فیلتر مصاحبه

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مصاحبه

  • روزنامه‌نگار واقعی دروغ نمی‌گوید

    گفت‌وگو با صدرالدین الهی

    تا آن‌جایی که من می‌دانم، شما از کودکی و احتمالاً از طریق پدر، با #سعدی آشنا و دم‌خور بوده‌اید. چه چیزی در سعدی وجود دارد که شما را تا این حد به‌خود جلب کرده است، تا حدی که حتی در مطالب شما هم #حافظ همیشه زیر سایه‌ی سعدی قرار می‌گیرد؟

    در این ‌که حافظ زیر سایه‌ی سعدی قرار می‌گیرد، حرف دارم. ولی علت این‌ که من به سعدی د‌بسته هستم، همان‌طور که خودتان گفتید، شاید این باشد که بعد از تمام کردن کلاس اول ابتدایی و پیش از رفتن به کلاس دوم ابتدایی، پدرم گلستان سعدی را جلوی من گذاشت و گفت ما این را برای فارسی می‌خوانیم و در حقیقت، من زبان فارسی را با سعدی یاد گرفتم.
    از نظر من، سع ...

    • نوستالژی
    • تفکرات و نظرات
    • نویسنده
    • دوران زندگی
  • اسیر سید ضیاء نشدم

    گفت‌وگو با صدرالدین الهی

    آقای الهی بیشتر از نیم ساعت وقتتان را نمی‌گیرم.

    من در زندگی‌ام وقت بسیاری را گرفته‌ام و شما دارید انتقام آن‌ها را می‌گیرید.

    وقتی اولین‌بار در ۱۳۴۴ برای گفت‌وگو با سیدضیا رفت، تجربه‌ی سیزده سال روزنامه‌نگاری داشت. «توی این کار ورزیده بودم.» الهی تا آن روز با آدم‌های زیادی مصاحبه کرده بود اما «شرایط انجام این مصاحبه مخصوص بود.»

    چرا؟

    در آن روزگار، در همین کیهان خودمان، اصطلاح کثیفی بر سر زبان‌ها بود. دو سه تا خبرنگار سروصداکن داشتیم. وقتی برای مصاحبه می‌رفتند می‌گفتند می‌رویم پنبه‌ی فلانی را بزنیم. لابد این اصطلاح به گوش شما هم رسیده. من می‌گفتم آقا جان! اگر می‌خو ...

    • دوران زندگی
    • نوستالژی
    • تفکرات و نظرات
    • نویسنده
  • یک موهبت و نفرین

    گفت‌وگو با جورج ساندرز

    همیشه سعی می‌کنم روی مرکز احساسی داستان تمرکز کنم و بعد هر چه برای رساندن آن قدرت احساسی لازم باشد، همان فرم درست است. من هرگز تجربی نوشتن را تنها به خاطر تجربه نخواسته‌ام.

    بخشی از این روش هم به نوع تربیت و شرایط رشد «ساندرز» برمی‌گردد؛ او از طبقه‌ی کارگر بود و با پیشینه علمی یک مهندس ژئوفیزیک، شروع به نگارش کارهای دیگر کرد اما پایه‌ی ادبی نداشت. خودش این را هم یک موهبت می‌داند، و هم یک نفرین. در این‌باره می‌گوید:

    تقریباً مثل این است که تو هرگز کریکت بازی نکرده باشی.

    او بیشتر به خاطر نوشتن داستان‌های بلند، روزنامه‌نگاری و مقاله‌نویسی شناخته شده است و این تنها اثر ...

    • برنده جایزه
    • تفکرات و نظرات
    • نویسنده
    • مرور آثار یک نویسنده
  • نکوشیدم نوستالژی‌ای به نمایشم وارد کنم

    گفت‌وگو با حمید امجد

    در شرایط فعلی تئاتری که اغلب اجراها در سالن‌های کوچک با بازیگران محدود و بدون دکور روی صحنه می‌رود، اجرای یک نمایش به مفهوم واقعی کلاسیک و بزرگ (دکور عظیم، بازیگران شاخص، متن چند وجهی و عوامل نام‌آشنای پشت صحنه اعم از طراح هنری و طراح صدا و غیره) چقدر برایتان مهم بود؟

    هیچ‌وقت دغدغه‌ی «حجم» و «ابعاد» و «عظمت» نداشته‌ام، حالا هم ندارم، و اگر معنای عبارت تکراری و همیشگی و عملاً بی‌معنا شده‌ی «در شرایط فعلی» این باشد که من هم باید از عادات «اغلب اجراها» تبعیت کنم، باید اضافه کنم که هیچ‌وقت تابع این‌گونه حکم‌ها هم نبوده‌ام. هر نمایش اقتضای خودش را دارد، یکی فضای بزرگ‌تری می‌ ...

    • دوران زندگی
    • تفکرات و نظرات
    • نویسنده
    • مترجم
    • مرور آثار یک نویسنده
  • غول‌های ادبیات نمایشی ایران

    گفت‌وگو با حمید امجد

    نشر نیلا امسال با چه کتاب‌هایی در نمایشگاه کتاب تهران شرکت کرده بود؟

    نشر نیلا علاوه بر کتاب‌هایی که در سال گذشته منتشر کرد، با ۲۲عنوان کتاب جدید در نمایشگاه کتاب امسال حاضر بود.

    از بین این کتاب‌ها، چند تایی که بیشتر مورد توجه مردم قرار گرفتند و هر کدام شاید در نوع خود حادثه‌ای باشند، کتابی است به نام «هیچکس کامل نیست» که زندگی‌نامه بیلی وایلدر، شامل گفت‌وگو با #وایلدر و همکاران و دست‌اندرکاران فیلم‌هایش است که کتاب جذابی برای علاقمندان بیلی وایلدر و فیلم‌های اوست.

    کتاب دیگری که در حوزه‌ی ادبیات داستانی اهمیت ویژه‌ای دارد، رمانی است از #ولادیمیر_ناباکوف به اسم «به ...

    • تفکرات و نظرات
    • نویسنده
    • مرور آثار یک نویسنده
    • دوران زندگی
  • درباره‌ی جعفر شهری

    گفت‌وگو با نصرالله حدادی

    جناب حدادی! شما در چه برهه‌ای از زندگی جعفر شهری و چگونه با او پیوند یافتید؟

    آشنایی من با جعفر شهری به سال ۱۳۵۷ برمی‌گردد که من در انتشارات امیرکبیر کتاب «شکر تلخ» شهری را خریدم. انتشارات امیرکبیر کتاب را تازه چاپ کرده بود. ده پانزده صفحه از این کتاب را خواندم اما همشیره‌ام آن را به دوست‌اش داد و او هم گویا آن کتاب را گم کرد. بعد هم نسخه‌های این کتاب را از امیرکبیر جمع و خمیر کردند و من همچنان در حسرت آن پانزده صفحه‌ای ماندم که پیش‌تر خوانده بودم. آن روزها دربه‌در دنبال شهری می‌گشتم. یک روز مجید تفرشی [پژوهشگر تاریخ] گفت از تلفن ۱۱۸ توانسته شماره تلفن شهری را پیدا کند. ...

    • نوستالژی
    • نویسنده
    • تفکرات و نظرات
    • دوران زندگی
    • مرور آثار یک نویسنده