فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

بخارای من ایل من

ادبیات

مترجم :

بخارای من، ایل من
محمد بهمن‌بیگی (زاده‌ی ۲۶ بهمن ۱۲۹۸ - درگذشته‌ی ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹) نویسنده‌ی ایرانی و بنیان‌گذار آموزش و پرورش عشایری در ایران است. در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی، یک جایزه به نام جایزه «کروپس کایا» به افتخار نام سیاستمدار روس از سوی دولت اتحاد جماهیر شوروی به فعالین عرصه سوادآموزی داده می‌شد، که نشان افتخار کروپس کایا برای تقدیر از تلاش در راه سوادآموزی به محمد بهمن‌بیگی اعطا گردید.
«بخارای من، ایل من» دومین کتاب محمد بهمن‌بیگی است که اولین بار سال ۱۳۶۸ توسط انتشارات آگاه منتشر شد. این مجموعه شامل ۱۶ داستان، برگرفته از فضای زندگی عشایری و خاطرات خود نویسنده است. نثر بهمن‌بیگی در این کتاب نثری روان است که باعث شده قسمت‌هایی از آن به عنوان نمونه‌ی نثر فارسی در نظام آموزشی ایران تدریس شود. او در فضاسازی بسیار موفق است چرا که مخاطب می‌تواند با همراهی این داستان‌ها خود را کاملاً در فضای زندگی ایلی حس کند. این کتاب توسط انتشارات نوید شیراز، تخت جمشید و ویژه‌نگار هم چاپ شده است.
شمس آل‌احمد در نامه‌ای به تاریخ سوم فروردین ۱۳۶۹ خطاب به بهمن‌بیگی از کتاب «بخارای من ایل من» تجلیل می‌کند: «این ویژگی‌های کتابت برایم غبطه‌انگیز بود: نثر شفاف و بلورینت، با آن جملات کوتاه، آن تعبیرات بکر، آن جناس‌های لفظی و آوایی اوصاف و دوم عشقت به ایل. به همه چیزش. ایل برای تو وطن است...»
بدون تردید آنچه را که بهمن‌بیگی در جامه‌ی داستان‌های زیبا و دل‌انگیز ولی به گونه‌ی مباحث جامعه‌شناسی به رشته‌ی تحریر درآورده، حقایق غیرقابل انکاری بوده و هست که در جامعه‌ی عشایری ریشه در قرون و اعصار دارد. حقایقی که تا درمیان عشایر زندگی نکنیم به آن حقایق واقف نخواهیم بود.
بهمن‌بیگی علل و انگیزه‌ها، رنج‌ها و دردها، ظلم و ستم‌ها، تعدیات و تجاوزات، مشکلات و راه حل‌ها و چاره‌جویی‌ها را بدون آنکه با تندی کلام و جهت‌گیری، غرض‌ورزی، کینه و عناد چاشنی کند، به زیبایی و لطافت با قلمی روان و دلچسب بیان داشته است.

الهه ملک‌محمدی

داستان‌های فارسی - قرن 14. ۳۵۲ صفحه - رقعی (گالینگور)



ارسال دیدگاه

 mryshahr

mryshahr

دوران راهنمايي از كتابخونه‌ي مدرسه گرفتم و خوندمش
چقدر اميد و آرزو بهم داده بود اون موقع. اميد اينكه منم بتونم مثل نويسنده‌ي داستان بشم و ......

صحنه‌اي از كتاب كه پدر نويسنده با افتخار به مدرك ديپلم پسرش نگاه مي‌كنه و به ديگران پزش رو ميده و در كنارش حس خود نويسنده تو اون زمان رو هيچ وقت يادم نميره... شايد بخاطر اينكه كاملاً دركش مي‌كنم الان....

1398-07-24

کتاب های مشابه