دن ژوان کرج
۲۸ صفحه
"دون ژوان کرج" نام یکی از داستان‌های "سگ ولگرد" است. (همه‌ی قهرمانان مجموعه‌ی سگ ولگرد زندگی خود را مرور می‌کنند و طی تک گفتارهای بلندی به جمع‌بندی افکار خود می‌پردازند). این داستان کوتاه در اصل نقدی است بر رمان‌های پست عشق آلود.
صادق هدایت
صادق هدایت، متولد ۲۸ بهمن ۱۲۸۱، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. وی در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ بر اثر خودکشی درگذشت.
کتاب های مشابه
درباره لک‌لک بوک
از مهم‌ترین دستاوردهای جهان امروز، گسترش روزافزون رسانه‌هاست؛ رسانه‌هایی که با نفوذی غیر قابل انکار بر فرهنگ، تاثیر گسترده‌ای بر آینده‌ی جوامع مدرن دارند.
تیم لک‌لک بوک به عنوان اولین رسانه‌ی تخصصی دنیای کتاب، در تلاش است تا برای اعتلای فرهنگ کتابخوانی و دسترسی آسان‌تر به کتاب و هر آنچه که به این حوزه مربوط است، مسیر بهبود فرهنگ جامعه‌ی خویش را مهیا کند. همراهی شما در این جریان، بی‌شک راهگشای ماست و از آنجا که رسانه با مخاطبش معنا پیدا می‌کند، سعی ما بدون حضور و همراهی شما بی‌ثمر خواهد ماند؛ پس در این راه با ما هم‌قدم شوید تا بتوانیم برای حال نابه‌سامان کتاب در این روزگار، کوششی بکنیم به قدر وسع.
طراحی و بهینه سازی | مجتمع ارتباطات نوین ایرانیان
ارسال دیدگاه
golbahar_bookish
چون قبلا کتاب سرگذشت دن ژوان را خوانده بودم.مفهوم این داستان کوتاه رو به راحتی گرفتم.این داستان کوتاه اندازه ی همان کتاب قطور حرف دارد.
1398-12-27قشنگتر از همه چیز تو کتابهای صادق هدایت توصیفات فوق العاده جذاب ایشون هست.فکر میکنم از قشنگترین و درعین حال ساده ترین توصیفات در ادبیات فارسی توصیفات صادق هدایت هست.
golbahar_bookish
داستان دن ژوان کرج را در مجموعه داستان سگ ولگرد در چالش #کتاب_ناتمام خواندم.ممنون از لک لک بوک بخاطر این چالش فوق العاده
1398-12-28golbahar_bookish
این همه توده ی گوشت مچاله شده ,شکنجه شده که مثل کوه روی تخت غلتیده بود,درد میکشید.یک نوع درد خودپسندی بود و در عین حال جنبه مضحک و خنده اور داشت.
1398-12-28golbahar_bookish
این ادم ظاهرا کله شق که از من رودربایستی داشت وسعی میکرد خودش را سیر و کهنه کار و غد جلوه بدهدیکمرتبه کنترل خود را گم کرد.موجود خوار و بی چاره ای شدکه عشق و ترحم از معشوقه اش گدایی میکرد.
1398-12-28golbahar_bookish
ازکیف بغلش عکس دختر غمناکی در می اورد.می بوسید وبه سر و رویش می مالید و در چشمهایش اشک حلقه زد مثل اینکه گریه توی استینش بود.
1398-12-28golbahar_bookish
گفت:اینم واسیه من زن نمیشه.باید ولش بکنم.من نمیتونم تنگه اش را خورد کنم.خونمون که بند نمیشه هیچ.میخواد ازادم باشه،خیلی آزاد.
1398-12-28golbahar_bookish
از همه چیز و همه جا اطلاع داشت و حکایت های جعلی هم برای خانم نقل میکرد به طوری که فرصت نمیداد ما دو نفر هم اظهار حیاتی بکنیم.
1398-12-28golbahar_bookish
بعد بدون مقدمه خانم را به رقص دعوت کرد،نه یکبار نه ده بار.من ملتفت نگاه های شرربار حسن بودم که دندان قروچه می رفت و ظاهرا به روی مبارکش نمی آورد.
1398-12-27golbahar_bookish
در این وقت حسن و خانمش مثل طاووس مست از اطاق خارج شوند.من ناچار دن ژوان را به آنها معرفی کردم.
1398-12-27golbahar_bookish
انهاییکه معتقد به حلول ارواح هستند دورتر رفته میگویند که این اشخاص در زندگی سابق خودشان روی زمین دوست و یا دشمن بوده اند و به همین جهت نسبت به هم متمایل و یا ازهم متنفرند.
1398-12-27golbahar_bookish
نمیدانم چطور است بعضی اشخاص به اولین برخورد،جان در یک قالب میشوند به قول عوام جورو اخت می آیند و یکبار معرفی کافیست برای اینکه یکدیگر را فراموش نکنند.
1398-12-27golbahar_bookish
اول از همه باید بدانیم که دن ژوان به چه کسی گفته میشود،سپس به دن ژوان کرج بپردازیم.
1398-12-27در تاریخ اسپانیا روایت مشهوری وجود دارد که آقای جوانی به نام دن ژوان که بسیار مغرور و جذاب بوده است در پی به دست آوردن هرچی بیشتر دل خانم ها بوده است.
او به راحتی یا سختی دل زن مورد نظر خود بدست می آورد و پس از اینکه مطمئن میشد که ان زن دلش را به او باخته است او را رها میکرد.
دن ژوان اسپانیایی باعث شکستن دلهای زیادی بوده است...و اینقدر زبانزد شده بود که مردم دختران خود را از ترس از معرض دید دن ژوان دور میکرده اند.
صادق هدایت در این داستان جوانی که هرشب در کافه ی پروانه پلاس بود را به دن ژوان تشبیه کرده است.
دن ژوان کرج همانند دن ژوان اسپانیایی معشوقه ی شخص دیگری را به راحتی میدزدند! واینها در همه زمان و مکان وجود دارند.
golbahar_bookish
اگر حاضر بشه که بامن زندگی کنه البته که میگیرمش
1398-12-26