» رو بخونید.‏




تاریخ مطالعه: چهارشنبه 20 آذر 92 - تهران

1398-07-23

کتاب های مشابه