سه قطره خون
سه قطره خون اثر صادق هدایت، داستان‌نویس معاصر ایرانی، است که برای نخستین‌بار در سال ۱۳۱۱ چاپ گشت و بعد در سال ۱۳۴۱ توسط نشر امیرکبیر منتشر شد. این کتاب که مجموعه داستان می‌باشد در آن یازده داستان با نام‌های سه قطره خون، گرداب، داش آکل، آینه شکسته، طلب آمرزش، لاله، صورتک‌ها، چنگال‌ها، مردی که نفسش را کشت و گجسته دژ وجود دارد. نخستین داستان کوتاه این مجموعه، سه قطره خون از مشهورترین آثار نویسنده به شمار میآید.
سه قطره خون داستانی سورئالیستی است که زندگی یک دیوانه را پس از بستری شدنش در دارالمجانین بیان می‌کند. او که یک سال از زمان بستری شدنش می‌گذرد تنها یک آرزو دارد و آن هم داشتن کاغذ و قلم است تا چیزهایی را که از ذهنش می‌گذرند، بنویسد. وقتی که کاغذ و قلم در اختیارش می‌گذارند، فقط یک‌سری خطوط می‌کشد. تنها چیزی که در آن خطوط در هم بر هم قابل فهم است سه قطره خون است... .
از دیگر داستان‌های این مجموعه، «داش آکل» است که براساس آن فیلمی به همین نام به کارگردانی مسعود کیمیایی ساخته شد. این مجموعه داستان بعد از بوف کور از معروفترین آثار صادق هدایت به شمار میآید. این داستان سرشار از گفته‌های ژرف و مبهم، حس تنهایی، پوچی، مفاهیم تامل برانگیز و حیرت‌آوری است که خوانند را مجذوب خود می‌کند.
فرناز ابراهیمی
قسمتی از کتاب
کتاب های مشابه
درباره لک‌لک بوک
طراحی و بهینه سازی | مجتمع ارتباطات نوین ایرانیان
ارسال دیدگاه
jafari_maryam76
فهمید آنهایی که این عالم را محکوم کرده بودند همه این لغات و تشبیهات و کنایات خودشان را از آن گرفته اند.
1398-12-12jafari_maryam76
دشمن ترین دشمن تو خود توست که در درون توست . از داستان مردی که نفسش را کشت.(از احادیث)
1398-12-12jafari_maryam76
می‌دانید که مرغ حق سه گندم از مال صغیر خورده و هر شب آنقدر ناله می کشد تا سه قطره خون از گلویش بچکد.
1398-12-12jafari_maryam76
مگر پای منبر نشنیدی زوار همان وقت که نیت می کند و راه می افتد اگر گناهش به اندازه برگ درخت هم باشد طیب و طاهر می شود.
1398-12-12jafari_maryam76
آدمیزاد جهان کین است و مختصر همه جانورانیم، همه احساسات آنها در ماهست و بعضی از آنها در ما غلبه دارد باید آن را کشت.
1398-12-12jafari_maryam76
طلا چه فلز نجیبی است چه رنگ دلکش و چه صدای مطبوعی دارد که دنیا و آخرت و همه افسانه های بشر دست به سینه دور آن می گردند، طلا ..طلا..
1398-12-12jafari_maryam76
از خواندن این کتاب لذت بردم و برای کسانی که تا به حال داستان کوتاه نخوانده اند، این کتاب را پیشنهاد می کنم.
1398-12-12jafari_maryam76
سه قطره خون کتابی با یازده داستان کوتاه است و نام کتاب از از روی نام اولین داستان کوتاه این مجموعه برداشته شده، فقط دو داستان از این مجموعه از دیدگاه اول شخص می باشد و بقیه داستان ها از زاویه دید سوم شخص یا همان دانای کل روایت شده.
1398-12-12داستان معروف داش آکل هم که از روی آن اقتباس سینمایی شده جزء یکی از داستان های همین کتاب است.
موضوع داستان ها اجتماعی است و نویسنده در اکثر آنها فرهنگ ناصحیح،خرافات و باورهای اشتباهی که اکثراً ریشه در فرهنگ و فهم نابجای دین دارند را نقد کرده است. در کل تم اصلی همه داستان های صادق هدایت فرهنگ و باورهای عامیانه مردم است .
به نظر بنده بهترین داستان ها از این مجموعه، گرداب، طلب آمرزش و مردی که نفسش را کشت، بود. گرداب به قضاوت‌های اشتباه و عجولانه انسانها، طلب آمرزش به باورهای جاهلانه ای که از فهم اشتباه نشأت می‌گیرد، می‌پردازد. مردی که نفسش را کشت هم از این رو دوست داشتم که این داستان کوتاه با کمک شعرهای شاعران بزرگ و نقل قول‌های فلاسفه بزرگ پیش می‌رود گرچه نتیجه گیری شخصیت اصلی داستان را اشتباه می دانم(ما کتاب ها را می‌خواهیم تا تفکر کنیم نه اینکه تفکرات کاراکترهای داستانی و نویسنده را بی چون و چرا صحیح بدانیم.)
داستان های صادق هدایت از این جهت که موضوع های واقعی اجتماعی و تلخ روزگار است، عمیقا قابل درک و بسیار تاثیر گذار است.
اما داستان محلل از این مجموعه، در فقه فردی که زنش را سه طلاقه می کند اجازه ازدواج مجدد با او را ندارد الا اینکه فردی به نام محلل (حلال کننده) با آن زن ازدواج کند و طلاقش بدهد و بعد از گذشتن عده آن زن، مجددا می تواند او را به عقد خود درآورد. این معنای اصطلاحی محلل است. داستان حول این موضوع می چرخد اما جدای از زیبایی ساختار و اصول داستان نویسی، به یک جای داستان ایراد وارد است و آن هم تعریف اشتباه سه طلاقه کردن است، در اکثر داستان ها و فیلم ها به این موضوع توجه نمی‌شود، در این داستان مرد زنش را در یک جلسه سه طلاقه می کند، در حالی که از لحاظ فقهی و قانونی چنین چیزی اشتباه است و سه طلاقه کردن فقط در صورتی صحیح می باشد که مرد زن را در سه مجلس طلاق بدهد.
مریم جعفری
#کتاب_ناتمام
mryshahr
با خوندن اين اثر هدايت ديدم نسبت بهش عوض شد.
1398-07-24قبلاً زياد ازش خوشم نيومد ولي اينو كه خوندم باهاش حال كردم!
از قديم گفتن: ديوانه چو ديوانه ببيند خوشش آيد
:)