فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

مردی که قلبش از سنگ بود

ادبیات

مترجم : احمد شاملو

موضوع(ها):
داستان‌های مجارستانی - قرن 20م.
۶۸ صفحه
"کازی میر ـ بارادلای"، رییس مقتدر حزب سلطنتی، در آخرین ساعت زندگی، همسر خویش را احضار نموده و به او دستور می‌دهد تا وصیتش را بنویسد. بارادلای کلمه‌ به کلمه وصیت خویش را درباره‌ی سه پسر و همسرش دیکته کرده و بانو با دلی غمگین بدون جرات هیچ‌گونه اعتراضی آن‌ها را می‌نویسد. مرد مقتدر پیشین قصد دارد تا آخرین لحظه‌ی زندگی هم‌چنان چون سنگ محکم و نفوذناپذیر بماند، دستور می‌دهد تا پس از وی "ادموند"، پسر ارشدش، در دربار "سن پترزبورگ" باقی بماند تا بتواند با نجیب‌زادگان درباری از در هم‌چشمی درآید. فرزند دوم، ریشارد، باید به رسته‌ی سوارنظام داخل شود و هرگز نباید به ازدواج تن دردهد و وظیفه‌ی او ترقی دادن برادرهایش است. پسر سوم و نور چشم پدر، یه‌نو، نیز در "وین" در خدمت اداری خویش، باقی خواهد ماند تا بیاموزد که چگونه راه ترقی خویش را درجه به درجه بپیماید. بارادلای پس از مکثی کوتاه برای رد کردن درد جانکاه، به سردی به سخن گفتن ادامه داده و رو به همسر خود می‌گوید: خانه‌ی من به منزله‌ی برج و باروی افکار من باقی خواهد ماند. شما به جای من خواهید نشست وشش هفته بعد از مرگم به خانه‌ی شوهر دوم‌تان خواهید رفت. اراده‌ی من چنین است! و نیز مردی را که به همسری شما درخواهد آمد تعیین کرده‌ام؛ شما دست‌تان را در دست "بندیکت ریدگواری" خواهید گذاشت. زن هنوز حیران و گریان است که همسرش برای همیشه وی را ترک می‌کند. بانو پس از بازیافتن حال طبیعی بالای سر بیمار به دعا نشسته و از خدا می‌خواهد تا در آسمان به او رحم کند. هم‌چنین وی در حال دعا اظهار می‌دارد که از همه‌ی رنجی که در دقایق آخر همسرش به او روا داشته درمی‌گذرد. درست در همین لحظه مرده برای لحظه‌ای فریادی وحشتناک کشید و با حالتی عبوس برای لحظه‌ای به بانوی خویش می‌نگرد. کتاب حاضر علاوه بر داستان "مردی که قلبش از سنگ بود"، دربردارنده‌ی دو داستان کوتاه دیگر با عنوان "عقب‌نشینی در باتلاق" و "گنجشک فق



کتاب های مشابه