فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

من او

ادبیات

مترجم :

منِ او نوشته‌ی رضا امیرخانی و برنده‌ی جایزه بیست سال ادبیات داستانی ایران است که در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسیده. این کتاب به دو زبان اندونزیایی و روسی ترجمه شده است.
رضا امیرخانی، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی است که مدتی نیز رئیس هیئت مدیره‌ انجمن قلم ایران بود. وی به غیر از نگارش رمان و داستان بلند و یک مجموعه‌داستان کوتاه، به تألیف سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی-اجتماعی نیز پرداخته است.
داستان کتاب مربوط به خانواده‌ی فتاح از خانواده‌های ثروتمند و مذهبی تهران قدیم است. حاج فتاح دو نوه‌اش مریم و علی را بسیار دوست دارد و همیشه سعی می‌کند لوطی‌گری را به آن‌ها یاد دهد. علی فتاح که داستان بر محوریت او می‌چرخد، پسری بزرگوار است که عاشق دختر کلفتشان مهتاب می‌شود. عشقی خام که در طی داستان این عشق توسط درویش مصطفی آبدیده می‌گردد. با مهاجرت مهتاب به فرانسه علی همچنان عاشق می‌ماند و مهتاب نیز عاشق است. هر چند که درویش قول داده بود که خود خطبهی عقد آنها را بخواند، وصال این دو عاشق به‌صورت زمینی رخ نمی‌دهد.
امیرخانی در من او با نگرشی مذهبی تصوف را موازی با عرفان و عشق زمینی را با موضوعات عرفانی فرازمینی در می‌آمیزد. این کتاب از سوی منتقدین امیرخانی به اثری رمانتیک-حزب‌اللهی تشبیه شده است.
من او توسط نشر افق به چاپ رسیده.

فروغ فرهی



رضا امیرخانی
رضا امیرخانی رضا امیرخانی نویسنده و منتقد ادبی در سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد.

کتاب صوتی

نوار
نوار
لینک خرید از نوار

ارسال دیدگاه

 NaaaaaaaaaaaaaaaadiA

NaaaaaaaaaaaaaaaadiA

داستان کتاب در مورد پسری به نام علی فتاحه که عاشق دختری به نام مهتاب میشه. کتاب فصل به فصل از زبان من و او روایت میشه یعنی یه فصل از زبان راوی که خود امیرخانیه، یه فصل از زبان علی فتاح. از اینجور تعریف کردن داستان خوش میاد که باعث میشه از چند دید ماجرا رو ببینی. لابلای داستان عاشقانه ی علی و مهتاب هم یه سری ماجرای تاریخی گفته میشه که برام جذاب بود دونستنش.

1398-08-01
 Mehribanooo

Mehribanooo

کتاب منِ او خوندنش سخته، اما به درد خوندن میخوره. نشانه‌هایی که توی کتاب هست جالبه، اما فضای کتاب خیلی سوررئاله! چیزایی تو کتاب دیده میشه که تو عالم واقعیت اصلا اتفاق نمیفته و جالبه که استناد کتاب به این وقایع خیلی زیاده. روش زندگی شخصیت اول داستان علی، نمونه بیرونی نداره و اصلا قابل درک نیست. شخصیت اول داستان که الگوی خودشو ائمه و بزرگان میدونه، توی عشق اصلا به ذات حق اعتماد نمیکنه و تا آخر داستان اندرخم یک کوچه میمونه. خوندن کتاب رو به کسایی توصیه میکنم که توانایی خوندن کتابهای خاص رو دارن، وگرنه بنظرم خیلیا از خوندن کتاب گیج بشن و نتونن ادامه بدن.

1398-07-16
 Evanjeline

Evanjeline

کتابی بود ک طولش خیلی من رو جذب کرد انتهاش نه زیاد

1398-11-27
 Evanjeline

Evanjeline

مملکت ما از دیار کفر پلیدتر است ! دست کم در کفرستان قاعده ای آزادی هست که هر کسی آن طور که خواست زندگی کند ، اما این جا اجبار است که آن طور که دیگران می خواهند ، زندگی کنیم.

1398-11-27
 NaaaaaaaaaaaaaaaadiA

NaaaaaaaaaaaaaaaadiA

تهران ، سال یک هزار و سیصد و خرده ای شمسی . آن سال ، سال شمسی بود . کریم می گفت عاشق شمسی شده بود . خانی آباد . خانی آباد با خیابان گلی و سنگ فرش . محله گودی ها ، باغ طوطی ، مسجد قندی . دریانی دو نبش

1398-08-01
 NaaaaaaaaaaaaaaaadiA

NaaaaaaaaaaaaaaaadiA

همه چیز می‌گذرد. اصلاً دنیا محل گذر است؛ گذرِ پامنار، گذرِ خان‌نائب، گذرِ قلی، گذرِ مستوفی، گذرِ لوطی‌صالح، گذرِ کریم‌رود! این یکی را از خودمان درآورده بودیم. کریم کنار بازارچه تنگش گرفته بود، به ما گفت آن طرف را نگاه کنید. تا ما سرمان را برگرداندیم، بی‌رودربایستی شلوارش را کشید پایین. لنگ و پاچه‌ی نی‌قلیانی‌اش را بیرون انداخت و کنار راسته‌ی ماست‌فروش‌های شاه‌پور شاشید. بعد هم گفت: «به قاعده‌ی یک رودخانه راحت شدم!» از آن به بعد به آن‌جا می‌گفتیم گذرِ کریم‌رود! نمی‌دانم، اما شنیده‌ام بعدها این قضیه زبان به زبان گشته و بقیه هم بدون این‌که بدانند، به آن‌جا می‌گویند کریم‌رود! خدا را چه دیده‌ای، شاید هم فرداروز یک هیأتِ بلندپایه از محققین ثابت کنند که قدیم‌ها از این‌جا رودخانه‌ای می‌گذشته به‌نام «کریم‌رود». خیلی‌ها هستند که سرشان درد می‌کند برای همین حرف‌ها. بگردند و از میان تاریخ، حرف در بیاورند، انگار نمی‌دانند که همه چیز در گذر است..

1398-08-01
 Maryam

Maryam

مملکت ما از دیار کفر پلیدتر است! دست‌کم در کفرستان قاعده‌ای آزادی هست که هرکسی آن‌طور که خواست زندگی کند، اما این جا اجبار است که آن طور که دیگران می خواهند، زنده گی کنیم!

1398-07-16
 Maryam

Maryam

وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطر حکمت داده‌ای، نه به خاطر لوطی گری.

1398-07-16
 Maryam

Maryam

اولین کتابی که از امیرخانی خوندم و خیلی دوسش داشتم.

1398-07-16